به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات، در سالهای اخیر، رواندرمانی در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر از اتاقهای مشاوره به صفحههای اینستاگرام و پادکستها راه یافته است. واژههایی چون «انرژی»، «فرکانس»، «پاکسازی روح»، «کوچینگ زندگی» و «چشم سوم» به گوش بسیاری از کاربران آشناست. اما در پسِ ظاهر آرامشبخش این واژهها، خطری نهفته است: گسترش پدیدهای که متخصصان آن را شبهرواندرمانی (pseudopsychotherapy) مینامند. نسخههایی غیرعلمی و گاه زیانبار برای ذهن و روان انسان.
وقتی رواندرمانگر، رواندرمانگر نیست
طبق استانداردهای جهانی (APA و WHO)، رواندرمانگر فردی است که دورههای دانشگاهی روانشناسی، مشاوره یا رواندرمانی را گذرانده، زیر نظر متخصص ارشد آموزش دیده و دارای مجوز رسمی از نهادهای نظارتی است. این فرایند چند سال طول میکشد و هدف آن اطمینان از ایمنی درمان است.
اما در فضای مجازی، بسیاری از کسانی که خود را «درمانگر»، «مشاور رشد فردی» یا «کوچ ذهن» مینامند، هیچ آموزش علمی در این زمینه ندیدهاند. آنها گاه با خواندن چند کتاب خودیاری یا گذراندن یک کارگاه چندروزه، به خود اجازه میدهند وارد حوزهای شوند که مستقیماً با سلامت روان انسان سر و کار دارد.
در رواندرمانی واقعی، مفاهیمی چون «انتقال»، «رابطه درمانی»، و «چارچوب اخلاقی» اهمیت بنیادین دارند. در مقابل، بسیاری از «درمانگران مجازی» با مراجعان خود رابطهای شخصی، وابسته و حتی اقتصادی برقرار میکنند؛ رابطهای که بهجای درمان، وابستگی و سردرگمی میآفریند.
علم در برابر شهود و ارتعاش
یکی از نشانههای روشن شبهرواندرمانی، استفاده از واژههای مبهم و غیرقابل سنجش است: ارتعاش، فرکانس روح، ماتریکس کیهانی، پاکسازی انرژی منفی و غیره. از دید روانشناسی علمی، هیچ شواهد تجربیای وجود ندارد که این مفاهیم بتوانند به بهبود اختلالات روانی، کاهش اضطراب یا ترمیم روابط انسانی منجر شوند.
در مقابل، رویکردهای علمی مانند درمان شناختی-رفتاری (CBT)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) یا درمان بینفردی (IPT)، همگی با پژوهشهای گسترده و معیارهای قابلسنجش تأیید شدهاند. تکیه بر روشهای غیرعلمی نهتنها بیاثر است، بلکه میتواند باعث بهتعویق افتادن درمان واقعی شود؛ بهویژه برای کسانی که با افسردگی، اضطراب، وسواس یا تروما دستوپنجه نرم میکنند.
کوچینگ؛ حرفهای متفاوت از درمان
در سالهای اخیر، «کوچینگ» یا مربیگری فردی نیز با استقبال گستردهای مواجه شده است. کوچینگ در اصل، حوزهای است برای کمک به رشد عملکردی افراد در زندگی یا کار و نه درمان اختلالات روانی. اما وقتی یک کوچ بدون تحصیلات روانشناسی، وارد حوزه مشکلات عاطفی یا تروما میشود، مرز بین کوچینگ و درمان از بین میرود. انجمن بینالمللی کوچها (ICF) صراحتاً تأکید کرده است که کوچها نباید نقش درمانگر را ایفا کنند و در مواجهه با مسائل روانی باید فرد را به متخصص ارجاع دهند.
خطر فریب «مربیان انگیزشی»
یکی دیگر از جلوههای این جریان، ظهور «مربیان انگیزشی» است؛ افرادی که با شعارهایی درباره موفقیت، ثروت یا «تغییر ارتعاش زندگی» مخاطبان میلیونی جذب میکنند. پژوهشهای روانشناسی مثبتگرا نشان دادهاند که انگیزه واقعی از معنا، هدف و ارتباط اجتماعی میآید، نه از جملات کلیشهای یا تجسم ثروت. افرادی که تنها با هدف کسب درآمد به فروش امید مشغولاند، گاه آسیبهایی عمیقتر از افسردگی یا اضطراب اولیه به مخاطبان خود وارد میکنند، زیرا با سرزنش فرد برای «کافی نبودن ارتعاشش»، احساس گناه و شکست را تشدید میکنند.
رواندرمانگر واقعی چه ویژگیهایی دارد؟
نشانههای یک درمانگر حرفهای را میتوان در چند اصل خلاصه کرد:
۱ـ تحصیلات دانشگاهی معتبر در روانشناسی یا مشاوره.
۲ـ داشتن مجوز رسمی و شماره نظام روانشناسی یا عضویت در انجمنهای علمی.
۳ـ مرزبندی حرفهای با مراجع؛ درمانگر هرگز وارد رابطه شخصی، مالی یا احساسی خارج از جلسات نمیشود.
۴ـ پایبندی به محرمانگی و اخلاق درمانی.
۵ـ پرهیز از وعدههای قطعی و معجزهآسا. رواندرمان واقعی تدریجی، پیچیده و متناسب با هر فرد است.
آگاهی عمومی نخستین گام است. همانطور که برای جراحی به پزشک بیمجوز مراجعه نمیکنیم، نباید سلامت روان خود را به دست افراد بیصلاحیت بسپاریم. در جهانی که اضطراب و تنهایی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود، مردم به امید شنیده شدن به سراغ درمانگران میروند. این نیاز اصیل است، اما پاسخ به آن باید علمی، اخلاقی و مسئولانه باشد. کار رواندرمانی شنیدن و فهمیدن نیاز درمانجو و تلاش برای ارائه راهکارهایی در چارچوب علم است. با وعدهارتعاش و پاکسازی روح هیچ کس نمیتواند مشکلات عمیق روحی را درمان کند.

نظر شما