سلامت نیوز: دوروز است که پارک ملی گلستان در آتش میسوزد. آتش روز دوشنبه در منطقهای بین پیچسلیمان کشته و شارلق شروع شد. این آتش تا حدودی مهار و مجددا روز سهشنبه در ییلاق مشتعل شد؛ ییلاق منطقهای است که در سال74 آتش گرفت و هزار هکتار جنگل و درختچهزار آنجا سوخت. سال گذشته نیز حدود سههزارهکتار از مناطق مرتفع پارک در نزدیکی آلمه در آتش سوخت.
داستان آتشسوزیهای گلستان هر سال تکرار میشود و بهشت تنوع زیستی ایران تصاعدی فرسایش مییابد. اندک محیطبانان پارک با زبان روزه به جنگ شعلههای آتش در منطقه کوهستانی و صعبالعبور میروند و مانند دفعات گذشته یا آتش همهجا را میسوزاند یا به مانع طبیعی برخورد میکند و متوقف میشود. بازهم چون دفعات گذشته کمک و ارسال هلیکوپتر آنقدر دیر به منطقه میرسد که بخش وسیعی از منطقه سوخته و کاری نمیتوان کرد. من، هم با رییس پارک و هم رییس اداره کل محیطزیست استان صحبت کردم. هر دو از نبودن امکانات گلهمند هستند. از ادارهای که نه محیطبان کافی دارد و نه امکاناتی برای کنترل پارک و نه پولی که بتواند با آن در شرایط اضطراری از کمکهای دیگران استفاده کند، بیش از این انتظار نمیرود. اینروزها که رسانههای محیطزیستی تعامل زیادی با مدیریت سازمان دارند کمتر زبان به انتقاد میگشایند. ولی واقعیت تلخ این است که آتش بیتدبیری، اصلاحطلب، اصولگرا و لیبرال نمیشناسد. مدیران هرچقدر هم قابلاعتماد باشند ولی وقتی فاقد بازوی مشاورهای و علمی و منابع مالی لازم باشند کاری از پیش نمیبرند. در این شرایط مدیریت سازمان محیطزیست باید برای دو معضل بزرگ خود یعنی دریاچه ارومیه و پارک ملی گلستان اقدام فوری انجام دهد و قبول کند کس یا کسانی که از طرف سازمان، این امور به آنها واگذار شده توان حل مشکلات پیچیده این دو را ندارند. پس بهتر است کمیتهای ویژه متشکل از متخصصان، دستاندرکاران و سازمانهای مردمنهاد و جوامع محلی تشکیل دهد تا مدیریت استان و سازمان را در برنامههای علمی و مدیریتی این دو بحران بزرگ یاری دهد. من با توجه به اشرافی که به پارک ملی گلستان دارم، یک راهکار کوتاهمدت و یک راهکار بلندمدت را پیشنهاد میکنم:
1- در راهکار کوتاهمدت، سازمان محیطزیست با علم به اینکه حداقل در سه، چهارماه گرم سال، گلستان شرایط بحرانی دارد، نیروهای حفاظتی و کنترلی و آموزشهای مردمی را تشدید و حداقل به سهبرابر افزایش دهد و این کار را میتواند از بودجههای خاصی که در اختیار دولت است (مثلا بودجههای آتشسوزی، سیل و بحرانهای طبیعی) یا دیگر منابع تامین کند. در این راستا از تمامی سازمانهای مردمنهاد و جوامع محلی دعوت به همکاری کرده و تقاضا کند که طبق برنامه مشخص حداقل هر روز 30نفر داوطلب به کادر فعال پارک در کنترل و آموزش مردم و مسافران کمک کنند. سازمان باید کمپ گلزار را فوری از اشغال شرکتهای راهسازی خارج کند و آن را تبدیل به مرکز اسکان همیاران محیطزیست کند. 12سال است که در اثر بیتدبیری، این بخش از پارک در اختیار وزارتی قرار داده شده است که خود عامل اصلی نابودی پارک ملی گلستان است. از ظرفیت پاسگاههای نیروی انتظامی در تنگراه و دشت میتوان نهایت استفاده را کرد. در ضمن در هیاتدولت هم مصوبهای تصویب شود که سازمانها و نیروهای انتظامی دارای هلیکوپتر بدون فوت وقت و تشریفات زمانبر با درخواست مدیرکل استانهای آسیبپذیر، سریعا خود را به منطقه برسانند.
2- دومین راهکار (راهکار بلندمدت) همانی است که بارها و بارها از سوی متخصصان و بخشی از دستاندرکاران تکرار شده است و آن اینکه عبور جاده آسیایی از وسط پارک ملی گلستان عملا کنترل آن را غیرممکن کرده است و هرچه سریعتر باید انتقال جاده آسیایی به خارج پارک در اولویت قرار گیرد. آنطور که من اطلاع دارم وزارت راه گزینههای انتقال جاده را بررسی کرده و ارزیابی زیستمحیطی آن هم تکمیل شده است. ولی ظاهرا در دولت قبلی این ارزیابی مورد تایید سازمان محیطزیست قرار نگرفته است. بهراستی اگر چنین اتفاقی در سازمان محیطزیست رخ داده باشد باید به حال ایران و ایرانی و بیتدبیری در این سازمان گریست که چگونه بخشی از کارشناسان و مدیران نفوذی و بیکفایت در سازمان محیطزیست با نجات مهمترین پارک ملی تحت مدیریت خود در خاورمیانه مخالفت کردهاند و در عین حال صدها ارزیابی ضد محیطزیستی و ویرانگر را تایید کردهاند. ما از خانم دکتر ابتکار انتظار داریم که بهطور شفاف این مساله را پیگیری و انتقال جاده را نه در حرف که در عمل و با فوریت هرچهتمامتر- قبل از آنکه گلستان ایران به کلی ویران و بیابان شود- عملی کنند.
منبع:روزنامه شرق
نظر شما