« همین سال گذشته شوهر خواهرم دیگر اجازه نداد تا دخترانش به مدرسه بروند. هر چقدر که به او اصرار کردیم فایده‌ای نداشت. معتقد بود اگر دخترانش کم سواد باقی بمانند بهتر این است که از سوی ساقی‌ها و معتادان محل به آنها تعرض شود.» اینها صحبت‌های یکی از اهالی محله هرندی است. اینجا در قلب تهران و در یکی از قدیمی‌ترین محله‌های این شهر آسیب‌های‌اجتماعی از زیر پوست شهر خارج شده‌اند و در مقابل مردم و مسئولان قد علم کرده‌اند.

در قلب پایتخت هنوز دختران از ادامه تحصیل محروم می شوند

سلامت نیوز: « همین سال گذشته شوهر خواهرم دیگر اجازه نداد تا دخترانش به مدرسه بروند. هر چقدر که به او اصرار کردیم فایده‌ای نداشت. معتقد بود اگر دخترانش کم سواد باقی بمانند بهتر این است که از سوی ساقی‌ها و معتادان محل به آنها تعرض شود.» اینها صحبت‌های یکی از اهالی محله هرندی است. اینجا در قلب تهران و در یکی از قدیمی‌ترین محله‌های این شهر آسیب‌های‌اجتماعی از زیر پوست شهر خارج شده‌اند و در مقابل مردم و مسئولان قد علم کرده‌اند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آنا، کابوس کارتن خواب‌ها و معتادان برای دختران نوجوان محله هرندی تمامی ندارد. همین چند روز پیش بود که یکی از معتادان شاید به قصد شوخی چند کوچه‌ای یکی از این دختران را تعقیب کرد تا از آن پس به کابوس روزانه و شبانه دخترهای مدرسه ای این منطقه تبدیل شود. وقتی آسیب‌های اجتماعی با نمایان شدن، جای امنیت را در محله‌‌‌‌ای تنگ کنند، بیش از همه دختران نوجوان در معرض خطر قرار می‌گیرند و عقل حکم می‌کند که خانواده‌ها، راه را بر بروز خطر ببندند. حرف از روستاهای دور از پایتخت نیست، چند محله پایین‌تر از قلب تهران، برای در امان ماندن از خطر، دختران نوجوان به تشخیص والدین خود برای همیشه از مدرسه رفتن محروم می‌شوند تا این بار در چنگال کابوس بی‌سوادی اسیر شوند. هرساله با آغاز سال تحصیلی جدید دختران بیشتری از محله هرندی خانه نشین می شوند دخترانی که دل‌هایشان به جای شور و شوق بازگشایی مدارس میزبان غم خانه نشینی می‌شود. آن طور که اسناد تاریخی نشان می دهد در روزگاران نه چندان دور تعصب عاملی بود برای خانه‌نشین شدن دخترها. پدرها در آن دوران معتقد بودند دخترنشان باید به جای درس و مدرسه خانه‌داری یاد بگیرند. امروز اما کارشناسان می گویند در میانه دهه 90 شمسی به دور از تمام آن تعصب‌های کورکورانه در محله هرندی این‌بار فقر فرهنگی و به خط شدن آسیب‌های اجتماعی عامل اصلی بازماندن دختران از تحصیل شده است.

در گوشه و کنار محله عبور و مرور معتادان و کارتن خواب‌ها توی ذوق هر رهگذری می‌زند اما ماجرا برای زنان پیچیده تر است چرا که باید آماده باشند تا هر لحظه از سوی معتادانی که برای تهیه پول مواد مصرفی خود باز مانده‌اند، آسیبی متوجه آنان شود. مصرف مواد مخدر در ملاعام در این محل به اندازه خرید و گشت و گذار در پاساژهای تجریش عادی به نظر می‌آید. چند هفته قبل عده‌ای ریختند و معتادان را زیر مشت و لگد گرفتند و چادرهایشان را آتش زدند. البته اهالی محل می‌گویند این اقدام از سوی مردم نبوده است و مدیر عامل سازمان رفاه شهرداری نیز در گفت و گو با آنا اعلام کرد که با آنها تقریبا هم عقیده است.

وقتی زنگ مدارس در هرندی نواخته می شود

عقربه‌های ساعت 12 ظهر را نشان می‌دهد و دانش آموزان در حال خروج از مدرسه هستند. دختران نوجوان در حالی که لباس فرم مدرسه به تن دارد سر به زیر و سراسیمه بدون اینکه حتی دقیقه‌ای تعلل کنند در حال عبور از کوچه‌های تنگ و باریک محل هستند.

نزدیک مدرسه پیر مرادی، یکی از معدود مدرسه‌های دخترانه محله هرندی، دخترهای نوجوان همراه با مادر و یا پدرشان در حال رفتن به خانه هستند. دو دختر نوجوان به همراه یک زن میانسال در حال عبور از کوچه هستند که راهشان را سد می‌کنم و از وضعیت مدرسه و تحصیل دختران در این محل سوال می‌پرسم. زن میان سال که معلوم است دل پری دارد، می‌گوید:« در این محل ما جرات نداریم که صبح زود و یا با تاریک شدن هوا از خانه خارج شویم. به همین خاطر صبح‌های زود شوهرم دخترانم را به مدرسه می‌رساند. صبح که از خانه خارج می‌شویم معتادان را می بینیم که با وضعیت نامناسب جلوی در منزلمان خوابیده‌اند. خانم جان شما باشی نمی‌ترسی؟ اینها آسایش را از ما گرفته‌اند. موقعی که مدرسه هم تعطیل می‌شود خودم به دنبالشان می‌آیم، جرات ندارم که به آنها اجازه دهدم تنهایی به منزل برگردند.»

یکی از دخترها که از دیگری برزگتر به نظر می‌آید تن صدایش را پایین می‌آورد و می‌گوید:« یکی از این معتادان چند روز پیش دنبال یکی از دوستانم راه افتاده بود. بیچاره دوستم وقتی رسید مدرسه تا چند ساعت حالش بد بود و از استرسی که بهش وارد شده بود گریه می کرد.»

مادر جوان دیگری در حالی که دست دخترش را محکم گرفته است، می‌گوید:« دخترم شاگرد ممتاز است. البته او امسال آخرین سال تحصیلش را در دوران ابتدایی می‌گذراند و چون در این محله دبیرستان وجود ندارد مجبورم از سال بعد او را به مدرسه‌ای که با اینجا فاصله زیادی دارد، ببرم که این موضوع هم مشکلات زیادی را برای ما به وجود می‌آورد.»

صدایش را که شاید از بغض گرفته است کمی صاف می‌کند و ادامه می‌دهد:« بدبختی اینجاست که کسی خانه‌ام را هم نمی‌خرد. تازه اگر خریداری هم وجود داشته باشد آنقدر قیمت‌ها در این محل پایین است که با پول فروش خانه‌ام باید اجاره نشین شوم. زندگی در این محل واقعا سخت شده است. مواد فروش‌ها، کارتن خواب‌ها کسانی که در وسط خیابان قمار بازی می‌کنند زندگی را از ما گرفته‌اند.»

مادر دیگری که تا این لحظه ساکت نظاره گر صحبت‌ها بوده است، می‌گوید:« البته در این محل بیشتر خانواده عقیده‌ای به تحصیل فرزندان دخترشان ندارند و شاید این موضوع هم یکی دیگر از عللی باشد که مانع ادامه تحصیل دختران این محل می‌شود. بسیاری از ساکنان این محل معتقدند درس خواندن برای دختران تا آنجایی که سواد خواندن و نوشتن داشته باشند، کافی است و بهتر اینکه هر چه زودتر دختران به خانه بخت بروند. اگرچه فقر هم مانع دیگری برای ادامه تحصیل کودکان به حساب می‌آید.»

او ادامه می‌دهد: « همین سال گذشته شوهر خواهرم دیگر اجازه نداد تا دخترانش به مدرسه بروند. هر چقدر که به او اصرار کردیم فایده‌ای نداشت. معتقد بود اگر دخترانش کم سواد باقی بمانند بهتر این است که از سوی ساقی‌ها و معتادان محل به آنها تعرض شود.»

کمی که در خیابان‌ها قدم بزنی متوجه می شوی بخش اعظمی از ساکنان محل را مهاجران افغان تشکیل می‌دهند شاید همین مهاجران عاملی باشند برای تغییر فرهنگ محله‌ای که درست در میان شهر جا خوش کرده است.

مادری به همراه پسرش که دانش‌آموزی دبستانی است در حال عبور از پارک محل تجمع معتادان است، می‌گوید:« هر صبح فرزندم را به مدرسه می‌برم و پس از تعطیلی مدرسه بازهم به دنبالش می‌آیم. این منطقه پُر از معتاد است، نمی‌توانم پسرم را به امان خدا رها کنم. صبح‌ها که پسرم را در مدرسه گذاشتم برای بازگشت دچار رعب و وحشت هستم که شاید از سوی معتادان مورد حمله و زورگیری قرار بگیرم.»

او می‌افزاید: «از خانواده‌های افغان هستیم و فرزندم به دلیل نداشتن شناسنامه و کارت اقامت در «خانه علم» که توسط سازمان‌های مردم نهاد تاسیس شده روزی سه ساعت تحصیل می‌کند.»

البته در دل دروازه غار مدرسه ای وجود دارد که بچه های افغانستانی و ایرانی را برای آموزش ثبت نام می کند. این مدرسه که «صبح رویش» نام دارد در واقع پایگاه امیدی محسوب می‌شود برای کودکان محله‌ای که بر اساس گزارش مسئولین مردمانش 86 درصد بیشتر در معرض خطر و آسیب‌های اجتماعی قرار دارند.

مسئولان برای کاهش آسیب ها قول مساعد می دهند

حجت الاسلام و المسلمین میثم امرودی معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری در خصوص آخرین اقدامات انجام شده توسط شهرداری تهران در این محله به خبرنگار آنا می‌گوید:« در اولین قدم ما در این منطقه 2 مدرسه را هیات امنایی کردیم که من به عنوان اعضای هیات امنا در یکی از این مدارس فعالیت می‌کنم. مدرسه دیگری به نام صبح رویش در این محله برای کودکان کار در نظر گرفته شده است. در این منطقه جلسات مکرری هم با آموزش و پرورش برای بازگشت دخترها به مدارس برگزار شده است.»

او ادامه می‌دهد:« اگر این طرحی که شهرداری برای بهبود وضعیت محله هرندی در نظر گرفته است تا نوروز انجام شود برای سال تحصیلی جدید شاید بتوانیم دختران به مدارس جذب کنیم. آموزش و پرورش متعهد شده است تا تمام نیازهای دانش آموزان این منطقه را تامین کند.»

به گفته حجت الاسلام و المسلمین امرودی تا به امروز شهرداری جلساتی را با آموزش و پرورش تشکیل داده است تا بتوانند برنامه‌های ویژه‌ای را برای فرهنگ سازی ادامه تحصیل دختران در این محله پیش بینی کنند.

شکاف تحصیلی بین دختران و پسران

وزیر آموزش و پرورش چند روز قبل از کاهش شکاف تحصیلی بین دانش آموزان دختر و پسر خبر داد و شاید این روزنه‌ای باشد برای اینکه با فرهنگ سازی مناسب دختران هم پای پسران از حق تحصیل برخوردارند.

اسفندیار چهاربند مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران در این خصوص به خبرنگار آنا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید:« در بحث کودکان کار و جذب آنها به مدارس تمام تلاش خود را می‌کنیم و دراین زمینه با سازمان‌های مردم نهاد همکاری داریم و از ظرفیت آنها استفاده می‌کنیم. در منطقه ۱۲ و مناطق آسیب پذیر آن با همکاری شهرداری برای جذب کودکان کار به مدارس تلاش می‌شود . هم اکنون مدرسه‌ای ویژه آنها در این منطقه باز شده که روزی چند ساعت در آنجا آموزش می‌بینند.»

نوجوانان فراری در چادرهای کارتن خواب ها پناه می گیرند

ساعت از 2 گذشته است و دیگر عبور و مرور دانش آموزان در محل کمتر شده است در این ساعت از روز معتادان و کارتن خواب‌ها در گوشه و کنار دیوار‌ها در حالی که کز کرده اند و چرت می‌زنند و یا در پارک‌ها در حال استعمال مواد مخدر هستند، بیشتر به چشم می‌آید. در کنار بوستان خواجوی کرمانی که به گفته اهالی محل این پارک تا چند ماه قبل محلی برای استعمال مواد مخدر برای معتادان بوده اما امروز با تلاش شهرداری این محل پاک سازی شده است و دیگر از سرنگ بر روی زمین ها خبری نیست یک ون سفید رنگ که بر روی آن با خطی درشت نوشته شده «طرح گشت اورژانس اجتماعی» به چشم می‌خورد.

چند مرد در ون نشسته‌اند یکی از مردها که آقای دکتر خطابش می‌کنند، می‌گوید: « وظیفه ما این است که کارتن خواب‌ها را جمع آوری کنیم. تا آنها شب را در خیابان سر نکنند. این محل در واقع پاتوقی برای فروشندگان مواد است و معتادان از مناطق مختلف شهر برای خرید مواد به این محل می‌آیند. البته وظیفه ما تنها جمع آوری کارتن خواب‌هاست و به معتادین کاری نداریم.»


او ادامه می‌دهد: « در بین کارتن خواب‌ها دختران و پسران جوانی وجود دارند که از خانه فرار کرده اند و در چادر‌ها ساکن می‌شوند. روزانه حدود 30 کارتن خواب را از این محل جمع می‌کنیم و در گرمخانه‌های شوش، محلاتی، خاوران و دیگر گرم خانه‌های شهر اسکان می دهیم. البته در میان معتادان افرادی وجود دارند که کارت مخصوص دارند و تنها برای استعمال مواد به این منطقه می‌آیند و ما با آنها کاری نداریم.»

بر اساس اظهارات فاطمه دانشور رئیس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران محله هرندی با پیچیده‌ترین مدل مسائل اجتماعی مواجه هست که در جهان کم‌نظیر است. چرا که در این محلات فقر، فحشا و اعتیاد در هم آمیخته و با یکدیگر تنیده شده است.

دختران باید هنوز هم در خانه‌های قدیمی این محل باید صبر پیشه کنند تا والدینشان متوجه شوند به رغم نبود امنیت در این محله نباید دخترانشان را از ادامه تحصیل منع کنند. محله هرندی هم مثل هر محله دیگری مملو از خیرها و شرهای اجتماعی است اما آسیب‌های محله هرندی این روزها خانه مان سوز شده است و به نظر می‌رسد این محله نیاز به یک نگاه اورژانسی دارد تا یک نسل از نابودی نجات پیدا کنند البته معاون اجتماعی شهرداری معتقد است با برنامه‌ای که شهرداری برای این منطقه در نظر گرفته است تا عید نوروز بخش عظیمی از مشکلات این محله حل می‌شود و تا تحقق این وعده 3 ماه بیشتر نمانده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha