سلامت نیوز:در حالی كه بیش از یك دهه از ورود دولت و مجلس به موضوع حذف و جایگزینی خودروهای فرسوده میگذرد، آمار خودروهای حذف شده كمتر نشانی از یك عزم جدی دارد. برای تطهیر دولتهای قبلی و فعلی كه در بروز این اتفاق مقصر بودند لازم نیست دنبال چرایی بگردیم. دولتها مقصرند چون نهتنها اراده قاطعی از خود برای برخورد با این وضعیت نشان ندادهاند بلكه به جای سرمایهگذاری در حمل و نقل عمومی و سامانههای كمتر آلاینده، با تولید بنزینهای مرگآفرین و حمایت از خودروسازی بیكیفیت به استقبال افزایش آلودگی رفتهاند. هر سال تاخیر در حذف خودروهای فرسوده، طول عمر ناوگان را بالا برده و ظاهرا افزایش كیفیت، ایمنی، كاهش آلودگی و از همه مهمتر كاهش مصرف سوخت نیز قرار نیست در دستور كار خودروسازان وطنی قرار گیرد. در حالی خودروهای فرسوده عامل ایجاد حدود ۸۰ درصد آلودگی كلانشهرها معرفی میشود كه بخش عمدهای از آنها تاكسیهای فرسوده هستند و انتظار میرفت مسوولان به جای اعطای وامهای تشویقی برای هدایت تكسرنشینان به خیابانها، خودروسازان را به بازار فراموش شده بیش از ۵۰ هزار تاكسی فرسوده در كشور هدایت كنند.
به گزارش سلامت نیوز ، اصغر محمدیفاضل- كارشناس محیط زیست در روزنامه اعتماد نوشت: میگویند وقتی انگشت شماتتتان را به طرف كسی دراز میكنید یادتان باشد كه لااقل سه انگشت دیگر به سمت خودتان نشانه رفته است. این شاید حكایت این روزهای ما برای پیدا كردن مقصران آلودگی هوای كلانشهرها باشد. موضوع از تهران فراتر رفته است. نفس كشیدن در شهرهای دیگر هم دشوار شده است. مردم در اصفهان، تبریز، مشهد، كرج و اراك به دشواری نفس میكشند. خوزستان هم كه قصه و غصههای خودش را دارد. زمانی نفس كشیدن رایگان بود. اما انگار این روزها «اكسیژن» را هم باید جزو كالاهای لوكس طبقهبندی كرد.
در حالی كه هیچ كس را نمیتوان به صورت مشخص عامل هوای چركآلود این روزها قلمداد كرد، باید اعتراف كنیم كه دست همه ما،كم و بیش در این ماجرا «دودآلود» است. نیاز چندانی به استخدام كارآگاه و تشكیل كارگروههای ویژه نیست. قاضی، نماینده مجلس، وزیر، كارمند، خانهدار، دانشجو، كاسب، فرقی نمیكند. كافی است از میان دود سرمان را بالا بگیریم یا توی آینه خودروی شخصی تكسرنشین به خودمان یك نیم نگاهی با صداقت و انصاف بیندازیم و از خود بپرسیم: آیا من در بروز این فاجعه مقصر نیستم؟
در حالی كه بیش از یك دهه از ورود دولت و مجلس به موضوع حذف و جایگزینی خودروهای فرسوده میگذرد، آمار خودروهای حذف شده كمتر نشانی از یك عزم جدی دارد. برای تطهیر دولتهای قبلی و فعلی كه در بروز این اتفاق مقصر بودند لازم نیست دنبال چرایی بگردیم. دولتها مقصرند چون نهتنها اراده قاطعی از خود برای برخورد با این وضعیت نشان ندادهاند بلكه به جای سرمایهگذاری در حمل و نقل عمومی و سامانههای كمتر آلاینده، با تولید بنزینهای مرگآفرین و حمایت از خودروسازی بیكیفیت به استقبال افزایش آلودگی رفتهاند. هر سال تاخیر در حذف خودروهای فرسوده، طول عمر ناوگان را بالا برده و ظاهرا افزایش كیفیت، ایمنی، كاهش آلودگی و از همه مهمتر كاهش مصرف سوخت نیز قرار نیست در دستور كار خودروسازان وطنی قرار گیرد. در حالی خودروهای فرسوده عامل ایجاد حدود ۸۰ درصد آلودگی كلانشهرها معرفی میشود كه بخش عمدهای از آنها تاكسیهای فرسوده هستند و انتظار میرفت مسوولان به جای اعطای وامهای تشویقی برای هدایت تكسرنشینان به خیابانها، خودروسازان را به بازار فراموش شده بیش از ۵۰ هزار تاكسی فرسوده در كشور هدایت كنند. اما با تاسف به نظر میرسد ما با اتخاذ برخی تصمیمات، یك مشكل را حل میكنیم ولی باعث وخامت چند مشكل دیگر و حتی ایجاد مشكلات جدیدتر میشویم.
مجلس شورای اسلامی نیز در بروز این شرایط بیسهم نیست. چرا وكیلالرعایا كه باید پیگیر «حقوق مسلم» مردم باشند، نگران «حق تنفس» نیستند؟ محیط زیست اولویت چندم یك نماینده است؟ هنگام اعطای بودجه به محیط زیست با وسواس رفتار كردن و از سوی دیگر با سدسازان و جادهآفرینان و معدنكاوان همدلی كردن را نتیجهای جز آنچه هست نمیتوان انتظار داشت. اگر نمایندگان ما در مجلس نسبت به وضعیت محیط زیست كشور حساس، پرسشگر، جدی و حامی بودند امروز نباید شاهد تعطیلی مكرر مدارس، تعلیق امور اداری، كاهش ساعتهای رفت و آمد و افزایش شمار كسانی میبودیم كه در راهروهای بیمارستانها و مطبها با ماسكهایی بر دهان صف میكشند. همان ماسكهایی كه برخی در ایام خاص با آن عكس یادگاری میگیرند.
در حوزه قضا هم اگر آن درجه از حساسیت، جدیت، پیگیری و اهتمامی كه به درستی نسبت به برخورد با اخلالگران اقتصادی صورت میگیرد، نسبت به مفسدان منابع حیاتی كشور (آب، هوا، خاك و تنوع زیستی) وجود داشته باشد، نفسهای مردم تا این اندازه دودآلود نمیشد. تعارف را كنار بگذاریم، بازوی اجرایی سازمان نحیف محیط زیست كشور برای برخورد با عوامل آلاینده بسیار لاغر است. گاهی برخوردهای قهری اصلا جدی گرفته نمیشود و حتی كارگران صنایع هم میدانند كه حكم توقیف و توقفهای صادره مقامات قضایی را میشود با چند تلفن و سفارش و هیاهوسازی و تحمیل مصلحتاندیشیهای كوتاهمدت، لغو كرد یا فضایی ایجاد كرد كه اساسا شكایت پس گرفته شود.
چند روز پیش، رییس شورای شهر تهران تصریح كرد آلودگی هوای تهران مرگ تدریجی است. اعترافی تا این اندازه صریح از مسوولان عالیرتبه در خصوص اهمیت مساله محیط زیست و پیوند كلیدی آن را به «زندگی» كمتربه یاد داریم. اما آیا شورای شهر به وظیفه نظارتیاش بر عملكرد شهرداری به درستی عمل كرده است؟ مردم حذف فضاهای سبز شهری و رشد هر روزه برج قارچهایی رنگارنگ را میبینند. با گفتاردرمانی ممكن است بتوان همدلی اجتماعی خرید اما از آن راهكار به دست نمیآید. از مسوولینی كه اهرمهای قدرت را در دست دارند، انتظار میرود دست به اقدامهای جدی، علمی و عملی بزنند وگرنه گله و شكایت كردن را هر مسافری كه این روزها سوار تاكسی و اتوبوس و مترو میشود به صورت حرفهای میتواند انجام دهد.
فقدان مسوولیت اجتماعی، تكه دیگری از پازل آلودگی هواست. من به عنوان یك شهروند عادی كه با بهانههای مختلف- و گاهی صحیح - بدون احساس مسوولیت در چنین هوایی خودروی شخصیام را به خیابان میآورم، با كمال آرامش آلودگی هوا را نفرین میكنم و انگشت شماتت را به سوی دیگران دراز میكنم. بلغاریها ضربالمثلی دارند قریب به این مضمون: «یك قطره به اضافه یك قطره میشود یك قطره بزرگ، نه دو قطره». با همین نگاه ساده میتوان حدس زد كه حتی حضور یك خودروی اضافی در خیابانها قابل اغماض نیست. یك ریشه این رفتار فقدان آموزش و اطلاعرسانی كافی است. هنوز نه دانشگاهها، نه صاحبان فكر، نه گروههای مرجع اجتماعی و نه رسانهها نتوانستهاند اهمیت موضوعی چنین ساده را به افكار عمومی بقبولانند كه تردد خودروهای تكسرنشین در كلانشهرها یعنی ترافیك غیرضروری، یعنی اتلاف عمر بیبازگشت، یعنی هدردادن سوخت و سرمایه ملی، یعنی مصرف روزافزون قرصهای مُسكن، یعنی آلودهتر شدن هوا، یعنی فرصتی دوباره به دود كه در دل آسمان آبی نقش سیاهش را پررنگتر از قبل نقاشی كند.
نوشتارهایی از این دست را برخی، نصیحتهای پیرانهسرلقب میدهند. از آن دست حرفهایی كه میشود «شنید» اما لزومی ندارد به آنها «گوش» داد. تعطیلی درمانی و انتظار فرج از ابر و باران كشیدن راهكار نیست، درمان نیست، تنها حواله كردن مشكل به فرداست. فرض كه این چند روز هم گذشت و یك اتفاق خوب افتاد. اما اگر این اتفاق، تلخ و گزنده و مرگزا بود، چه كنیم؟ از همان دست اتفاقاتی كه دسامبر سال ۱۹۵۲ (آذرماه ١٣٣١) در انگلستان افتاد. آلودگی هوا در شهر لندن با سرمای كمسابقه تشدید شد و مهدود غلیظی همه شهر را فراگرفت كه نزدیك چهارهزار نفر را به كام مرگ برد و بیش از صد هزار تن را بیمار كرد. برخی آمار كشته شدگان آن واقعه را بیش از ١٠ هزار نفر برشمردند. یعنی آدمها مثل برگ پاییزی روی پیاده روها میافتادند و جان میباختند. بدون شلیك هیچ گلولهای. به همین سادگی!
در شرایط دودآلود كنونی سادهترین كار حمله به مدیران محیط زیست است. گویی شیرفلكه دود در ساختمان سنگی پردیسان نصب شده كه بشود با كم یا زیاد كردن آن میزان آلودگی هوا را كنترل كرد. البته با فشارهایی از این دست ممكن است كه بتوان «رییس سازمان حفاظت محیط زیست» را عوض كرد، اما بعید است بتوان حال این «هوا» را عوض كرد.
طبیعت مهربان است. اما وقتی قهر كند و بر سر خشم بیاید، آن وقت در قالب سیل، در پوشش دود، در قامت زلزله میتواند هستی را به نیستی تبدیل كند. آلودگی این روزهای هوا تقصیر هیچ كس نیست، تقصیر همه ما است. بیهوده در كارگروهها و پژوهشگاهها و اتاقهای فكر و جلسات متمادی به دنبال مقصر نگردیم. كافی است آینه را نگاه كنیم!
نظر شما