از یارانه‌ها گرفته تا 50 هزار میلیارد تومان از منابع عمومی؛ هرساله دولت برای برنامه‌های رفاهی هزینه می‌کند، اما به اعتقاد کارشناسان، گروه‌های هدف و اقشار آسیب‌پذیر جامعه که نیازمند کمک‌های دولت برای نیازهای اولیه زندگی هستند، کمترین نفع را از این هزینه‌ها می‌برند. طرح‌هایی که روزی هر کدام‌شان از سر دلسوزی و حمایت از قشری از جامعه تجویز شد و حالا کمر منابع عمومی را تا کرده و حتی توان حمایت از همین گروه‌های هدف را هم ندارد. چندی است که براساس ماده‌های 42 و 27 قانون برنامه پنجم توسعه، طرحی برای اصلاح نظام رفاهی کشور تحت عنوان «نظام تامین اجتماعی چندلایه» پیشنهاد شده است که به نظر می‌رسد با اجرای آن، نظام حمایتی و رفاهی ازجمله بیمه‌ها، نظم و انسجام بهتری پیدا کنند و بحران‌هایی که این روزها سیستم‌های حمایتی و صندوق‌های در معرض ورشکستگی بازنشستگی را تهدید می‌کند، کاهش یابند.

چرا صندوق‌های بیمه‌ای تا این اندازه ضعیف هستند؟

سلامت نیوز: از یارانه‌ها گرفته تا 50 هزار میلیارد تومان از منابع عمومی؛ هرساله دولت برای برنامه‌های رفاهی هزینه می‌کند، اما به اعتقاد کارشناسان، گروه‌های هدف و اقشار آسیب‌پذیر جامعه که نیازمند کمک‌های دولت برای نیازهای اولیه زندگی هستند، کمترین نفع را از این هزینه‌ها می‌برند. طرح‌هایی که روزی هر کدام‌شان از سر دلسوزی و حمایت از قشری از جامعه تجویز شد و حالا کمر منابع عمومی را تا کرده و حتی توان حمایت از همین گروه‌های هدف را هم ندارد. چندی است که براساس ماده‌های 42 و 27 قانون برنامه پنجم توسعه، طرحی برای اصلاح نظام رفاهی کشور تحت عنوان «نظام تامین اجتماعی چندلایه» پیشنهاد شده است که به نظر می‌رسد با اجرای آن، نظام حمایتی و رفاهی ازجمله بیمه‌ها، نظم و انسجام بهتری پیدا کنند و بحران‌هایی که این روزها سیستم‌های حمایتی و صندوق‌های در معرض ورشکستگی بازنشستگی را تهدید می‌کند، کاهش یابند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه فرهیختگان، در همین باره با اسماعیل گرجی‌پور، مدیرکل بیمه‌های اجتماعی وزارت کار گفت‌وگو کرده‌ایم.
 
پیش از این به نظام‌های رفاهی در کشور نگاهی منسجم و جدی نبوده است. اما به نظر می‌رسد دولت یازدهم به این مبحث جدی‌تر نگاه می‌کند و در پی استقرار نظام تامین اجتماعی چندلایه است. با اجرای این سیستم باید منتظر چه تغییراتی در کشور باشیم؟
اصل29 قانون اساسی، دولت را مکلف می‌کند حداقل‌های زندگی امروز، مثل بازنشستگی، ازکارافتادگی، خدمات بهداشتی و درمانی و... را با استفاده از منابع عمومی و مشارکت مردم فراهم کند. براساس همین اصل، کلیات بحث نظام تامین اجتماعی 15 سال پیش در قالب نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی تدوین شد. این در حالی است که بانک جهانی برای نخستین‌بار در نظام رفاه اجتماعی این ادبیات را بنیان گذاشت و نظام سه‌لایه‌ای را مطرح کرد.
در ماده 27 قانون پنجم که از سال 89 شروع شد، مشخصا نظام چندلایه تامین اجتماعی مطرح و حداقل سه لایه در آن مشخص و دولت مکلف شد نسبت به استقرار نظام تامین اجتماعی چندلایه، متشکل از مساعدت، بیمه‌های پایه و در آخر بیمه‌های تکمیلی اقدام کند.

مفهوم این لایه‌ها چیست و چه گروه‌های اجتماعی در آن قرار می‌گیرند؟
 لایه اول همان لایه مساعدت است که اقشار نیازمند به کمک که خود به چند سطح تقسیم می‌شوند در آن قرار می‌گیرند که شامل معلولان و افراد نیازمندی است که در حال حاضر تعدادی از آنها در حمایت کمیته امداد و سازمان بهزیستی قرار دارند. لایه بعدی بخش مشارکتی یا همان لایه بیمه‌ای است که در آن افراد با مشارکت خودشان نظام رفاهی مستقر شده را اداره می‌کنند و در آخرین لایه نیز بیمه‌های تکمیلی قرار دارند که با مشارکت صددرصدی افراد اداره می‌شود.
نظام چندلایه اکنون در چه وضعیتی قرار دارد و چه زمانی می‌توان منتظر اجرای آن بود؟
اشتریان، دبیر کمیسیون اجتماعی دولت برای این موضوع وقت زیادی گذاشت و بسیار از آن حمایت کرد. خوشبختانه این نگاه در مجموعه دولت وجود دارد و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز در این باره به دنبال فراهم کردن زیرساخت‌های لازم برای استقرار این نظام است که ازجمله آن می‌توان به تشکیل بانک اطلاعاتی رفاهی شهروندان اشاره کرد تا براساس آن بتوانیم جوامع هدف در لایه‌های مختلف را شناسایی کنیم و برنامه‌ها را متناسب با آنها طراحی کرد.
نظام رفاه می‌خواهد حداقل‌های زندگی را پوشش دهد. مواردی مثل ازکارافتادگی، بازنشستگی، درماندگی و... . همان چیزی که در اصل 29 قانون اساسی نیز به آن اشاره شده است. اینها حداقل‌هایی است که انسان ممکن است در طول کار و زندگی به هر دلیل برایش اتفاق بیفتد و دولت مکلف است آن را تامین کند تا کرامت انسانی‌اش حفظ شود؛ مثلا زندگی‌اش به دلیل پیری یا از دست دادن سرپرست خانوار در مخاطره نیفتد.  تامین اجتماعی به همین دلیل در کشورهای صنعتی شکل گرفت تا تمام مردم از دو راهبرد مشارکتی و غیرمشارکتی در پوشش این نظام قرار بگیرند.
گروه‌های غیرمشارکتی یا همان لایه مساعدت، کسانی هستند که در حال حاضر در ریسک و زیر خط فقر هستند و دولت باید آنها را از طریق منابع عمومی حمایت کند، مثل زنان سرپرست خانوار و معلولان نیازمند. گروه دیگر که با مشارکت خودشان در قالب بیمه تعریف می‌شوند، فعالان بازار کار هستند و حق بیمه پرداخت و زمانی که نیاز دارند از آن استفاده می‌کنند. یعنی ریسک‌های زندگی خود را از قبل پوشش می‌دهند.

دولت همین حالا هم مدعی است که این کار را انجام می‌دهد، پس نظام چندلایه قرار است چه کار متفاوتی در این فرآیند انجام دهد؟
 بله، انجام می‌شود، اما با نقایص فراوان. توجه نکردن به این مبانی باعث شده است دولت سالانه به صورت مستقیم 50 هزار میلیارد تومان در بخش رفاه تزریق کند، بدون آنکه رضایتی در اقشار هدف ایجاد کند. ما به این ادبیات توجه نداشتیم و بعضا با نیت خیر توزیع منابع را برعکس کردیم. منابعی که دولت می‌دهد از منابع عمومی است که اگر 40 هزار میلیارد یارانه را نیز به آن اضافه کنیم خواهیم دید که دولت سالانه حدود 100 هزار میلیارد تومان در کشور برای بخش رفاه پرداخت می‌کند، بدون آنکه اثربخشی لازم را داشته باشد.
سهم لایه مساعدت از این کمک‌ها چقدر است. منابع عمومی بیشتر باید در لایه‌های زیرین و بین فقرا به‌ویژه در بحث تغذیه‌، سلامت و توانمندی‌سازی هزینه شود تا بتوانند از لایه خودشان بالاتر بیایند. این در حالی است که 60 درصد از این 50 هزار میلیارد به دلیل کسری صندوق‌های بازنشستگی کشوری و لشکری به صندوق‌ها تزریق می‌شود؛ صندوق‌هایی که قرار بود بیشتر از طریق مشارکت خود افراد و براساس اصول محاسبات صندوق‌داری خودکفا شوند؛ اما این اتفاق نیفتاد و در این میان سهم نهاد‌های حمایتی به کمتر از 12 درصد رسید که نسبت به چند سال گذشته افتی را نشان می‌دهد.

در حال حاضر خانواده‌های نیازمندی که از طریق کمیته امداد یا سازمان بهزیستی کمک می‌گیرند مبلغ ناچیزی است. این موضوع ناشی از همین موردی است که به آن اشاره کردید؟
بله، خانواده‌های بی‌بضاعت از طریق سازمان‌های حمایتی ماهیانه 70 هزار تومان کمک‌هزینه می‌گیرند که مبلغ خیلی کمی است. براساس استاندارهای جهانی، خط فقر در کشورهای توسعه‌نیافته روزی دو دلار است که به پول ما می‌شود حدود ماهی 210 هزار تومان. پس ما نسبت به حداقل کمک به این قشر فاصله زیادی داریم. پول هزینه می‌شود، اما آنجایی که باید نه. اینجاست که لزوم تدوین و اجرای یک نظام رفاهی که در آن همه ابعاد ماجرا تعریف شده باشد، احساس می‌شود.

چرا این اتفاق افتاد؟ چرا صندوق‌های بیمه‌ای ما تا این اندازه ضعیف هستند؟
شاید در یک کلام بتوان گفت صندوق‌های ما درست مدیریت نشده‌اند، قوانین بد به آنها تحمیل شده و در طول زمان به اینجا رسیده‌اند. حقوق‌های بازنشستگی هر سال به‌طور متوسط 17 درصد رشد می‌کند، اما درآمدهای عمومی در خوش‌بینانه‌ترین حالت هشت درصد رشد دارد و به همین دلیل دولت مجبور است برای پرداخت حق و حقوق بازنشستگان از سهم بخش حمایتی کم کند؛ چراکه بازنشسته‌ها سال‌ها کار کرده‌اند و طبق قانون باید افزایش حقوق سالانه داشته باشند. این در حالی است که این افزایش به نسبت تورم به شکلی است که گروه‌های بازنشسته را هم راضی نمی‌کند. یعنی منابع به صندوق‌های بازنشستگی تزریق می‌شود و این یعنی فاجعه در لایه‌های حمایتی. یعنی اثربخشی منابع عمومی صفر است و با وجود همه هزینه‌ها ما چند گروه ناراضی به وجود آورده‌ایم.

این نظام چطور قرار است این وضعیت نابسامان را سامان دهد؟
این نظام می‌گوید اولین اصل مدیریت، منابع عمومی است و منابع عمومی باید بیشتر برای لایه‌های پایین‌تر هزینه شود و توضیح داده است که چه کسانی در چه سطحی و تا چه زمانی و حتی چگونه باید مورد حمایت قرار گیرند. جامعه هدف چه کسانی هستند و منابع مالی آن چگونه باید تامین شود. ساختار اجرایی به چه شکلی خواهد بود و چه تعهدات و خدماتی با چه استانداردهایی باید ارائه شود. هرکدام از افراد این لایه‌ها مثل پازل‌هایی هستند که همدیگر را تکمیل می‌کنند، اما برای شناسایی آنها نیازمند بانک اطلاعاتی قوی هستیم.
لایه اول یا لایه مساعدت، مهم‌ترین بخش و قاعده هرم نظام تامین اجتماعی چندلایه است که خودش به دو سطح تقسیم می‌شود. در این لایه افراد دارای حمایتی کامل هستند، مثل معلولان ذهنی یا حرکتی شدید یا سالمندان بالای 65 سال که نمی‌توان آنها را به فعالیت اقتصادی وارد کرد و باید براساس «آزمون وسع» شناسایی شوند و تا زمانی که در قید حیات هستند، دولت باید حداقل‌ها را برای آنها فراهم کند.
گروه دیگری قابلیت توانمندسازی نسبی دارند، مثل زنان سرپرست خانوار یا معلولینی که تا حدی توانایی جسمی دارند. مثلا ناشنوایان که با دوره‌های آموزشی می‌توانند وارد پروسه اقتصادی شوند. 70 درصد از لایه اول ما از همین قشر هستند. در این قسمت باید حداقل‌های معیشتی مثل غذا، بسته‌های سلامت، پیشگیری، درمان و توانبخشی فراهم شود.

اما این خطر وجود دارد که این گروه علاقه‌ای به توانمندشدن از خود نشان ندهند. مثلا با دادن یک وام به فرد نیازمند یا اعطای یک چرخ خیاطی به یک زن سرپرست خانوار، بعضا دیده شده که توانمندی رخ نمی‌دهد و آنها همچنان ترجیح می‌دهند مستمری‌بگیر دائمی نهاد‌های حمایتی باقی بمانند؟
باید برای این موضوع برنامه‌ای داشته باشیم که چسبندگی از بین برود. هر کسی که در لایه حمایت نسبی قرار می‌گیرد به نوبت باید در معرض استقلال قرار گیرد، حتی پیشنهاد داده‌ایم مستمری معیشتی این افراد منوط به تولید شود. اگر در بازار فروش نرفت، مدلی را طراحی کنیم تا خود دولت آنها را خریداری کند. یعنی به جای پرداخت مستمری، دولت تولیداتش را پیش‌خرید کند. این به حفظ کرامت انسانی نیز می‌انجامد. در این‌باره بازارهای خوبی هم وجود دارد. مثلا اگر آموزش‌ها در حوزه توانمندسازی در بخش فرش باشد، بازارهای صادراتی خوبی در اختیار داریم و می‌تواند به رشد اقتصادی کشور نیز کمک کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha