سلامت نیوز: چه طبیبان حاذق این مرز و بوم و چه آنها که به تازگی قدم در این راه نهاده یا خواهند نهاد باید بدانند به واسطه هوش و استعداد سرشارشان کسی به آنها مدیون نیست و قرار نیست بابت زحماتی که در طول دوران تحصیل متحمل شدهاند بر کسی (علیالخصوص بیمار) منتی روا دارند.ما خود این مسیر را انتخاب کردهایم و اگر در موعد انتخاب به این مسایل آگاهی نداشته و نمیدانستهایم که دستیابی به موقعیت اجتماعی، درآمد مناسب و والاتر از آن رضایت درونی ناشی از درمان و بهبود هم نوعان، از چه مسیر پر پیچ و خمی میگذرد، پس باید به هوش و ذکاوت خود شک کنیم.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جهان صنعت، هنر طبابت برقراری رابطه دو سویه بیمار- پزشک است. این ارتباط با بیمار هشیار و آگاه به زمان و مکان، بین بیمار و درمانگر و در موارد خاص و بیمار بدحال یا غیرهوشیار، بین درمانگر و خانواده باید برقرار شود یعنی کسانی که عاشق بیمار هستند و رنج بیمار رنج آنهاست، بهبود بیمار از آلام آنها میکاهد و توجه صمیمانه پزشک به وضعیت بیمار حتی در موارد غیرقابل درمان، تسکیندهنده رنج فقدان و سوگ برای خانواده خواهد بود.
به جرات میتوان گفت اگر بیمار و خانواده حس کنند پزشک در ارائه خدمات درمانی، حسن نیت و خلوص داشته است از بسیاری از نقصها و ناتوانیها و ضعفهای احتمالی که ناگزیر در کار با روح و روان یا جسم انسان وجود دارد صرفنظر خواهند کرد اما تا زمانی که چنین شکلی از ارتباط، توام با صمیمیت و اعتماد حاصل نگردد و اتحاد درمانی بین بیمار و خانواده و درمانگر صورت نپذیرد حتی در صورت دریافت بهترین خدمات پزشکی و درمان موفق، رضایت دوجانبه روانی و عاطفی ایجاد نخواهد شد، چه رسد به اینکه در روند درمان اتفاق پیشبینینشدهای تمام معادلات پزشکی را از کنترل پزشک معالج خارج سازد یا ناخواسته خطا یا قصوری سر زند که نتیجه مصیبت باری به همراه آورد.
اخیرا موارد متعددی از قصور، کمکاری یا بیتوجهی از همکاران پزشک در شبکههای اجتماعی منتشر شده که حتی بسیاری از آنها به غلط، نادرست یا اغراقآمیز روایت شدهاند. این اتفاق به دنبال ضربهای است که خود بر پیکر اعتماد مردم به پزشکان زدهایم. رفتارهای غیرمحافظهکارانه و بعضا غیرحرفهای ما با بیماران یا همراهان آنها بسیاری از شایعات را در مورد خطاهای پزشکی برای مردم قابل باور میسازد.
اما این بار پای فقدان کارگردان سرشناس و معتبر و آبروساز کشور در میان است، قضیه با هیجان بیشتری بر سر زبانها افتاده و قطعا مدعیان عمومی این پرونده بیش از مدعیان خصوصی خواستار رسیدگی به پرونده خواهند بود.
با واکنشهای تند و افراطی برخی همکاران پزشک به طرح مساله خطای پزشکی و در مقابل آنها اصحابرسانه و کاربران شبکههای اجتماعی و دوستان و هواداران آقای کیارستمی در چند روز اخیر بیم آن میرود تیم ارزیابیکننده نتواند از منظری بیطرفانه به فرآیند بنگرد و فشارهای صنفی از یکسو و فشارهای اجتماعی از سوی دیگر نتیجهای نامعلوم و مبهم را رقم بزند.
پزشکان عزیز!
وظیفه من و مای درمانگر یک درمان تمامعیار است. درمان به هریک از طرفین چیزی پیشکش میکند. بیمار از توجهی که به ظریفترین جزییات زندگی و بیماریاش میشود لذت میبرد و درمانگر با فرآیند حل معمای بیماری، از خود بیخود میشود.
چه طبیبان حاذق این مرز و بوم و چه آنها که به تازگی قدم در این راه نهاده یا خواهند نهاد باید بدانند به واسطه هوش و استعداد سرشارشان کسی به آنها مدیون نیست و قرار نیست بابت زحماتی که در طول دوران تحصیل متحمل شدهاند بر کسی (علیالخصوص بیمار) منتی روا دارند.
ما خود این مسیر را انتخاب کردهایم و اگر در موعد انتخاب به این مسایل آگاهی نداشته و نمیدانستهایم که دستیابی به موقعیت اجتماعی، درآمد مناسب و والاتر از آن رضایت درونی ناشی از درمان و بهبود هم نوعان، از چه مسیر پر پیچ و خمی میگذرد، پس باید به هوش و ذکاوت خود شک کنیم. نگاه به این حرفه در جوانان علاقهمند به علم پزشکی، باید تغییر کند. بدانیم و آگاه باشیم پزشکی، حرفهای پرمطالبه است و یک پزشک باید مشکلات ناگزیر حرفهاش را تاب آورد.
ما پزشکان از ساعتهای استراحت و تفریح خود غفلت کرده و میکنیم، برای درمان بیماران از خود مایه میگذاریم و گاه از خانواده خود و مشکلات آنها غافل میشویم. شبهای زیادی را تا سحر به مداوای بیماران مشغول بوده و هستیم اما هیچکدام رافع مسوولیت ما در برابر این انتخاب نیست.
قبول این حرفه و انتخاب آن با خود ما بوده و مواجهه با تبعات خوب و بد آن (از رضایت ناشی از درمان همنوع به عنوان بالاترین موهبت درمان تا موقعیت اجتماعی مناسب و درآمدهای بالا در صورت حصول که صدالبته از نظر من حق هر پزشک متعهد و کوشاست یا در مقابل مشکلات همراه با درمان از خدای ناکرده خطا و قصور گرفته تا اتفاقات خارج از کنترل و سهوی) برعهده ماست.
هرجا دود هست، لاجرم آتش هم هست! کدام آتشنشانی است که نداند در هر ماموریت احتمال مرگ وجود دارد؟ کدام مامور نیروی انتظامی است که نداند حین پاسداری از مرزهای کشور ممکن است شکار مرگ شود؟ کار ما سنگین است و پرخطر اما این سختی نقضکننده پاسخگویی و مسوولیتپذیری نیست؟
وقتی ارتباط با بیمار و خانواده و روند درمان را هنر تلقی کنیم، باید بپذیریم نیازمند منتقدیم. هیچ علم و هنر و مهارتی بینقد و ارزیابی رشد نکرده است و هیچ پزشکی نمیتواند منکر تاثیر گذر ایام و تجارب گذشته، بر رشد مهارتها و توانمندیهایش شود.
به اینکه باید پاسخگو باشیم، افتخار کنیم مگر کاری جز آنچه معتقدیم برای بیمار درست است انجام میدهیم که از مورد سوال قرار گرفتن واهمه داریم؟ اصلا بنیانگذاری فرهنگ نقدپذیری و ارزیابی از ما شروع شود چه افتخاری از این بالاتر؟
طرح خطای پزشکی هم به ضرر جامعه پزشکی نیست. بیایید در درجه اول بحث خطای پزشکی را از اتفاقات خارج از کنترل در مواجهه با بدن انسان جدا کنیم.
بیمارو خانواده باید بدانند در علم طب هیچ دودوتایی چهارتا نیست و ما با پیشبینیناپذیرترین موجود کره خاکی سر و کار داریم. قطعا نظرات تخصصی تیمهای ارزیابی در صورت بروز شکایتهای نابجا، پزشک را تبرئه خواهد کرد اما شکی نیست که حق طبیعی بیمار و خانواده برای اطمینان از عدم کوتاهی پزشک و کیفیت ارائه خدمات اطمینان محفوظ است و این ارزیابیها ما را ماهرتر و کارآزمودهتر خواهد ساخت.
هرچه ارزیابیها بیشتر و دقیقتر شود، تلاش و کوشش ما در امر درمان، برای مردم مشهودتر خواهد بود و در عین حال در حضور نظارتهای تخصصی یاد میگیریم به تمام ابعاد بیماری و نیازهای بیمار و خانواده توجه کنیم. جامعه پزشکی به جای فریاد وامصیبتا و رویارویی بیمورد، باید این فرصت را مغتنم دانسته و تلاش خود را معطوف به تغییرات مثبت در رویههای درمان بیماران به خصوص بعد اخلاقی آن و نحوه ارتباطگیری با بیمار و خانواده و تامین حقوق اساسی آنها در فرآیند درمان کند.
بیمار و خانواده حق دارند از تشخیص پزشک، اقدامات درمانی و عوارض احتمالی آن و درمانهای آلترناتیو مطلع باشند و بیمار و خانواده و درمانگر به جای رویارویی با هم، باید به مواجهه با بیماری و درمان یا حداقل کاستن از درد بیمار غیرقابل درمان بپردازند.
مسوولان محترم!
تیمهای نظارتی بسیار کارآمد و متخصص از اعضای صنف باید بر رویههایی اینچنین نظارت و موارد شکایت را پیگیری کنند چراکه امکان نقد موثر یک اثر هنری توسط یک فرد فنی بسیار کم است و رسیدگی به خطای احتمالی یک قاضی نیز از عهده یک پزشک خارج است.
بررسی دقیق، تخصصی و منصفانه حق پزشک و بیمار و خانواده اوست و حضور مشاورین حقوقی دو طرف در کنار این تیم میتواند خیال آنها را از پیگیری صحیح پرونده مطمئن سازد.
مردم خوب!
نقد نباید چنان کوبنده و آتشین و بیمحابا باشد که مانع از آفرینش هنر شود.
حتی بهترین و کارآزمودهترین پزشکان هم ممکن است ناخواسته در مسیری اشتباه گام بردارند و نتیجه رنجآوری رقم بخورد. شک نکنید که چنین تجربیاتی برای خود درمانگر بیش از همه شوک، اندوه، احساس گناه و بیکفایتی و خشم ایجاد میکند. در دنیای مرافعه جوی امروز حتی کفایت و درستی هم حفاظی برای ما به حساب نمیآید و درمانگران باکفایت هم دستکم یک بار با شکایت یا درخواست رسیدگی روبهرو شدهاند. این تجربه عمیقا تکاندهنده و ناخوشایند است!
واکنشهای همکاران پزشک پس از اتفاقات ناخوشایندی از این دست، آن هم با این پوشش رسانهای وسیع، واکنشی است آمیخته با ترس و اضطراب از کمرنگ شدن اعتبار درمان و وجهه حرفه پزشکی ناشی از یک احساس عمومی شده قدرناشناسی نسبت به کوشش آنها برای درمان بیماران.
این احساسات، گاه چنان ترس و محافظهکاری ایجاد میکند که پزشکان از مداخلات درمانی متهورانه و توام با ریسک بالا که لازمه علم طبابت بهخصوص رشتههای جراحی است، پرهیز میکنند و از پذیرش بیماران بدحال سرباز میزنند و این در نهایت به نفع بیماران نخواهد بود.
کم نیستند پزشکانی که پس از شکایت سهلانگاری در معالجه، چنان قافیه را باخته و روحیه خود را از دست میدهند که از امر درمان دست میکشند و نمونههای آن نیز در جای جای دنیا فراوان است.
پس در عین محفوظ بودن حق دادخواهی و کسب اطلاع از روند درمان، مردم صبور باید امر رسیدگی به موارد اینچنینی را در قلمرو مهربانی و خویشتنداری پیگیری کنند و از اعمال فشارهای روانی بر جامعه و صنف پزشکی بپرهیزند.
نه جامعه پزشکی به خاطر شکایت سهلانگاری از یک پزشک یا تیم درمانی باید به خروش آید و نه خون مردم در انتقامجویی از کل این صنف به جوش!
نتیجه باید به نفع مردم و امر درمان باشد و پزشکان را بدون سلب اعتماد به نفس و تضعیف روحیه، در امر درمان محتاط و پاسخگو و درمان را اخلاقیتر و کیفیتر کند.
برای آقای بهمن کیارستمی و سایر اعضای خانواده این هنرمند بزرگ و شریف آرزوی صبر دارم. زمانی گمان میبردم آقای کیارستمی مخاطب خاص دارد و فیلمهایش برای طبقه اندیشمند و هنرمند در ابتدا بینش و سپس تحول ساخته است، حالا که دوباره فیلمها را واکاوی میکنم، میبینم این سیر دقیقا و لزوما چنین نیست. میشود مخاطب خاص نبود، فیلمهای کیارستمی را دید، متحول شد و بعد به بینش رسید.
این فقدان بزرگ و غیرقابل بازگشت و حواشی آن برای جامعه ما باید منجر به تغییر و تحول، کسب تجربه و بینشی عمیق در رفتارهای اجتماعی شود. ای کاش ولو اندک، مدارا بیاموزیم. این آخرین اثر اوست. از هر مسیری به سمت این تغییر برویم به ترتیب یا بدون ترتیب، دو راهحل برای یک مساله است، زندگی و دیگر هیچ!
نظر شما