سلامت نیوز:کودکی که اتفاقی تلخ یا خشونتی را تجربه کرده، برای بیرونانداختن خاطرات تلخ و آزاردهنده از ذهن خود، مدام با خود کلنجار میرود. او دست به هرکاری میزند تا حادثه ناخوشایندی که موجب آزردگیاش شده و مدام مانند فیلم در ذهنش تکرار میشود، را فراموش کند. کارشناسان معتقد هستند که کودکان برای بازگشت به زندگی عادی بعد از تجربه خشونت و بدی، انعطافپذیری زیادی دارند. کافی است تا جامعه و خانوادهها آستینها را بالا زده و برای حمایت از او قدم بردارند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه، با پای پیاده به مدرسه برود یا با سرویسی که هر روز صبح جلوی در خانه توقف میکند، شاید هم برای خرید وسایل مورد نیازش راهی سوپرمارکت نزدیک خانه شود؛ فرقی نمیکند، دیگر زمان آن رسیده که کودک شیرینزبان دیروز، اولین قدمهایش را برای زندگی مستقل بردارد؛ استقلالی که شاید اولین تجربه او از درک خشونت جامعه نیز باشد. با هرقدمی که برمیدارد، خشونت و پلیدیهای خانه و جامعه او را درگیرتر میکنند؛ حتی موقع تماشای کارتون و فیلمهای روزمرهاش هم خشونت و بیرحمی را با تمام وجودش لمس میکند.
هر چه سنش کمتر باشد، بدی، ستم، اختلاف والدین و تنبیه بدنی بزرگترها او را زودتر از پا درمیآورد. هربار که مورد حمله و تیرباران تهمت، ناسزا، تحقیر و توهین بزرگترها و اطرافیان قرار میگیرد، احساس حقارت و سرخوردگی با گوشت و پوست او مأنوستر و انزوا و گوشهنشینی در وجودش شعلهورتر میشود و هر روزی را که با خشونت میگذراند، این واژه در رفتارش نمود بیشتری مییابد. او پاسخهای متفاوتی در برابر آنچه باعث آزارش شده نشان میدهد؛ شاید پرخوابتر شده و از نگاه اطرافیان تبدیل به موجودی تنبل شود، شاید هم مدام درگیر کابوسهای کودکانهاش شده و در طول شب بهطور مکرر از خواب برخیزد.
در موارد شدیدتر حتی عادت غذا خوردن او هم تغییر میکند. اتفاق تلخ شبها و ماههای گذشته، میتواند کودک را برای پرخوری، کمخوری و حتی بیاشتهایی نیز بیحوصلهتر کند. تلخی اتفاق ناگوار گاهی تا جایی پیش میرود که کودک، خود را حتی محکمتر از گذشته به آغوش مادر و شاید پدر فشرده و وابستگی نامعقولی در او به یکی از والدین و نزدیکان ایجاد شود. شاید هم خشونت و درگیری خانواده و جامعه از او موجودی منزوی، خجالتی یا حتی با مشکلات تمرکزی در مدرسه، به بار آورد.
کودک حتی گاهی در پاسخ به خشونت جامعه، بیشفعالتر شده و یکجا بند نمیشود. شاید هم افسردگی گریبانش را گرفته و در مواردی لامتاکام سخن نگوید. گاهی کودک با درک حوادث آسیبزا تعدادی رفتارهای زودگذر و کوتاهمدت نیز از خود نشان میدهد؛ رفتارهایی از قبیل هیجان ناگهانی، پریدن وجهشهای غیرمعمولی، عصبی و بیحوصلهتر شدن یا کرختشدن دستوپاها و کاهش دمای بدن. بعید نیست که او از قرارگرفتن در موقعیتها و محیطهایی با آدمها و فضاهای شبیه به محل حادثه اجتناب کرده و از حرفزدن درباره آن رویدادها خودداری کند. برای او مزه و بوی غذاها، صداها، کلمات، جملات و حتی احساسات نیز میتوانند یادآور روزهای تلخ حادثه باشند. شاید حتی وقتی برای تماشای فوتبال، اختلاف و درگیری بین بازیکنان را میبیند هم به یاد خشونت و مسائل آزاردهنده افتاده و بدخلقی کند. آسیب ناشی از خشونت حتی ممکن است رفتار او را با اسباببازیهایش تغییر داده و در ناسازگاری او با کودکان همسنوسالش نیز نقش داشته باشد اما اثرات منفی خشونت در بلندمدت، بهصورت عمیقتر و پررنگتری آینده کودک را تحتتأثیر قرار میدهد. او در آینده افسردهتر و غمگینتر از دیگران زندگی کرده و با احتمال بیشتری درگیر مصرف موادمخدر و الکل میشود. کودک آسیبدیده دیروز، خیلی راحتتر در آینده برای انجام خودکشی و قتل با خود کنار آمده و به خشونتهای جنسی بیشتری گرفتار میشود. مشکلات مزمن سلامتی، عزتنفس پایین، جرم، جنایت و خشونت، در بهخطر انداختن آینده و زندگی کودک، بیشترین تأثیر را دارند.
اطلاعاتی که باید به کودک بدهیم
میزان اطلاعاتی که درباره حادثهای ناخوشایند، باید در اختیار کودک گذاشته شود، بستگی به سن و مرحله رشدی کودک دارد. هر چه سن او بیشتر باشد، راحتتر میتواند همانند بزرگترها واقعیت را قبول کرده و با آن کنار بیاید اما کودکان کمسنتر باید با راهکارهایی از قبیل استفاده از اسباببازی سرگرم شوند تا آگاهی آنها از جزئیات حادثه افزایش نیابد. همچنین بهتر است تا از میزان اطلاعات کودک درباره اتفاقی که افتاده آگاهی یافت و بعد به سؤالاتی که ذهن او را اشغال کردهاند پاسخی درخور فهم کودک داد و از دادن اطلاعات اضافی به او درباره حادثه ناخوشایند اجتناب کرد.
کمک به کودک خشونتدیده
کودکی که اتفاقی تلخ یا خشونتی را تجربه کرده، برای بیرونانداختن خاطرات تلخ و آزاردهنده از ذهن خود، مدام با خود کلنجار میرود. او دست به هرکاری میزند تا حادثه ناخوشایندی که موجب آزردگیاش شده و مدام مانند فیلم در ذهنش تکرار میشود، را فراموش کند. کارشناسان معتقد هستند که کودکان برای بازگشت به زندگی عادی بعد از تجربه خشونت و بدی، انعطافپذیری زیادی دارند. کافی است تا جامعه و خانوادهها آستینها را بالا زده و برای حمایت از او قدم بردارند. کودکان دوست دارند تا بیشتر از سوی والدین و نزدیکان خود حمایت شوند اما یک مربی، معلم و پرستار خوب در زندگی هر کودکی میتواند خلأ ناشی از نداشتههای کودک را پر کرده و به او در بازگشت به زندگی عادی کمک کند. برای حمایت از کودکان آسیبدیده میتوان آنها را در فعالیتهای گروهی شرکت داد و احساس عزتنفس و امید به زندگی را در آنها تقویت کرد. باید به کودکان اجازه داد تا درباره آنچه دیده و شنیدهاند، حرف بزنند و احساسات خود را بیان کنند. درواقع، بهترین کار بعد از تجربه خشونت در زندگی هر کودکی، میتواند شکستن سکوت او و کمک در بازگویی حادثه باشد. بهتر است تا با تصور اینکه کودکان از آنچه ما فکر میکنیم بیشتر میدانند، به آنها نزدیک شد و به هرآنچه که میگویند، گوش سپرد و با آنها همراهی کرد. بعد از آن، باید با گفتن عباراتی مانند، خشونت اصلا چیز خوبی نیست، تقصیر تو نبود، احساست را به من بگو، متأسفم که این اتفاق افتاد، تو مسئول تغییر این شرایط نیستی یا اینکه من برای همیشه در کنار تو خواهم بود، کودک را همراهی کرد و به او کمک کرد تا همه احساسات آزاردهنده خود را تخلیه کند.
کودکانی که نیاز به توجه بیشتر دارند
در مقابل، کودکانی که در برابر مشکلات خانوادگی و بدیهای جامعه، کمترین عکسالعمل را داشته و رفتارشان همراه با خونسردی است، کودکانی قرار دارند که با شدت بیشتری این سختیها را تحمل کرده و رفتارشان گویای فشارهای وارده بر آنهاست. این کودکان همیشه نگران هستند، از همهچیز میترسند و رفتاری تهاجمی دارند. همچنین علائمی از قبیل: حرفزدن درباره مرگ، احساس ناامیدی، کاهش علاقه به فعالیتهایی که قبلا علاقهمند به انجامشان بودند نیز کاملا غیرطبیعی بوده و نشاندهنده این است که کودک نیاز به توجه و مراقبت بیشتری دارد. حتی وقتی روحیه و رفتار کودک بهکلی تغییر میکند یا در او علائم فیزیکی بدون دلیل پزشکی مشاهده میشود، نیز باید بیش از گذشته به سمت کودک رفت و از او مراقبت بیشتری کرد.
* منبع: NCTSN.ORG
نظر شما