سلامت نیوز:ژاله سرشار، مددکار اجتماعي و فعال حقوق کودک: در صورت مساعدبودن ساير عوامل زمينهاي، مددکاري اجتماعي ميتواند از وقوع بسياري از جرايم پيشگيري کند.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت: «اواسط دهه 50 زماني که در کانون اصلاح و تربيت مشغول به کار بودم، مشکل خاصي براي يکي از بچههاي کانون پيش آمد که در نتيجه آن، دوستانش را تهديد کرد اقدام به خودسوزي ميکند. دور بدنش را با لباسهايش پوشانده بود و چون قصدش سوزاندن خودش نبود و فقط ميخواست حرکتش حالت تهديدآميز پيدا کند، فکر ميکرد اگر نفت بريزد روي خودش، لباسها مانع سوختن بدنش ميشوند. ميايستد کنار استخري که داخل حياط کانون بود و وقتي کبريت را ميکشد، تازه يکي از مراقبان کانون متوجه ماجرا ميشود و اين پسربچه را به داخل استخر پرتاب ميکند تا بهوسيله آب، آتش را خاموش کند. اين بچه با 70 تا 80 درصد سوختگي، مدتي در بيمارستان بستري شد و سپس به دليل شدت جراحاتي که به او وارد شده بود از دنيا رفت. مدتي که در بيمارستان بستري بود، چندباري به ملاقاتش رفتم. در يکي از اين ملاقاتها از وضع زندگياش و دليل اينکه چندينبار کارش به کانون کشيده شده بود، برايم گفت. ميگفت خانم سرشار فکر ميکنيد در آن محيطي که من زندگي ميکردم که همه يا دزد هستند يا قاچاقچي يا درگير هزارويک جرم، ديگر ميتوانستم جور ديگري زندگي کنم. ميگفت اگر قرار بود جوري غير از اينکه هستم، باشم به من ميگفتند سوسول! فهميدم پدرش معتاد بوده و درنهايت هم زندگياش را با خودسوزي خاتمه داده... سرانجام اين پسر ۱۵ ساله مرگ زودهنگام بود که ناشي از بيتوجهي جامعه به شرايط کودکاني است که در مناطق آسيبپذير زندگي ميکنند زيرا رفتارهايشان تابعي از شرايط محيطي، ارث و پدر و مادري بوده که با آنها رشد کرده و جامعهپذير شده است.»
اينها بخشي از صحبتهاي يکي از باسابقهترين مددکاران اجتماعي و يکي از پايهگذاران کانون اصلاح و تربيت در ايران است. ژاله سرشار، مددکار اجتماعي و فعال حقوق کودک در گفتوگو با «وقايعاتفاقيه» از تجربياتي ميگويد که در سالها فعاليتش از تعامل با کودکان بزهکار حاضر در کانون بهدست آورده است. به گفته او، درصورتيکه همه عوامل اجتماعي و اقتصادي مؤثر در وضعيت زندگي کودکان بزهکار مساعد باشد و ريسک بازگشت کودک به محيط پرخطر کاهش يابد، مددکار اجتماعي ميتواند شرايط اصلاح و پرورش کودک را در مسير اخلاقي- اجتماعي فراهم کند.
مددکاران کانون اصلاح و تربيت و پيشگيري از تکرار جرم
شنيدن تجربيات مددکاران اجتماعي که سالها در کانونهاي اصلاح و تربيت با کودکان زير 18 سال درگير جرم کار کردهاند، يکي از حلقههاي مفقوده حوزه رسانهاي است. گاهي انعکاس تجربيات همين افراد ميتواند ساختار فعلي مددکاري اجتماعي، وظايف و مسئوليتهايي که برعهده مددکاران اجتماعي است و موانعي که بر سر راه فعاليت و اثربخشي آنها قرار دارد را بيشازپيش روشن کند.
ژاله سرشار، مددکار ارشد اجتماعي، دانشآموخته مديريت خدمات اجتماعي و فعال حقوق کودک است که سالها در کانون اصلاح و تربيت مشغول به کار بوده؛ او درباره نقش ويژه مددکاران اجتماعي در پيشگيري از جرم ميگويد: اين بحث خيلي گسترده است و نيازمند اين است که همه عوامل اجتماعي براي مهار جرم بسيج شوند. دراينميان اگر يک کودک، درگير جرم يا بزه شده باشد، موضوع حساستر هم ميشود. تجربه ما در کانونهاي اصلاح و تربيت نشان ميداد برخي کودکان حتي وقتي پس از پايان دوره محکوميتشان از کانون خارج ميشدند، به دليل بازگشت به محيط نامناسب براي دفعات متعدد مرتکب جرم ميشدند و در نتيجه دوباره به کانون بازميگشتند. دليل اين امر اين است که مددکاران اجتماعي بهتنهايي قادر نيستند محيط را براي دوربودن کودک از جرم آماده يا برايش زندگي بهتري فراهم کنند. ما قادر نبوديم زندگي کودکي که مادري روسپي دارد را تغيير دهيم. ما قادر نبوديم همان کودک را از تحت تکفلبودن پدري که درگير اعتياد است، نجات دهيم و اين ناشي از محدوديتهاي کار مددکاري در کشورهايي با شرايط مشابه ماست.
اين فعال اجتماعي درباره نقش مددکاران اجتماعي در فرايند کاهش جرم ميگويد: اگر مددکار اجتماعي، آدم باسوادي باشد و به تئوریهاي اين رشته مجهز باشد و نيازهاي يک کودک و حقوق او را بشناسد، قطعا ميتواند در کاهش و تخفيف مجازات کودک و بازگرداندن او به جامعه موفق عمل کند ولی در اين فرايند بايد ساير عوامل اجتماعي همراه او باشند.
به گفته او، براي نوجواني که به دليل شرايط محيطي، شخصيت اجتماعي در او شکل نگرفته بايد امکاناتي را در نظر گرفت تا بتواند توانمند شود و مجددا به جامعه بازگردد. سرشار ميگويد: ما نوجوانان بزهکاري را در سالهاي دور در کانون اصلاح و تربيت داشتيم که به دليل توانمندسازيای که روي آنها انجام گرفته بود، بعدها انسانهاي موفقي شدند. «يکي، دو نفر از بچهها را ديدم در دورهاي که مرتکب قتل شده بودند و بههميندليل در کانون بودند، بعدها فهميدم يکي از آن دو نفر خلبان موفق و سرشناسي شده است. همين مسئله نشان ميدهد اصلاح و تربيت اگر اثربخش باشد و مددکار امکان انجام وظايفش را به بهترين نحو داشته باشد، کانون به محلي براي اصلاح و تربيت تبديل ميشود و کودکي که به دليل فشارهاي اجتماعي مرتکب جرمي شده، ميتواند با آموزشهاي جديدي که ديده به جامعه بازگردد؛ البته شرط لازم چنين فرايندي اين است که کودک به محيط نامساعد قبلي که زمينههاي جرمزايي را ايجاد کرده، برنگردد و شرايط اقتصادي و معيشتي خانواده و محلهاي که او در آنجا رشد کرده، بهبود يابد.»
برايناساس، بايد نتيجه گرفت که پيشگيري از وقوع جرم توسط مددکار اجتماعي بهتنهايي امکانپذير نيست و او نميتواند تمام موانع محيطي موجود را براي دورشدن کودک از رفتار مجرمانه و محيطي که او را به سمت جرم هدايت ميکند، برطرف کند. بههميندلیل پيشگيري از وقوع جرم بهويژه در کودکان در معرض آسيب، نيازمند کمک و همکاري همه نهادها اعم از قضايي و انتظامي و از همه مهمتر زمينهسازي براي بهبود شرايط اقتصادي کودکان خانوادههاي فرودست و در معرض خطر است.
جاي خالي مددکاري در اولويت سياستگذاريهاي اجتماعي
به گفته اين دانشآموخته مديريت خدمات اجتماعي، امکانات يک مددکار اجتماعي براي تغيير شرايط اجتماعي محدود است و بههميندليل نميتواند در شرايطي که جامعه از خلأهاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و عوامل اثرگذار ديگر با چالشهاي مختلفي روبهرو است، اثرگذار باشد. «انتظار زيادي است در شرايط فعلي که آمار بيکاري هنوز بالاست، يک مددکار اجتماعي بتواند بهتنهايي مسائل اجتماعي را حل کند. بااينحال، بايد دست مددکار اجتماعي هم براي حلوفصل آسيبهاي اجتماعي باز باشد.»
ژاله سرشار ميگويد: علاوهبر اثرگذاربودن ساير عوامل اجتماعي در کندشدن روند اثرگذاري فعاليت مددکاران اجتماعي بايد اين مسئله را هم در نظر بگيريم که در بسیاری از موارد خدماتي که مددکاران اجتماعي ميتوانند ارائه دهند در اولويت سياستگذاريهاي اجتماعي قرار نميگيرد. به گفته اين مددکار اجتماعي، فقط در شرايطي که جامعه در مواجهه با آسيبها در معرض هشدار قرار ميگيرد، آماده پذيرش برخي واقعيتها و اولويتگذاري در برنامهريزيهاي اجتماعي ميشود. او در ادامه ميگويد: نمونه جالبش برميگردد به سالهاي نهچندان دوري که مرتب از لزوم آموزش همگاني ايدز حرف ميزديم و گوش مسئولان، بدهکار نبود تا اينکه شيوع ايدز به مرز هشدار رسيد و ريسک خطرپذيري جنسي افزايش پيدا کرد؛ آنوقت بود که تازه احساس خطر کردند و به فکر آموزش روشهاي پيشگيري از ايدز و اطلاعرساني درباره آن افتادند. يعني تا مسئلهاي به مرز هشدار نرسد، جدي گرفته نميشود، درحاليکه در سياستگذاريهاي اجتماعي بايد نظرات کارشناسي صاحبنظران مورد توجه قرار گيرد و اطلاعرساني و لزوم پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي در اولويت برنامهها باشد.
اين فعال حقوق کودک درباره وظايف مددکاران اجتماعي در کانونهاي اصلاح و تربيت ميگويد: اساس کانونهاي اصلاح و تربيت بر اصلاح کودکاني است که درگير جرم شدهاند. دسترسي به تفريحات فرهنگي مثل تئاتر، سينما، تفريحات ورزشي و امکان دسترسي به آموزشهاي درسي، بهداشتي و آشنايي با امور مذهبي و مواردي از اين دست، حق کودکان است که بايد به آن دسترسي داشته باشند.
به گفته اين فعال اجتماعي، در کودکان درگير جرايم مختلف، اغلب شخصيت اجتماعي و اخلاقي شکل نگرفته است و بههميندليل اين کودکان، زماني که در شرايط اصلاح قرار ميگيرند، اين امکان را توسط مددکاران اجتماعي پيدا ميکنند تا از حق دسترسي به آموزشهاي اجتماعي و حقوقي بهرهمند شوند. به عبارت بهتر، مددکاران اجتماعي در کانونهاي اصلاح و تربيت در صورتي که بتوانند وظايفشان را بهدرستي انجام دهند، ميتوانند در روند دادرسي اطفال
به دلیل گزارشهاي موثقي که درباره شرايط خاص کودک به دادگاه ارائه ميکنند، اثرگذار باشند. يکي از وظايف مددکاراني که در شرايط آزادانه در کانونهاي اصلاح و تربيت فعاليت حرفهاي ميکنند، اين است که شرايطي را براي کودکان فراهم کنند تا شخصيت اجتماعي اخلاقي در آنها شکل بگيرد و به اين شکل، يک افسار اخلاقي و قانوني جلوي ارتکاب جرم دوباره را هم در آنها بگيرد.
رشد صعودي آسيبها و دستهاي بسته مددکاري
درحالحاضر، گزارش موثقي از شيوه فعاليت مددکاران اجتماعي در کانونهاي اصلاح و تربيت در دست نيست. ضعف اطلاعرساني درباره خدمات ارائهشده در اين کانونها باعث شده شيوه فعاليت اين مددکاران مورد رصد مستقيم رسانهها قرار نگيرد.
سرشار ميگويد، به دليل عدم فعاليت مستقيم در کانونهاي اصلاح و تربيت، گزارش تازهاي از روند بازگشت مجدد اطفالي که درگير جرم شدهاند، به کانونهاي اصلاح و تربيت ندارد اما به گفته او، رشد آسيبهاي اجتماعي در ايران نشان ميدهد در ساير موارد همچون بازگشت دوباره افراد درگير اعتياد به مراکز بازپروري، به دليل شرايط نامساعد محيطي، مددکاران اجتماعي نيز نتوانستهاند جلوي بازگشت مجدد افراد آسيبپذير به حوزه آسيب را بگيرند؛ بنابراين اين افراد در بسیاری از موارد به دليل عدم تداوم حمايتهاي اجتماعي رها شده و به محض خروج از بازپروري يا کانونهاي اصلاح و تربيت به محيط پرخطر خود برميگردند.
کار ويژه مددکاري اجتماعي در ايران امروز
سرشار، دايره تعريف مددکاري اجتماعي تخصصمحور را محدود توصيف ميکند و ميگويد: به دليل کلمه لغوي «مددکار» يعني کسي که مدد ميرساند، خيليها اين اسم را يدک ميکشند اما بايد توجه کنيم که همه افرادي که به اين اسم کار ميکنند، مددکار اجتماعي نيستند و بهصورت حرفهاي با کودک درگير جرمشده مواجه نميشوند. در ارتباط با کودکي که درگير جرم شده، نبايد عاديسازي جرم صورت بگيرد چون اين مسئله موجب انحراف آموزش کودک میشود و بههميندليل بايد مراقب باشيم تا کودک ضمن اينکه متوجه عواقب جرمي که مرتکب شده، ميشود، حقوق و حمايتهايي که بايد از آن برخوردار شود به او آموزش داده شود.
او تأکید میکند: رمز موفقيت مددکاري اجتماعي، فعاليت مجدانه و عاشقانه براي کودکاني است که درگير بزه هستند؛ آنها بايد با استفاده از همه ابزارهايي که در اختيار دارند، جامعه و ساختار اجتماعي اقتصادي و سياسي را همراه با مشکلات کودکاني کنند که به هر دليل درگير جرم شدهاند.
نظر شما