شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۶

زلزله که آمد سنگ‌تمام گذاشتیم و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را برای زلزله‌زدگان تهیه و به مناطق زلزله‌زده ارسال‌ کردیم.

احساسات گذرا، کمک‌های مقطعی

سلامت نیوز:زلزله که آمد سنگ‌تمام گذاشتیم و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را برای زلزله‌زدگان تهیه و به مناطق زلزله‌زده ارسال‌ کردیم.

به گزارش سلامت نیوز، آرمان نوشت: شبکه‌های اجتماعی مملو از فیلم‌ها و عکس‌های مناطق زلزله‌زده شد و در یک جمله زلزله خواب و خوراک را از تمام افراد جامعه گرفت، اما حال خبری از کرمانشاه و سرپل‌ذهاب می‌گیریم؟ کودکان چگونه درس‌ می‌خوانند و خانواده‌ها با چادر زیر سوز و سرمای پاییز کرمانشاه چه می‌کنند؟ اثری از فیلم‌ها و عکس‌های تاثیرگذار در زمان زلزله هم نیست که زمانی در تلفن‌های همراهمان دست به دست می‌شد‌. این واقعیات به دلیل پایان احساساتی اغراق‌آمیز است یا آنکه کسی نیست تا بار دیگر فریاد نیاز آنها را به گوش جامعه برساند؟ محمد زاهدی‌اصل، مددکاراجتماعی و استاد‌ دانشگاه در ارتباط با هدفمندی پویش‌های‌مردمی می‌گوید:«احساسات مردم با بی‌برنامگی فروکش می‌کنند، البته فروکش احساسات طبیعی است در هر صورت زندگی مردم ادامه دارد و باید برای امرار معاش تلاش کنند، اما مشکل بیش از مردم، نبود مهارت مدیریت‌بحران در مسئولان است. آنها اگر بتوانند نیازهای بلندمدت و کوتاه‌مدت افراد آسیب‌پذیر را شناسایی و برای تک‌تک آنها برنامه‌ریزی کنند ناخودآگاه مشکلات امداد و کمک‌رسانی به افراد نیازمند و اقشار آسیب‌پذیر جامعه رفع می‌شود.»

شکل‌گیری بی‌برنامه و غیرهدفمند پویش‌های مردمی کمک به اقشار آسیب‌پذیر چه مشکلاتی در پی دارد؟

کمک به نیازمندان به دلیل حس‌درونی است که به افراد جامعه تلنگر می‌زند. مرحوم مطهری این حس را نوعی انگیزه و نیازی‌فطری می‌داند. او پنج نیاز را معرفی می‌کند و یکی از آنها سیر‌اخلاقی و خدمت‌اجتماعی در حق دیگران است. در واقع حس انسان‌دوستی افراد در مقابل یک نیازمند به آنها نهیب می‌زند. بنابراین تحت‌تاثیر این حس اقدام به کمک می‌کنند. این حس ارزشمند و درونی است اما نیاز به مدیریت و تقویت دارد در غیر این صورت باعث گداپروری و بروز آسیب‌های جدی‌تر می‌شود و افراد نوع‌دوست به فردی کمک می‌کنند که نمی‌دانند نیازمند واقعی است یا خیر. افراد سودجو از طریق ظاهر نیازمند خود کسب‌و‌کار کرده و به ادامه این راه تشویق می‌شوند. حاصل پدیده تکدی‌گری است که جامعه را به معنای واقعی نازیبا می‌کند. اگر بدون توجه به نیاز طرف مقابل و شناخت به او کمک کنیم نتیجه مورد انتظار را نمی‌گیریم و به آسیب‌های‌اجتماعی دامن می‌زند. درون مایه کمک به دیگران آن است که انسان نیاز دیگری را رفع می‌کند اما در حقیقت به یکی از نیازهای‌فطری خود پاسخ می‌دهد و پاسخگویی به این نیازها باید همراه با آگاهی و شناخت باشد. باید نسبت به فردی که به او کمک می‌کنیم آگاهی‌نسبی داشته باشیم و در دنیای‌امروز امکان چنین کاری وجود ندارد. شناسایی افراد نیازمند و نیازهای آنان کمک به این افراد را مجاز می‌کند، زیرا در این صورت کمک اثرگذار ارائه خواهیم داد. برای مثال به فرد در آستانه‌مرگ باید لباس و غذا داد اما در حالت غیراورژانسی کمک‌ باید هدفمند بوده و عزت‌نفس انسان‌ها را خدشه‌دار نکند.

پویش‌های مردمی چگونه ادامه‌دار می‌شوند و به نیازهای مختلف اقشار آسیب‌پذیر پاسخ می‌دهند، تا در صورتی که وضع زندگی زلزله‌زدگان تحمل‌ناپذیر است کمک به آنها قطع نشود؟

پشت احساسات افراد باید منطق باشد تا احساساتی گذرا نداشته باشند. برای مثال در مواردی مانند زلزله هفته‌ها کمک‌های‌مردمی به این مناطق می‌رسد اما ناگهان این احساسات فروکش می‌کنند و افراد به زندگی خود مشغول می‌شوند. صحنه‌های بی‌بدیل و تحسین‌برانگیز کمک مردم و هجوم خودروهای‌شخصی به مناطق زلزله‌زده ارزشمند است اما نیاز به سازماندهی دارد. بدبختانه از مدیریت‌بحران برخوردار نبوده و دچار بحران‌مدیریت هستیم. بنابراین سازمان‌های ذیربط، وزارت‌کشور، جمعیت هلال‌احمر و سازمان‌های حمایتی باید با یکدیگر بسیج شده و این احساسات پرشور و ارزشمند مردم را سازماندهی و از این احساسات به نحو مطلوب استفاده کنند. در صورت سازماندهی این کمک‌ها امکان استمرار دارند. مردم امکان حضور مداوم در این مناطق را ندارند اما نهادهای مسئول باید مدیریت شایسته‌ای در قبال محرومان و حوادث داشته باشند و با تبلیغ و عملکرد شایسته مردم را به منظور کمک جذب کنند. مشکلات بسیار جدی تحت‌عنوان رابطه «دولت و ملت» داریم و در صحنه‌های زلزله شاهد فاصله زیاد میان دولت به معنای عام آن و ملت بودیم. مردم به دولت و نهادهای مسئول بی‌اعتماد بودند و خود به مناطق زلزله‌زده کمک می‌کردند اما این‌گونه ورود به مناطق زلزله‌زده مقطعی است. به صورت مقطعی باید زلزله‌زدگان از گرسنگی، مرگ‌و‌میر و بی‌سرپناهی نجات پیدا کنند اما در درازمدت آنها باید به زندگی‌طبیعی برگردند.

فلسفه‌وجودی جمعیت هلال‌احمر است که جبران خسارت کند و این افراد را به زندگی برگرداند. این فرایند بلندمدت نیازمند همکاری سازمان‌های مختلف با یکدیگر است، این سازمان‌ها از اقبال‌عمومی و کمک‌های مردم نسبت به زلزله‌زدگان استفاده کنند و با کمک خود زلزله‌زدگان شرایط را به حالت قبل برگردانند. برای مثال قرارگاه خاتم‌النبیا بنا به ساخت مسکن برای زلزله‌زدگان دارد، ساخت این خانه‌ها نیازمند همفکری مردم زلزله‌زده است و اگر سازمانی بدون مشارکت زلزله‌زدگان به موضوع ورود کند نتیجه مطلوب حاصل نمی‌شود. در مثالی دیگر و در زمان جنگ بهترین امکانات توسط آستان‌قدس رضوی در هویزه برپا شد اما مردم استفاده چندانی از آن نکردند زیرا اقشار آسیب‌پذیر یا زلزله زدگان را باید درگیر فرایند سازندگی کرد و با آنها همفکری و همکاری داشت. اما در زلزله اخیر سازمان‌های امدادگر نیز با یکدیگر هماهنگی نداشتند. تنها تقسیم‌بندی کلی وظایف میان ارتش و سپاه مربوط به محدوده کمک‌رسانی بود که بر اساس آن امداد رسانی شهری با ارتش و امدادرسانی روستایی با سپاه بود. نیازمند هماهنگی عالمانه، هوشمندانه و تقسیم کار جدی میان نهادها و مشارکت‌زلزله‌زدگان هستیم تا بتوانیم زمینه و بستر لازم را برای عادی‌سازی زندگی و ساخت سرپناه برای آنها فراهم کنیم.

چگونه می‌توان نیازهای اقشار آسیب‌پذیر را قبل از وقوع بحران در زندگی آنها پیش‌بینی کرد، برای مثال نیازهای افراد معتاد را در چندسال آینده بدانیم و برای آنها برنامه‌ریزی کنیم؟

در هنگام بروز هر آسیب دو نوع نیاز آنی، گذرا و بلند‌مدت و پایدار داریم بنابراین نباید نیازهای کوتاه‌مدت با بلندمدت ادغام شود. نیازهای کوتاه‌مدت باید در کوتاه‌مدت حل شوند اما باید با تدبیر و هوشمندی عمل شود تا احساسات ناخوشایند در گروه‌های آسیب‌پذیر پدید نیاید و در اقشار نیازمند احساس تکدی‌گری و بی‌کفایتی ایجاد نشود تا خود را بلااستفاده و بی‌کفایت بدانند. در واقع حرمت افراد در هنگام کمک حفظ شود و شیوه کمک رسانی آنها را دچار بی‌حرمتی کند. نیازهای کوتاه‌مدت که تامین شد برای نیازهای بلندمدت نیازمند تدبیر، عقلانیت، بررسی و پژوهش غنی و عملیاتی‌تر هستیم. در واقع با برنامه‌ریزی دقیق سهم هر سازمان و مراحل کمک، میزان و چگونگی مشارکت افراد بحران زده تعیین می‌شود. متاسفانه آسیب‌های اجتماعی زیاد در کشور در شأن و برازنده کشور و نظام نیست و نیازمند تدبیر برای حل آنها هستیم. اگر سازمان‌ها و نهادها جلسات مداوم به منظور حل آنها برگزار کنند اما هیچ‌یک حرف دیگری را درک نکرده و با یکدیگر هماهنگ نباشند، مشکل‌‌ساز خواهد بود. طبیعتا حل آسیب‌ها و مشکلات بلندمدت نیازمند برنامه‌ریزی دقیق است زیرا کشور ما از نظر طبیعی و غیرطبیعی در معرض تهدید و تخریب قرار دارد و موقعیت‌جغرافیایی ایران به‌گونه‌ای است که هر زمان امکان تحمیل جنگ و تحریم به آن وجود دارد.

چرا افراد جامعه تا این میزان مصرف‌گرا و تجملاتی شده‌اند در حالی که این سبک زندگی در فرهنگ جامعه در 30 سال گذشته نبوده است و اوایل انقلاب ساده زیستی و همدلی سبب اداره جنگ هشت‌ساله شد. در واقع جنگ را نه دولت بلکه مردم اداره کردند. بنابراین نباید از نیروی عظیم مردم در هنگام بحران‌ها غافل شد زیرا در صورت مشارکت مردم مسائل در دراز‌مدت و اصولی حل می‌شوند. برای مثال نرخ‌بیکاری در کرمانشاه بسیار بالاتر از استان‌های دیگر است اما به چه دلیل مردم بیکار به ساخت مسکن در مناطق زلزله‌زده گمارده نمی‌شوند؟! در حالی که این اقدام بستر اشتغال را برای آنها فراهم می‌کند و محل زندگی‌ این مردم متناسب با فرهنگ و نحوه زندگی آنها دوباره ساخته می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha