سلامت نیوز:محمد میلانی- آب نیست، دیگر عینِ واقعیت است. منابع و ذخایر آبی کشور به اتمام رسیده است. جنگ آب در راه است؟ استانهای جنوبی کشور اولین قربانیان بیآبی در کشور. آب هست ولی کافی نیست،دیگر یک شعار قدیمی است، به فکر فرزندانمان باشیم.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جهان صنعت ،شعارهایی اینچنین و از این دست؛ این روزها کم شنیده نمیشوند و کم از سوی طبقات اجتماعی مختلف گفته نمیشوند. فاجعه بیآبی نیز آغاز شده. بیآبی و قطعی آب مصرفی برخی از استانهای جنوبی و مرکزی کشور آغاز شده است. واقعیت را دیگر همه پذیرفتهاند.
اما اقدامات انجامشده در راستای تحقق این واقعیت دردناک چقدر است یا نوع مواجهه ما با این واقعیت بر چه مبنا و اساسی صورت میگیرد. دقیقا بزرگترین سوال این بحران بزرگ است. به معنای بهتر هنوز رفتار ما مردمان ایران مانند ملتی نیست که با خطر کمبود آب روبهرو هستند.
به این جملهها دقت کنید:
- آب را ما مصرف نمیکنیم! بروید یقه کسانی را بگیرید که با آب شهری استخرهای منازلشان را پر میکنند!
- آب در بخش کشاورزی هدر میرود. به ما شهر نشستهها ارتباطی ندارد!
- آب صادر میشود. به خاطر همین است که آّب نداریم!
- به ما هیچ ارتباطی ندارد که آب نیست. دولت موظف است آب مردم را تامین کند!
اینها تنها چند جمله از هزاران جمله و عباراتی است که میان مردم و در فرهنگ محاورهای ما استفاده میشوند به این معنا که نه تنها هنوز باور کمآبی جا نیفتاده است، بلکه عدم پذیرش وضعیت و ترسیم شرایط مقصرگرایی متاسفانه بزرگترین آسیب را نه تنها به فرهنگ مصرف آب زده است بلکه کماکان میکوشد با اسفناک جلوه دادن شرایط موجود، بدترین ضربه را به فرهنگ اجتماعی باورپذیری همگانی وارد کند. دراین میان نیز هیچ تلاشی برای استقرار و تحقق فرهنگ ضدمصرفگرایی حاد نیز نمیشود.
به این معنا باید بپذیریم که مردم در مقام جدیترین و تاثیرپذیرترین بخش در کنترل و حتی چیرگی بر بحرانهای عمومی، آگاهان و فعالان اجتماعی و فرهنگی در مقام دومین عامل بنیادین و در نهایت دولت به مثابه ساختار سیاسی و قانونگذار اجتماعی و فرهنگی، بزرگترین و اصلیترین مقصران شرایط هستند. از سوی دیگر بدون هیچ اکراهی باید پذیرفت که هیچ الگوی مناسبی در راستای تجمیع رفتارِ اجتماعی تا امروز نتوانسته نه به فعلیت برسد و نه به عنوان فرهنگ غالب در اجتماع نهادینه شود.
به این معنا این سه مقصر اصلی بحران روحی، فکری و محیطزیستی آب در ایران و در نسبت با اصل بحران اگر به همین فرآیند نامطلوب ادامه دهند به جرات باید گفت که مشکل اصلی تازه در راه است چرا که در رفتارشناسی این مقصران اصلی، دقیقا ضوابط و الزاماتی باید تحقق بیابد که بدون هیچ اغماضی این وضعیت تحقق نیافته است. برای درک وضعیت بحرانی آب در کشور به عملکرد این سه طیف، نگاهی از منظر ریختشناسی داشته باشیم یعنی بدون هیچ کنش یا واکنشی یا اعمال نظر یا نتیجهای صرفا ملاحظهگر رفتار این سه عامل در طول مدت زمان معینی باشیم؛ مدت زمانی که در آن این مساله تبدیل به بحرانی بزرگ برای ایران شد.
بدنه فرهنگی و اجتماعی دولت چه وظایفی برای مصرف بهینه آب دارند
دقیقا زمانی که فرهنگ مصرف آب و نیز توجه به نحوه مدیریت کلان و خُرد این مایه حیات، به الزام باید جدی گرفته شود، با کمال تاسف میبینیم که کمتر یا هیچ اقدامی در این خصوص انجام نمیشود. اگر طیف منتقدان تاریخی محور مدعی هستند که چند دهه پیش باید به فکر کمآبی و عواقب زیستمحیطی آن میافتادند، از بسیاری وجوهات درست است. اما به این شکل به عنوان تنها نوع نگاه و غایت الزامی ما در تحلیل وضعیت و حرکت به سمت حل بحران نمیتوانیم اکتفا کنیم.
اگر بنای صرفهجویی و چالش برای استقرار سامانه صحیح مصرف را معیار اصلی بدانیم، کاملا مشخص میشود عیب و ایراداتی که گفته میشود دقیقا در کدام نقاط بوده و با شرایط فعلی مشخص میشود این مشکلات کماکان پابرجا هستند یا خیر. به این عبارات دقت کنید!
- هیچ تعریف صحیح و درستی تا به امروز نه تنها در کلاسهای درس دانشآموزی و دانشجویی برای کنترل و حتی درک صحیح از بحران بیان نشده است بلکه برنامهای برای مقابله با بحران کمآبی به گوش صاحبنظران نرسیده است.
در همین راستا هیچ برنامه آگاهیسازی که کمک به ترویج مصرف صحیح و حداقلی در مناطق روستایی داشته باشد نیز دیده نمیشود. روستاها هنوز در ساختار بیآبی به همان اندازه که از اولین خسارتدیدگان هستند، از جمله بخشهای اجتماع ایرانی نیز هستند که تکلیف و وظیفهای بر عهده آنها گذاشته نشده است.
اشتباهات فاحش در نوع کشت محصولات زراعی، نبود مروجهای حاذق و قانونپذیر و از همه مهمتر نبود ساختار جدید و صحیح توازنهای لازم در حقآبههای کشاورزی و منطقهای از لحاظ شرب و مصرف عمومی از مهمترین مشکلات و معضلات عینی هستند. کافی است به روستاهای کمآب و بیآب جنوب کشور بروید و از آنها شرایط جدید تقسیم آب برای اراضی را جویا شوید.
هنوز با این حجم کمآبی و تاثیرگذاری آن بر زندگی مردمان نیمه جنوبی کشور به طور مستقیم، با مشاهده محصولات کشاورزی کاشته شده، انگشت حیرت بر زبان نقش میزند. هندوانه تبدیل به مثالی تمسخرآمیز شده و درکمال تاسف نه تنها میزان مصرف آب از برای تولید این میوه نتوانسته زنگ خطر جدی در کنترل مصرف آب را به صدا درآورد بلکه برای نمونه، آدمی احساس میکند کشت این میوه در استانی خشک مانند سیستان و بلوچستان (اواخر فصل بهار و ابتدای تابستان همین سال زراعی که در آن هستیم) و عدم انتقال به موقع این محصول به مبادی مصرف، عملا نشان از وجود فکر و سامانهای مغرض و بیمار میدهد که به هیچ عنوان غیرقابل کنترل نیست.
به نظر میرسد اگر دولت و بدنه فرهنگی و اجتماعی آن را مقصر بدانیم که در تدوین برنامههای جامع و پایدار، بسیار نامتناسب و سهلانگار عمل کردهاند، باید پذیرفت که همین ساختار اجرایی دولتی نیاز به ابزاری کنترلی و قانونی نظیر عملکرد قوه قضاییه نیز دارد تا در تصویب قوانین لازم و تحقق اجرایی ضابطههای قانونی این قوانین که سرپیچی از آنها تخلف و جرم به حساب میآیند، قاطع و با اختیار کامل همچون احکام حقوقی موجود در جامعه عمل کند.
آبیاری نادرست زمینهای کشاورزی و هدررفت آب تهران برای شستن ماشین و حیاط باید جرم تلقی شود
برای مثال در روستاهای کشور اسراف بیش از حد آب شرب و آبیاری، غرقابی کردن زمینهای زراعی، نداشتن سامانه آبیاری صرفهجو اعم از قطرهای، بارانی، تحت فشار، سطحی و نیز در شهرها پدیدههای شرمآوری مانند جلوی در خانهها و حیاط را شستن! خودروهای فرسوده را با کف فراوان و آب خنک شرب شهری شستن، از پدیدههایی هستند که دیگر زمان آن فرارسیده که جرم تلقی شوند و با افراد متخلف مانند مجرمان برخورد شود. میتوان دولت را در این مقطع، از مقصران اصلی نبود برنامه جامع صرفهجویی در مصرف آب بدانیم اما وقتی ابزارهای قانونی و تحکمی را در اختیار دولت قرار دهیم، دقیقا زمانی است که احترام به قوانین و عدم سرپیچی از فرامین دستوری وظیفه همان آحاد اجتماعی خواهد بود که خود از مقصران اصلی بروز چنین وضعیتی هستند.
نباید فراموش کرد که تحقق وضعیت اینچنینی اگرچه نیاز بسیار حیاتی برای تداوم زندگی محسوب میشود اما به هیچ عنوان مسوولیتی از بخش فرهنگی و اجتماعی دولت برداشته نمیشود. چه بسا در چنین وضعیتی، وظیفه اطلاعرسانی و فرهنگسازی نهادهای فرهنگی تحت اختیار، چندین برابر خواهد شد. بحث شهری آب کولرها بالاخص در این ایام که به هیچ عنوان کولرهای آبی در مناطق مرکزی پاسخگوی حجم گرمای هوا نیستند، به عنوان نمونه بارزی از نبود فرهنگ عمومی برای بهینه شدن مصرف آب است.
در چنین شرایطی بدنه فرهنگی و اجتماعی ساختار دولتی چه وظایفی را باید بر عهده گیرد و اجرایی کند تا دردهای مضاعف، یکی پس از دیگری سر از تخم بیرون نیاورند؟ یا برای نمونه اگر صدا و سیما را به عنوان تاثیرگذارترین ارگان انتشاردهنده اقدامات دولت در میان مردم تلقی کنیم و از سوی دیگر وقوف نسبی به وضعیت آب داشته باشیم، متوجه میشویم که نگاه و سیاستگذاری کلان در خصوص آب در این سازمان باید وجود داشته باشد. بدون هیچ تعارفی با روال فعلی و موجود و با تبلیغات و اطلاعرسانیهای شکیل و پرزرق و برق به هیچ عنوان نمیتوان رفتار عمومی زندگی ایرانیان را در جهت مصرف صحیح و مدیریت درست آب تغییر داد آن هم درست در زمانی که شرایط شمال و جنوب کشور به هیچ عنوان به لحاظ آبی، یک شکل نیست.
آگاهان و فعالان اجتماعی چه باید بکنند
اگر بنا باشد نقش روشنفکران، آگاهان و فعالان اجتماعی و مدنی ما در بروز چنین تحولاتی عمیق و شگرف مسکوت بماند یا قابلیت و کارکرد خودش را از دست بدهد، پس به راستی فعال اجتماعی یا محیطزیست بودن چه معنایی میتواند داشته باشد؟ در کمال تاسف بسیاری از منتقدان سیاستهای اقتصادی و اجتماعی حال حاضر در برابر درخواستهای عاجزانه مردمی و در راستای توجه و اهمیت دادن به وضعیت آب، نه تنها هیچ اقدام درخورشانی از خود نشان نمیدهند بلکه باید گفت حساسترین طبقه اجتماعی و فرهنگی حال حاضر ایران بحران بیآبی را درک نکرده و خطر در کمین نشسته را نمیفهمد.
معترض مدنی بودن، معترض به شرایط فعلی محیط زیست شدن به واقع، مدوارگی فصلی است که نبض جامعه ما را گرفته و متناسب با شرایط، تغییر چهره میدهد بدون هیچ درک و نگرانی عمیقی. در صورتی که بیهیچ تعارفی باید گفت فعالان اجتماعی و مدنی ما به هیچ عنوان سنخیت حرکتی با بحرانهای محیط زیستی بالاخص آب را ندارند. این بحران که امروز اینچنین بار معنایی یافته صرفا در حد نگاههای کارشناسی متمرکز و خلاصه شده و در صورت عدم تغییر نگاه ساختاری و ریشهای به این مساله، فعالان اجتماعی و روشنفکران، بزرگترین ظلم را در قبال مردم و ایران مرتکب خواهند شد.
به همان اندازه که در حال حاضر جریانهای انتقادی و به اصطلاح اصلاحگرا به مشکلات و مصائب اقتصادی توجه میکنند و در راستای ریشهکن شدن فسادهای مالی و اداری خودشان را وقف شده تلقی میکنند، باید پذیرفت که اگر رسالت اجتماعی، توجه به بزرگترین مشکلات اجتماعی است، پس نه تنها تاکنون جریان پویای مدنی نتوانسته برای کاهش تشعشعات بحران آب کاری کند بلکه راهکاری درست و مناسب نیز ارائه نداده است.
در چنین شرایطی که فعالان و آگاهان مدنی نه میتوانند تودههای مردمی را به سمت و سوی درک بحران کمآبی رهنمون کنند، نه میتوانند حلقه رابط میان خواستههای دولتی از مردم و انتقالدهنده مطالبات درست و صحیح مردمی بالاخص کشاورزان در راستای طرح و تدوین برنامههای جامع کشاورزی و ممانعت از هدررفت آب باشند، پس چه نقش اجتماعی صحیح دیگری میتوانند بازی کنند؟ اگر مراد آگاهان و فعالان اجتماعی و مدنی درخواست از سلبریتیها یا خودشان در نقش سلبریتی این باشد که بطری آب در دست بگیرند و با شعارهای به دردنخور به مردم القا کنند که مثلا آب کم است یا آب برای آیندگان نمانده، باید پذیرفت که راهی پرخطا رفتهاند و در صورت اصرار بر همین راه رفته به جرات باید گفت این معنایی جز خیانت و عدم توجه به مطالبات و نیازهای مردمی نمیتواند داشته باشد.
باید حوزههای فعال و آگاهیرسان جامعه شرایط جدیدی را تدوین کنند تا در ورطه این بحران جدی، نشاندهنده صحیحترین شکل از راهی باشند که تودههای مردمی و اجتماعی موظف به عبور و گذار از آن باشند در غیر این صورت بحران بیآبی و تهدید زندگی ایرانیان ناشی از نبود آب، همان که این روزها در جنوب کشور میبینیم، پاشنه آشیل عملکرد فعالان و آگاهان اجتماعی و حتی سلبریتیهایی خواهد بود که نتوانستند درک درستی از دردهای اجتماعی این روزهای ایران داشته باشند.
مردم در مقام تاثیرگذارترین عامل در بحران آب
مردم در مقام تاثیرگذارترین عامل در بحران یا مقصر اصلی در بحران آب؟ کدام یک؟ آنطور که مشخص است این بحران هرچه بوده و هست و هر مقصر ثانویهای که داشته است، باید بپذیریم که مشکل و مقصر اصلی خود ما مردم هستیم. نیاموختن کنترلهای لازم در راستای مصرف بیرویه آب، عدم تربیت نسل آینده در مقام صرفهجویان حقیقی و راستین آب و همه منابع ارزشمند و خدادادی، عدم درک اتلاف آب در سیستمهای آبیاری زمینها و باغات کشور به صورت غرقابی و افراطی که پیشتر عنوان شد، عدم ایجاد زمینههای آگاهیبخشی و بروز تعهدات لازم در قوانینی که از سوی دولتمردان برای مردم طرحریزی شده و میشده است، همه نشان از رگههای اصیل قصورهایی دارد که بر گردن ما سنگینی میکند.
شاید پذیرفتن این واقعیت به هیچ عنوان مطلوب نباشد و برای هر هموطنی شنیدنش تلخ باشد؛ اما واقعیت است و از واقعیت گریزی نیست. ما در مقام انسانهایی با ملیت ایرانی باید بپذیریم که به مفهوم و عینیت وجودی آب به یک اندازه اهمیت ندادهایم و امروز با بروز همه این مشکلات تاسفبار برای هموطنان و خودمان، هنوز هم نمیخواهیم پذیرنده بار سنگین امانتی باشیم که در حفظ و نگهداری آن سهلانگاری کردهایم.
امروز ما این است. فردای ما فردایی است که مگر در آن معجزهای رخ بدهد تا مشکل بیآبی و کمآبی، ناگهان و با بهترین کیفیت حل شود. پس واقعبین باشیم و در حل کنترل این بحران بزرگ لااقل دست اتحاد در دست همدیگر بفشاریم. فراموش نکنیم که دیگر مقصران این بحران یعنی روشنفکران و فعالان اجتماعی و دولتمردان قانونگذار و اقدامگر برای رفع بحران بیآبی، از جنس ما هستند و از میان ما به نمایندگی منتخب شدهاند. پس باز مشکل به دست ما و به دست هممیهمانان ما حل میشود. هرکدام از ما باید اصلیترین عامل جلوگیری از هدررفت آب و بازگشت آب به چرخه حیات ایران و ایرانی باشیم.
نظر شما