سلامت نیوز: با آغاز فصل پاییز و سردی هوا دوباره داستان معتادان متجاهر و مکتدیان به صدر رسانهها باز گشته است. «19هزار معتاد متجاهر در تهران»؛ خبری که روز گذشته سرپرست بهزیستی استان تهران آن را اعلام کرد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همدلی، « داریوش بیات نژاد» در مورد ساماندهی معتادان متجاهر همزمان با آغاز فصل پاییز و زمستان از فعالیت سه مرکز ماده ۱۶در تهران خبر داد و گفت: «این سه مرکز به طور حرفه ای در بحث درمان معتادان متجاهر مشغول فعالیت هستند و تاکنون نزدیک به ۸هزار نفر را پذیرش کردهاند. وی با بیان اینکه طی یکی دو هفته آینده نیز برای ۷۰۰ظرفیت از مراکز، معتادان متجاهر ساماندهی و غربالگری می شوند، افزود: بر اساس آمارها نزدیک به ١٩هزار معتاد متجاهر در سطح استان تهران و ١۵هزار معتاد متجاهر در شهر تهران حضور دارند و برنامهریزان و تصمیمسازان برای ساماندهی آنها تصمیم جدی دارند.» در راستای همین معضل، مساله متکدیان خیابانی هم مطرح است موضوعی که روز گذشته سلمان خدادادی، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس درباره آن میگوید: «افراد تکدیگر در تهران که اکثرا هم به صورت باندی فعالیت میکنند، روزانه ۴میلیون تومان درآمد دارند و منابع رسمی و آماری کشور نیز این رقم را تایید کردهاند.»
هرچند این دو مقوله(معتادان متجاهر و متکدیان خیابانی) کاملا از هم جدا هستندو هر کدام صنف و باندهای خاص خود را دارند اما در عین حال به هم بیارتباط نیستند. بسیاری از این متکدیان همان معتادان متجاهر و درصدی از معتادان متجاهر هم متکدیان خیابانی هستند.
نه به زندگیام میرسم نه به خانوادهام
برای تهیه گزارشی از وضعیت سری به ترمینال خاوران میزنم. نزدیک میشوم و گفتوگو را از خودم آغاز میکنم و با گفتن از زندگی شخصیام، آنها هم روایت زندگیشان را آغاز میکنند. «غلامرضا» بچه اسدآباد همدان است و اصلیتی افغانستانی و 41سال دارد. او میگوید: «اگر شهر خودمان کار بود هیچوقت به اینجا نمیآمدم. چه کسی دوست دارد زن و بچهاش را رها کند و در این وضعیت زندگی کند. نه به زندگیام میرسم نه به خانوادهام و نه به خودم.»
روی مقوایی نشسته است. وسایلش در یک کیسه برنج است. به او «علی سِروِر» میگویند. علی تازه خدمتش تمام شده و بچه جنوب است. دستش را زیر چانهاش ستون کرده است، به صورتم زل میزند و میگوید: «ببین! برام مثل آب خوردنه روزی اینجا 30گرم مواد آب کنم و روزی 400-300 تومان کاسبی کنم. همین الان یه پسره اومده بود، جنس میخواست. وقتی فشار بهم بیاد، دست به هر کاری میزنم، دزدی که جای خود دارد، جنس فروختن که سهل است، جنایت هم میکنم. ولی خب به خاطر اینکه خودم در رفاه باشم دوست ندارم صدها خانواده دیگهرو بدبخت کنم.»
همه درآمدم صرف مواد میشود
«کتایون» 35ساله در جمع کارتنخوابهای پارک مبعث است. به او «کتی» هم میگویند. به ظاهر زنانهاش خیلی اهمیتی نداده است و پوششی مردانه دارد. در نهایت سازگاری با جمع است. شخصیت سلطهطلبش در مناسبات درون گروهی نفوذ و تاثیری به مراتب بیشتر از بقیه دارد. یک زرورق از جیبش درمیآورد و به هر کدام اندازه کف دست زرورق میدهد. کارتنخوابها موادشان را یکییکی از او میگیرند.
چشمها خمار از تراخم است و صورتها تکیده از تریاک. گاهی چهرهها چنان از ریخت آدمیزاد برگشته که در آدم تردید ایجاد میکند. صورت سیه چرده با دندانهای یک در میان، دستهایی سیاهوسوخته با انگشتهای ترک خورده و لرزان. کفشهای کثیفِ بدون بند و سوراخ شده با لنگههایی متفاوت. لباسهای کثیف و آسفالت شده با دکمههایی پریده. این وضع ناجور ظاهر در اکثر کارتنخوابها قابل دیدن است. در این حلقهای که من نشستم، وضع به مراتب بدتر از این است. هرازچندگاهی بویی غیرقابل تحمل از جمع برمیخیزد، چنانکه پتانسیل این را دارد همانجا مسمومت کند. «مهدی» سالهاست خانه را ترک کرده است. حالا سنگهای کف خیابان، تشک و آسمان لحافش است. میگوید خرج خوراک و موادش را از آشغالهای کف خیابان و سطلهای زباله شهر درمیآورد. در روز در شهر میچرخد و هر جنس به درد بخوری را جمع میکند و میفروشد. روزانه ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان درآمد دارد اما همهاش صرف خرید مواد میشود.
نمیدانم کارت ملی چه رنگی است
«بهترین روزهای زندگیام و جوانی را در پارکها و خیابانها تلف کردم. سنم دارد بالا میرود، نه کاری دارم و نه پساندازی. نمیدانم تا کی آوارگی! زن و بچم در اسدآباد همدان هستند. از این سرنوشت خستهام.» این صحبتهای سجاد است. او ادامه میدهد: «امسال هنوز نرفتم گرمخانه، ظاهراً هنوز راه نیفتاده. شبها، همین گوشه پارک کنار نردهها پشت یک تکه تخته تکیه میدهم به دیوار. سر و رویم را با پارچهای میپوشانم. میگویند گرمخانه اگر باشد هم کارت ملی میخواهد. حتی نمیدانم کارت ملی چه رنگی است.» اینها را که میگوید، اشکهایش جاری میشود.
بیداد گرسنگی
دور محوطه پارک مسگر آباد و ترمینال خاوران میچرخم. علاوه بر شیشه، قرصهای دیگری در دستشان دیده میشود. فضای ترمینال و خیابانهای منتهی به آن در ساعات پایانی شب با نور کافی روشن است. گوشه و اطرافش پر از گندکاری! است. مغازههایی که در ساعات انتهایی شب باز هستند، مشغول فروش مواد غذایی هستند. گروه دیگری که حضورشان مشهود است، زنان کارتن خواب و متجاهر هستند. زنانی که با دختران و پسران خردسالشان در این مکان به مصرف مواد مشغول هستند. گروه دیگر موتوریهای مسافربر هستند که سوار بر موتور منتظر مسافرند. در کنار کارتنخوابها دستفروشهایی که خود نیز معتاد هستند، بساطشان را پهن کردهاند. در بساط این دستفروشان تقریبا همه چیز پیدا میشود. از دستبند، لوازم برقی و لباس گرفته تا تابلوها و موبایلهای اوراق شده و کیف و کفش که بیشتر این وسایل دستهدوم و کارکرده هستند. به نظر میرسد که این وسایل بساطیها، فروش چندانی ندارد و بیشتر در ازای مواد با یکدیگر مبادله میکنند. پیادهروهای منتهی به ترمینال، مملو از کفشهای کهنه بیصاحب، زرورقهای سوخته، سیمهای مفتولی، فندکهای شکسته است. در همین لحظه یکی فریاد زد:«غذا آوردن! غذا آوردن!». یک لحظه ترمینال خلوت میشود. همه آتش و مواد و بساطشان را رها میکنند و روی سر وانتی که غذا آورده بود آوار شدند. صف غذا تا ١٠٠متر میرسد. هرکس که نوبتش میشود غذایی اضافه میخواهد. گرسنگی در چهره تکیدهشان بیداد میکند. هیچکدام از نظر قامت راست نایستادهاند. همه خمیده پشت و متمایل به سقوط. تمام گوشه و کنجهای این منطقه از دود آتش سیاه شده و بوی مواد میدهند.
بیشترین آسیب متوجه جامعه است
در ارتباط با این موضوع با علیرضا شریفی، جامعهشناس به «همدلی» میگوید: «اعتیاد به عنوان یکی از بحرانهای چهارگانه قرن بیست و یکم است که همه جوامع را درگیر کرده است. در حال حاضر با توجه به نرخ رشد سالانه اعتیاد (8%) و رشد جمعیت (زیر 3%)، تعداد مصرفکنندگان مواد افیونی 6میلیون نفر برآورد میشود به علاوه شیوع اعتیاد در جوانان رو به رشد است به طوری که سن ابتلا به اعتیاد در ایران طی دو دهه اخیر به شدت کاهش یافته و به زیر 20سال و گاهی به دوره راهنمایی رسیده است.» او ادامه داد: «مطالعات زیادی در خصوص مساله اعتیاد، معتادان متجاهر و متکدیان انجام شده است. تحقیقات نشان میدهد برخی از مواد مخدر میزان خشونت فیزیکی را در فرد به شدت بالا میبرند، بنابراین تاثیر نوع ماده مخدر مصرفی توسط فرد معتاد با خشونتی که وی به همسر و فرزند خود نشان میدهد، رابطه مستقیمی دارد.» او درباره اختلال در کارکردهای سرپرست معتاد در خانواده میگوید: «چون سرپرست خانوار یکسری نقشها را بر عهده دارد براساس آن نیز کارکردهایی برایش تعریف می شود و کارکرد اصلی سرپرست خانوار ایجاد امنیت در همه ابعاد برای اعضای خانواده است. کارکرد دیگر سرپرست خانوار تامین نیازهای روحی و روانی اعضای خانواده است یعنی اعضای خانواده امنیت روحی و روانی را از سرپرست میگیرند و از دیگر کارکردهای وی برنامه ریزی برای پیشرفت اعضای خانواده در آینده است و به طور مشخص فردی که معتاد است در تمامی کارکردهایش دچار وقفه است و برای خود و خانواده ایجاد مشکل خواهد کرد و در نتیجه نمی تواند به خوبی از پس کارکردهای اجتماعی به عنوان سرپرست خانوار برآید.»
این استاد دانشگاه درباره بعد اجتماعی اعتیاد معتقد است: «از نظر اجتماعی، جامعه مانند یک موجود زنده است به همراه یکسری مسائل از لحاظ آسیب شناسی، یعنی تعدادی آسیب تحت عنوان آسیبهای اجتماعی هستند که ناشی از وجود اختلالاتی در جامعه است و اعتیاد نیز به طور مشخص یکی از بیماریهایی است که دارای تبعات منفی اجتماعی است.» این وضعیت معتادان درحالی است که بسیاری از آنها سرپرست خانواده هستند. شریفی در اینباره ادامه میدهد: «اگر خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی در نظر گرفته شود و دارای سرپرست معتاد باشد بیشترین آسیب متوجه خانواده فرد معتاد و در نهایت جامعه است.»
نظر شما