تظاهرات و اعتراضات سراسری در ایران، دست‌کم در پنج سال گذشته به یک روند معمول در سپهر سیاسی کشور تبدیل شده، اما این بار با دفعات قبل فرق می‌کند. تفاوت کلیدی موج اخیر اعتراضات در ایران که با مرگ مهسا امینی دختر 22ساله آغاز شده، نقش‌آفرینی نسلی است که در جهان به «نسل زد» و در ایران به دهه‌هشتادی‌ها معروفند.

ایـران و ابرچالش‌های خـودســــاختـه/خالی شدن کشور از خزانه ژن‌های باهوش

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه هم میهن، براساس تعریف جهانی، «نسل زد» ( Z Generation) یا همان دهه‌هشتادی‌ها، متولدان بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ میلادی (برابر با ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۱ خورشیدی) هستند. این گروه جمعیتی که بالغ بر شش میلیون نفر از جوانان ایرانی (هفت درصد جمعیت) را تشکیل داده‌اند، در اعتراضات اخیر نقش مهمی داشته‌اند. به طور کلی «نسل زد» در جهان به تفاوت‌هایشان در جهان‌بینی سیاسی، دینی، فرهنگی و سنتی شهره هستند. برخلاف نسل‌های قبلی در ایران، دهه‌هشتادی‌ها نگران قضاوت شدن نیستند و آزادانه حرف‌شان را می‌زنند. ورود این نسل به اعتراضات ایران نگرانی‌ها و در عین حال تعجب بسیاری از تحلیل‌گران را به همراه داشته است. نسل بی‌پروایی که نه از هزینه سرکوب و زندان و شکنجه ابایی دارد و نه می‌توان پایان حضورش در خیابان را تخمین زد.

الوین تافلر سال 1980 در کتاب «موج سوم» ظهور عصر و نسل جدیدی تحت عنوان عصر مجازی را پیش‌بینی کرد. براساس نظریه تافلر جوامـع بـشری که تاکنـون دو دوره انقلاب کشـاورزی و صنعتـی را پشـت سر گذاشـته‌اند هم‌اکنون در عصر فراصنعتـی یـا عصر اطلاعات قرار دارند. عصر اطلاعات یا به روایتی عصر رایانه‌ها و شبکه‌ها، جهانی را ترسیم می‌کند که بر پایه شبکه بنا شده است. به‌زعم تافلر نسل موج سومی دیگر آن انگاره‌ها و باورهای نسل‌های قبلی را نمی‌پذیرد.

اگر پیش‌گویی‌های چهاردهه پیش تافلر را هم با بی‌توجهی پشت گوش انداخته‌ باشیم، باز هم دلیل کافی برای تعجب از ظهور نسل دهه‌هشتادی‌ها نداریم. درگذشت مرتضی پاشایی خواننده پاپ ایرانی در سال 1393 را باید اولین چشمه‌های ورود این نسل به عرصه اجتماعی کشور قلمداد کرد. برگزاری مراسم تشییع این‌چنینی در مورد شخصیت‌های مذهبی یا کسانی که در راه ارزش‌های معنوی جان‌شان را از دست داده بودند، طبیعی بود، اما برای یک شخصیت هنری، حتی تهدیدی برای ارزش‌های نظام به شمار می‌رفت!

ریشه غافلگیری تحلیل‌گران سیاسی و اجتماعی کشور از پرکسیس سیاسی دهه‌هشتادی‌ها در اعتراضات اخیر را باید در تحلیل اتفاق عجیب سال 93 جست‌وجو کرد. یوسف اباذری، استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران در تحلیل ماجرای تشییع مرتضی پاشایی به جای شناسایی نسلی که اینگونه تهاجمی اقدام به اعلام حضور کرده‌اند، آنها را ملتی می‌خواند که «به ابتذال افتاده‌اند» و معلوم نیست چه چیزی «در سرشان می‌گذرد». او به جای شناسایی این «مردم جدید» در پاسخ به کسانی که او را متهم به اهانت به خواسته‌های مردم کردند می‌گوید «این مردم ابله‌اند» و «بسیار خوشحالم که دارم توهین می‌کنم. برای اینکه این ملت نشان داده که باید بهش توهین بشود تا برود و بفهمد که شما نمی‌توانید هم به این آقا گوش بدهید، هم به بتهوون گوش بدهید بعد هم تسکین بگیرید و بخوابید».

اما این نقطه تلاقی اندیشمندان و به‌تبع آن مسئولان با نسل جدید نبود. برخی محققان دانشگاهی در مورد چالش‌های چنین آینده‌ای مطالعه کرده‌اند. در یک مورد، به‌دنبال اعتراضات مردمی دی‌ماه ۱۳۹۶ در ایران، عبدالرضا رحمانی‌فضلی، وزیر وقت کشور، با اشاره به پژوهشی که وزارتخانه متبوع‌اش درباره این اعتراض‌ها انجام داده بود، گفت که به‌جز نارضایتی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، برای نخستین‌بار عاملی جدید هم به عوامل نارضایتی افزوده شده که آن «شکاف عمیق نسلی» در ایران است. یک‌سال قبل از آن سعید رضوی‌فقیه، جامعه‌شناس ایران هم تحلیلی درباره وضعیت سیاسی- اجتماعی ایران ارائه کرد و نسبت به احتمال خطرات پیش‌رو هشدار داده و گفته بود به‌زودی دهه‌هشتادی‌ها توانایی تاثیرگذاری و ایجاد تغییرات را پیدا می‌کنند و همه چیز را زیر و رو خواهند کرد. او گفته بود دهه‌هشتادی‌ها از همه عبور خواهند کرد.

رضوی‌فقیه در این یادداشت گفته بود این نسل جدید در مطالبات، رویکردها و جهان‌بینی به کلی متفاوت‌اند و حتی زبان آن‌ها با مقامات و مدیران نظام هم فرق می‌کند. او تاکید کرده بود که از سال ۲۰۲۰ این نسل وارد دانشگاه‌ها خواهند شد و توانایی تاثیرگذاری و ایجاد تغییرات را پیدا خواهند کرد. او هشدار داده بود که این نسل به‌کلی همه چیز را بعد از این زیر و رو خواهد کرد. تحلیل دیگری هم سال ۲۰۱۹ توسط هفته‌نامه صبح صادق متعلق به سپاه پاسداران داده شده بود. این رسانه در یادداشتی گفته بود «نسل زد» ایرانی که به کلی نادیده گرفته می‌شدند به‌زودی تهدیدی برای ارزش‌های نظام خواهند شد. براساس گفته‌های نویسنده این یادداشت، کنترل «نسل زد» به دلیل رویکردهای تکثرخواهانه‌ای که دارند، سخت خواهد بود و نظام به‌راحتی نسل‌های قبل نمی‌تواند با آن‌ها سر و کله بزند.

با وجود اینکه نظام از سال‌ها پیش خودش را برای تهدید روبه‌رشد «نسل زد» یا همان دهه‌هشتادی‌ها و این شکاف نسلی آماده کرده بود، اما مقامات ایرانی ترجیح دادند چشمان‌شان را در برابر موضوع ببندند و براساس همان دستورالعمل سابقی که مبتنی بر نادیده گرفتن حق تفکر بنا شده بود، رفتار کنند تا به‌این‌ترتیب خطری که نظام سیاسی از قبل نسبت به آن آگاه شده بود، بالاخره فرا برسد. براساس آمار روزنامه جوان که به سپاه وابسته است، ۹۵درصد معترضان زیر ۲۵ساله‌اند. رسانه‌های معیار عمدتا «نسل زد» را با عباراتی تحقیرآمیز مانند «آنارشیست»، «غیراخلاقی» و «منزوی» خطاب قرار می‌دهند. در ایران سیاست‌ها و منابع کشور در جهت اعمال محدودیت‌های بیشتر برای کسانی است که ارزش‌های بنیادی نظام تئوکراتیک را رد می‌کنند. با وجود همه این هشدارها و پیش‌بینی‌های دقیق، مقامات ایران در مواجهه با چالش «دهه هشتادی ها» باز هم غافلگیر شدند. خبر بد بعدی اینکه ایران در سه دهه آینده با چالش‌ها بزرگتری هم روبه‌رو خواهد شد که احتمالا سرنوشتی نظیر چالش دهه‌هشتادی‌ها خواهند داشت.

چالش زیست‌محیطی

سال 96 موسسه مکس‌پلانک و «موسسه قبرس» آثار تغییرات آب و هوایی بر مناطق گرم و خشک خاورمیانه را مورد بررسی قرار دادند. این مطالعه نشان می‌دهد اوج دمای هوا در تابستان در منطقه خاورمیانه تقریبا دو برابر سریع‌تر از میانگین جهانی افزایش خواهد یافت. دمای هوا به‌طور مکرر به ۴۶درجه سلسیوس خواهد رسید و روزهای بسیار گرم پنج برابر بیشتر از سال ۲۰۰۰ نمایان خواهند شد. در یک سناریوی خوشبینانه، تا سال ۲۰۵۰ در شب‌ها هم دمای هوا به زیر ۳۰ درجه سلسیوس کاهش پیدا نخواهد کرد. این افزایش دما به همراه آلودگی فزاینده هوا و توفان‌های شن، شرایط زیست محیطی را به وجود می‌آورد که زندگی در آن دشوار خواهد بود و درنتیجه احتمال یک مهاجرت دسته‌جمعی گسترده وجود دارد. اگر کشورها به توافق پاریس متعهد نمانند، شرایط بسیار وخیم‌تر خواهد شد. اگر شرایط به همین منوال پیش رود، تا سال ۲۱۰۰ مردم خاورمیانه در هر سال ۲۰۰ روز بسیار گرم را تجربه خواهند کرد.

این گزارش به‌طور خاص وضعیت ایران را مورد بررسی قرار می‌دهد و می‌گوید در ایران چرخه خشکسالی‌های شدید از دهه 1990 آغاز شده و هزاران کشاورز را مجبور به مهاجرت کرده است. جولای 2021 نشریه اکونومیست هم گزارش مشابهی به نقل از هیئت بین‌دولتی تغییر اقلیم IPCC منتشر کرد و در آن ضمن اشاره به موضوع خشکسالی اخیر در ایران و اعتراضات به کم‌آبی در برخی شهرها از جمله خوزستان پیش‌بینی می‌کند که به‌زودی تغییرات اقلیمی در منطقه خاورمیانه بسیار شدیدتر شود. مطالعات این هیئت نشان می‌دهد انتظار می‌رود بارش در این منطقه کاهش یابد و کشاورزان مجبور شوند چاه‌های بیشتری حفر کنند و به‌نوبه خود باعث خشک‌تر شدن آبخوان‌ها خواهند شد. همه اینها اثرات زیست‌محیطی منفی را به دنبال دارد. در بیشتر مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا روندهای آب و هوایی رو به سوی خشکسالی بیشتر، گرمای بیشتر و آینده‌ای نامعلوم می‌رود. مطالعات این موسسات نشان می‌دهد وضعیت در برخی کشورها از جمله ایران وخیم‌تر خواهد بود و تا سال ۲۰۵۰ برخی شهرهای خاورمیانه غیرقابل سکونت خواهند شد. نشریه فارین‌پالسی هم در آگوست ۲۰۲۱ گزارشی منتشر کرد که نشان می‌داد خاورمیانه یکی از مناطقی خواهد بود که در سال‌های آینده بیشترین تاثیرات را از تغییرات اقلیمی خواهد گرفت و کمترین امکانات را برای مقابله با این مسئله دارد. در سال ۲۰۱۷ نقاط کویری ایران رکورد گرم‌ترین مناطق جهان با درجه حرارت ۵۴درجه را از آن خود کرد. خشکسالی مکرر و وابستگی به نیروگاه‌های برق آبی عملا کاهش تولید برق را به دنبال داشته و همین مسئله زمینه‌ساز اعتراضات سال ۲۰۲۱ و اعتراضات آتی خواهد بود. این مطالعات یک عامل را دلیل اصلی محقق شدن این پیش‌بینی می‌داند و آن وجود حکومت‌های خودکامه در خاورمیانه است. در این منطقه و ایران زیرساخت‌های انرژی در این کشورها فرسوده شده و فساد ریشه‌ای مانع از ارتقای زیرساخت‌های انرژی تجدیدپذیر می‌شود.


چالش شارش ژنی

خالی شدن کشور از خزانه ژن‌های باهوش از آنچه تحت عنوان فرار مغزها در افکار عمومی شناخته می‌شود، خطرناک‌تر است. مسئله، دیگر مهاجرت نخبگان نیست، بلکه از بین رفتن تدریجی ژن‌های باهوش یا شارش ژنی است. براساس نظریه برخی صاحب‌نظران در فرایند مهاجرت نخبگان و متخصصان نه‌تنها نخبگان، که ثروت ملی کشورند، از دست می‌روند، بلکه پس از گذشت قرن‌ها از نظر ژنتیک کشورهای نخبه‌پذیر (مقصد) به جوامع نخبه تبدیل خواهند شد و درصد ژن‌های هوشمند آنها به شکل گسترده‌ای افزایش می‌یابد؛ بنابراین در زمینه تولید علم، فن و فناوری همچنان پیشتاز خواهند بود. در مقابل، کشورهای نخبه‌گریز (مبدأ) روزبه‌روز فقیرتر و به‌دلیل همین فقر وابسته‌تر می‌شوند و تعادل جهانی با شدت بیشتری به هم می‌خورد.

سال 97 داریوش فرهود، بنیان‌گذار علم ژنتیک ایران نسبت به فرار ژن‌ها هشدار داد و اعلام کرد «اگر در این روند، افراد باهوش و کم‌هوش را مقایسه نماییم، افراد باهوش به دنبال دستیابی به امکانات بهتر به محیط‌های بزرگ کوچ می‌کنند و افراد کم‌هوش به دلیل اینکه در شهر خود وضعیت مطلوبی نداشته‌اند، برای اینکه شاید به وضعیت بهتری برسند از حاشیه به متن مهاجرت می‌کنند و اینجا نقطه شروع تحولات است. مهاجرت نخبگان در سال‌های اخیر با تشدید تحریم‌ها و وخیم شدن اوضاع اقتصادی در ایران سرعت و شدت گرفته است. مجموعه رصدخانه مهاجرت ایران، اولین نهاد پژوهشی در کشور است که در زمینه تحلیل داده‌های مهاجرتی به بررسی آماری و اطلاع‌رسانی اقدام کرده است. این نهاد در یکی از آخرین و تازه‌ترین گزارش‌های منتشرشده در سالنامه مهاجرتی ایران در سال 1400 آورده است که تحلیـل آمـار دریافتـی از اداره کل گذرنامـه در بـازه زمانـی سـال 1380 تـا مـرداد 1399 نشـان می‌دهـد کـه6/56درصـد از «دارنـدگان مـدال در المپیادهـای دانش‌آمـوزی»، 1/69درصـد از «مشمولان بنیـاد ملی نخبگان» و 3/78درصـد از افـراد «حائـز رتبه‌هـای یـک تـا هـزار» آزمـون سراسـری در داخـل کشـور هستند.

در میـان گروه‌هـای مـورد بررسـی، بـه ترتیـب المپیادی‌ها بـا 2/37درصـد، مشـمولان بنیـاد بـا 5/25درصـد و رتبه‌های یـک تا هـزار آزمون سراسـری بـا 4/15درصد بیشـترین درصد افـراد مقیم خـارج را به خـود اختصـاص داده‌اند. براساس سالنامه مهاجرتی ایران، 4/4درصـد از المپیادی‌هـا، 7/3درصـد از مشمولان تحـت پوشـش بنیـاد و 6/2درصـد از رتبه‌هـای برتـر کنکـور که پیشـتر از کشـور خـارج شـده بودند، بـه ایران بازگشـته‌اند. این درصد آماری نشان می‌دهد دانش‌آموزان نخبه المپیادهای دانش‌آموزی بیشترین میزان مهاجرت علمی را دستکم طی یک دهه گذشته داشته‌اند که در اکثریت آنها، این مهاجرت برای تحصیل به سکونت و زندگی در خارج از کشور منجر شده است. سال 99یک نماینده مجلس اظهاراتی کرد که به‌زعم بسیاری، جنجالی و بی‌اساس بود؛ اما شواهد نشان می‌دهد نباید هشدار او را نادیده گرفت. فاطمه محمدبیگی، نماینده مجلس در یک گفت‌وگوی رسانه‌ای به نتیجه برخی تحقیقات اشاره کرد و گفت: «در حال حاضر میانگین ضریب هوشی یا "IQ" ایرانی‌ها ۶۸ است، درحالی‌که در سال‌های اول انقلاب ضریب هوشی ایرانیان ۱۰۴ بود و ایران جزو چهار کشور برجسته ضریب هوشی در جهان قرار داشت؛ دلیل آن این است که نخبگان و تحصیلکردگان ما عمدتاً ازدواج نکرده‌ یا دیر ازدواج کرده‌اند یا نهایتاً تک‌فرزند و دوفرزندی هستند لذا ذخیره ژنتیکی ایرانی‌ها در حال کاهش است. » هرچند آمار عددی سطح آی‌کیوی ایران و نحوه محاسبه آن روشن نیست، اما مواجهه رسانه‌ها و مقامات با این گفت‌وگو و چالش شارش ژنی یادآور ماجرای ظهور دهه‌هشتادی‌هاست.


چالش حذف ژئوپلیتیکی ایران

شاید فکر کنید مزیت رقابتی ایران در جهان ذخایر نفتی است، اما واقعیت این است که موقعیت جغرافیایی ایران گنج اصلی این کشور است. درحالی‌که ایران سعی در جا انداختن گفتمان «تحریم به مثابه نعمت» دارد، کشورهای منطقه از نعمت تحریم‌های ایران بیشترین بهره را برده‌اند و مسیرهای ترانزیتی‌شان را تکمیل کرده‌اند و دیر یا زود ایران را به‌طور کامل از گردونه رقابت حذف خواهند کرد. به‌تازگی خبر ارسال کالاهای هندی به روسیه از طریق دریای سیاه و گرجستان به جای ایران، دوباره داغ موضوع تاخیر در توسعه بندر چابهار و دور زدن ایران به عنوان «کریدوری» برای ترانزیت کالا را تازه کرده است، اما این تمام ماجرا نیست. زیست ایران در «مقطع حساس کنونی» و نعمت شمردن تحریم‌ها بلایی بر سر کشور آورده که شاید اگر ظرف یکی دو سال آینده فکری برای آن نشود، عملا آینده ژئوپلیتیکی ایران را به دست نابودی بسپارد. ایران طی دو دهه گذشته نتوانسته همپای دیگر شرکا، پروژه‌های توسعه ریلی‌اش را پیش ببرد. این کشور برای ایفای نقش در کریدور بین‌المللی شمال-‌جنوب جهت ترانزیت کالا از ترکیه تا روسیه و آسیای مرکزی به بنادر جنوب کشور و از آنجا به کشورهای آسیایی، خصوصا هند و چین، می‌بایست چندین پروژه خط آهن را عملیاتی می‌کرد، اما هیچ‌کدام از آنها پیشرفتی نداشته‌اند. خط آهن رشت-آستارا گرفتار 170کیلومتر ریل باقیمانده است تا به‌قول معروف حلقه گمشده کریدور شمال-جنوب بعد از دو دهه تکمیل شود، اما هنوز تکلیف تملک اراضی و فاصله این خط آهن از دریا هم مشخص نشده است.

از طرفی به خاطر نبود زیرساخت‌ها و کشتی‌های لازم، ایران حتی ۶۰درصد تجارت خود با روسیه را نیز از طریق خطوط ریلی و جاده‌ای جمهوری آذربایجان انجام می‌دهد. نتیجه اینکه ایران نه‌تنها سهمی در کریدور شمال-‌جنوب ندارد، بلکه حدود دو سال است که از کریدور شرق‌-غرب نیز کنار گذاشته شده است. دالغا خاتین‌اوغلو دبیر سابق تحریریه ایران در خبرگزاری ترند آذربایجان به‌تازگی یادداشتی منتشر کرده و در آن به از دست رفتن مسیرهای کریدورهای ترانزیتی برای ایران اشاره کرده است. او گفته چین از سال ۲۰۲۰ ترانزیت کالا به ترکیه و اروپای شرقی را از مسیر آسیای مرکزی، جمهوری آذربایجان، گرجستان و ترکیه انجام می‌دهد. قبلا قرار بود ایران در مسیر این کریدور باشد، اما عدم توسعه خطوط ریلی و کشتی‌رانی ایران در خزر، عملا آن را از این کریدور حذف کرده است.

به گفته خاتین‌اوغلو همه این کشورها طی یک دهه گذشته پروژه‌های ریلی خود را به سرعت گسترش داده ‌و به همدیگر وصل کرده‌اند. مسیر دیگری که به‌زودی بندرعباس ایران را از چیزی که هست هم نازل‌تر خواهد کرد، کریدوری است که از بنادر بصره عراق به سمت اردن و مدیترانه در حال احداث است. کشور عراق نقشه بلندمدتی دارد تا از طریق دو کشور سوریه و ترکیه به دریای مدیترانه راه پیدا کند.

اتصال ریلی بنادر اُم‌القصر و فاو در جنوب عراق به بندر لاذقیه (Lattakia) سوریه و بنادر اردن، خطری برای بنادر جنوبی ایران است. چنانچه این پل زمینی مهم بین‌المللی ایجاد شود، علاوه بر بازار خلیج فارس، بازارهای هند و آسه‌آن را هم تحت پوشش خود قرار می‌دهد و ایران برای همیشه از مسیرهای ترانزیتی منطقه حذف خواهد شد.

به عقیده تحلیل‌گران تنها راه ایران برای حفظ اهمیت ژئوپلیتیک‌اش در منطقه، بازگشت به برجام و لغو تحریم‌هاست. یک منبع آگاه که از نزدیک مسئله توسعه کریدور شمال-جنوب را برای مدت چندین سال دنبال کرده و در جریان جزئیات این پروژه است به روزنامه هم‌میهن گفت سال‌هاست دو بانک توسعه آسیایی و زیرساخت آسیا که ایران جزو موسسان آنهاست، در هیچ پروژه زیرساختی ایران سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. او دلیل عدم سرمایه‌گذاری این بانک‌ها در ایران را دخالت موسسه خدمات مالی آمریکن‌اید که یکی از حامیان مالی این دو بانک آسیایی است خوانده و گفته آمریکایی‌ها سرمایه‌گذاری در پروژه‌های ترانزیتی ایران را اکیدا مممنوع کرده‌اند.

چالش حذف از معادلات گازی

حمله روسیه به اوکراین و قطع گاز صادراتی روسیه به اروپا، ایران را برای تبدیل شدن صادرکننده انرژی اروپا به تکاپو انداخت تا جایی که برخی مشاوران تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران سعی کردند با تهدید اروپا به زمستانی سخت، آنها را مجبور به بازگشت به برجام و پایان تحریم‌ها کنند. این ماجرا و حواشی آن توجه‌ها را به فقدان وجود ارتباط گازی بین بزرگترین منبع گازی جهان با جهان جلب کرد. براساس داده‌های شرکت بریتیش پترولیوم، ایران با 5/33تریلیون مترمکعب بیشترین مقدار ذخایر تثبیت‌شده گاز طبیعی در جهان را به خود اختصاص داده است اما تنها یک درصد تجارت جهانی گاز آن‌هم فقط از طریق خط لوله را به خود اختصاص داده است.

همزمان با حذف ایران از مسیرهای گازی منطقه، کشورهای اطراف کریدورهای گازی‌شان را بدون ایران ساخته و بهره‌برداری کرده‌اند. کلید حل این ماجرا هم در دست برجام است. تحریم‌های ایران باعث شده تا در جذب سرمایه و فناوری محروم بماند و نتواند پتانسیل خود را به عنوان یک تولیدکننده و صادرکننده عمده گاز به بالفعل تبدیل کند. در کنار آن نباید عنصر سوءمدیریت را هم نادیده گرفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha