پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۹
کد خبر: 355280

«به عنوان کسی که امروز مسئول بخش پایداری یک برند محصولات غذایی‌ است، فکر می‌کنم نسبت به بسیاری از دوستانم در حوزه حفاظت کمی‌خوش‌شانس‌تر بودم که حوزه کاری فعلی‌ام آنقدرها بی‌ربط به آنچه دوستش دارم و شورَش را در سر دارم، نیست. دست‌کم می‌توانم لابه‌لای گزارش‌ها و مقاله‌ها، روزی چندبار تنوع‌زیستی   (Biodiversity) را ببینم.» نیلوفر رئیسی، کارشناس حیات‌وحش پس از 10 سال  کار کردن در حوزه حفاظت حیات‌وحش، عطای آن را به لقایش بخشیده و پژوهش و تحقیق و کار میدانی درباره حیات‌وحش را رها کرده است. او در این راه تنها نیست، در سال‌های اخیر تعداد زیادی از کارشناسان حیات‌وحش، ناگزیر تغییر شغل داده یا حضورشان در این حوزه را بنا به مشاغل غیرمرتبطی که دارند، محدود کرده‌اند.

تغییر شغل کارشناسان حیات‌وحش در سال‌های اخیر

به گزارش سلامت نیوز،‌ روزنامه هم میهن در ادامه گزارش خود نوشته است: نزدیک 12درصد مساحت ایران در قالب مناطق چهارگانه یعنی«پارک ملی»، «منطقه حفاظت‌شده»، «اثر طبیعی ملی» و «پناهگاه حیات‌وحش» در اختیار سازمان حفاظت محیط‌زیست است. در این مناطق فارغ از حفاظت از عرصه و جلوگیری از تغییر کاربری،‌ فعالیت‌های حفاظتی از گونه‌های گیاهی و جانوری هم انجام می‌شود که بخشی از آن را بدنه سازمان حفاظت محیط‌زیست به عهده دارد و بخش دیگری از این کار برعهده کارشناسان مستقل حیات‌وحش است. گروه دوم معمولا حقوق ثابتی ندارند و به شکل پروژه‌ای‌ -چه پروژه‌های داخلی و دولتی، چه پروژه‌های بین‌المللی- فعالیت می‌کنند که همین موضوع شرایط مالی آنها را بسیار آسیب‌پذیر و با تغییر شرایط آنها را گاه به خروج از این حوزه ناچار می‌کند.

پژوهشگر مستقل یعنی نداشتن امنیت شغلی

«سالیان سال مذاکره و مجاب کردن مدیران دولتی که به‌محض تغییر هر کدام، باید از اول شروع می‌کردیم مرا خسته کرد. انگار به یک بشکن‌زدن از نردبان سقوط کرده باشی و دوباره ناچار باشی پله‌پله بالا بروی. همین الان که من اینها را می‌گویم خبرهایی رسیده که گویا در حوالی پناهگاه حیات‌وحش دره‌انجیر یک پهنه صنعتی‌ قرار است احداث شود و می‌دانیم که درنهایت این اتفاق خواهد افتاد.» نوید قلی‌خانی سال‌ها برای حفاظت از یوز تلاش کرد و اکنون در یک شرکت بازرگانی مشغول به فعالیت است. او در دانشگاه در مقطع کارشناسی و ارشد محیط‌زیست خواند، به گفته خودش از کودکی این علاقه را داشت و درنهایت به شکل حرفه‌ای سال 1389 وارد حوزه حیات‌وحش شد. «یادم است با چند کارشناس نامدار و قدیمی‌حفاظت از یوز،‌ به پارک ملی سیاه کوه یزد رفتیم،‌ ‌آنها تصویر یوز و توله‌اش را آنجا گرفته بودند. من از همان وقت کار پژوهش و پایش یوز ار شروع کردم، تا اواخر دهه 90 جدی و پررنگ فعالیت می‌کردم و درنهایت از این حوزه فاصله گرفتم.» در طول 10سال، قلی‌خانی دوبار مدیر پروژه دوربین‌گذاری یوز برای انجمن یوز ایرانی بود و سه‌سال هم پروژه مدیریت منابع آب زیستگاه یوز را انجام می‌داد. علاوه بر اینها او در پروژه‌های مشارکت جامعه محلی در حفاظت از زیستگاه‌های یوز در یزد و خراسان شمالی و برنامه‌های سرشماری حضور فعال داشت و دوره‌های کوتاه آموزشی در روستاهای حاشیه زیستگاه یوز و کارگاه‌های توان‌افزایی برای محیط‌بانان زیستگاه یوز برگزار کرد. یک‌بار هم قرار شد مستندی با عنوان «اشباح بیابان» درباره یوز ساخته شود که قلی‌خانی پژوهشگر آن شد و چند مقاله در این حوزه به فارسی و انگلیسی با دوستانش منتشر کرد. درنهایت پس از یک دهه کار، قلی‌خانی این حوزه را بوسید و کنار گذاشت و فعالیتش در آن را به حداقل رساند.

«اغلب افرادی که کار یک کارشناس حیات‌وحش را از دور می‌بینند، فکر می‌کنند چه‌کار هیجان‌انگیزی است، ولی این کار به‌حال فیزیکی و ذهنی بسیار سخت است.» ساعت زیاد کار کردن در سرما و گرما و گشت‌زنی مشابه آنچه محیط‌بانان انجام می‌دهند بخشی از سختی‌های این کار است. علاوه بر آن باید داده‌ها را جمع‌ و پردازش و درنهایت از نتایج دفاع کرد. از آنجا که کارشناس حیات‌وحش کارمند دولت نیست باید بتواند منابع مالی هم پیدا کند. این سختی‌ها باعث نشد که نوید قلی‌خانی از حوزه حیات‌وحش برود،‌ مهم‌ترین دلیل که زورش به بقیه می‌چربید این بود که آنها همیشه از انقراض عقب بودند و حتی نتوانستند به آن نزدیک شوند. «سیستم حکمرانی و دولت‌ها اولویتی به‌نام زیستگاه و یوز نداشتند، حتی زمانی که به‌نظر می‌آمد دغدغه‌اش را دارند، آنقدر ضعیف و کم بود که نتوانست تاثیر شگرف یا پایداری داشته باشد.»

در دوره‌ای که معصومه ابتکار ریاست سازمان حفاظت محیط‌زیست را برعهده داشت مذاکراتی در جریان بود تا جلوی چند پروژه مخرب جاده‌سازی و معدن‌کاوی در یزد که در حوالی زیستگاه یوز بود، گرفته شود. با این حال با تغییر مدیریت و دولت به‌یکباره همه‌چیز تغییر کرد و همه آن مذاکرات دود شد و به هوا رفت. همین‌ها بود که نوید را خسته کرد. «سال‌ها وقت برای مذاکره و مجاب کردن یک مسئول بگذاری و به‌راحتی یک بشکن‌زدن به خانه اول برگردی». موضوع دوم به درآمد و زندگی شخصی برمی‌گردد. در حوزه محیط طبیعی و حیات‌وحش یا باید جزو پرسنل سازمان حفاظت محیط‌زیست باشی و در قالب کارشناس یا محیط‌بان فعالیت کنی یا وارد شرکت‌های ارزیابی شوی؛ پژوهشگر مستقل یعنی نداشتن امنیت شغلی حتی اگر در بنام‌ترین انجمن‌های محیط‌زیستی هم باشی. «امنیت شغلی شوخی است، این موضوع برای کسانی که وارد دهه 30 زندگی‌شان می‌شوند مهم است، می‌خواهند برنامه‌ریزی کنند و این شغل با درآمد ثابت جور درنمی‌آید.»

بهمن‌ماه 1396 اتفاق مهمی ‌در حوزه حیات‌وحش ایران افتاد؛در چهارم این ماه تعدادی از فعالان محیط‌زیست بازداشت شدند. تاثیر این اتفاق بر حیات‌وحش ایران کم نبود. «بحث مجوز ندادن و امنیتی شدن، ما را بسیار اذیت کرد و گروهی دلسرد شدند. همه می‌دانیم گروهی از پژوهشگران حیات‌وحش در زندان هستند، دلیلش هنوز برای ما کاملا روشن نیست ولی همه اینها دست‌به‌دست هم می‌دهد و باعث می‌شود امیدی برای ماندن در این عرصه نداشته باشیم.» این دلسردی که نوید از آن صحبت می‌کند او را به‌سمت امتحان مشاغل مختلف کشاند، دوره‌های بازرگانی دید و کتاب‌هایش را مطالعه کرد و کارشناس بازرگانی یک شرکت شد هرچند گوشه ذهنش همچنان یوز و حفظ حیات‌وحش ایران را نگه داشته است.

طبیعی است همیشه نسل جوانی هستند که کارها را ادامه دهند ولی شرایط نسبت به یک دهه قبل فرق دارد. حضور نوید قلی‌خانی در حیات‌وحش که کمرنگ‌تر شد، داوطلبان دیگری آمدند ولی گروهی از آنها مهاجرت کردند و جمع دیگری هم پس از یک بازه زمانی کوتاه سراغ شغل دیگری رفتند. «اگر من سال 89 شروع کردم و نزدیک به یک دهه بعد یعنی سال‌های 97 و 98 کمرنگ شدم، کسانی که به جایم آمدند سال 97 کارشان را شروع کردند و 1400 از این حوزه خارج شدند، به این معنا اتفاقی که برای من در طول 8 سال افتاد، برای آنها دو ساله بود.»

زمانی که نوید قلی‌خانی شروع به کار کرد، بحث حفاظت مشارکتی و آموزش مردم محلی درباره یوز داغ بود. از آن زمان تاکنون آگاهی نسبت به این گونه به‌نحو قابل‌ملاحظه‌ای بالا رفته، با این حال آنچه اجرایی نشده مواردی است که در اختیار دولت است. به گفته این کارشناس حیات‌وحش، سال 94 وزارت راه در جلسه هیئت‌دولت به سازمان محیط‌زیست قول داد جاده عباس‌آباد را فنس‌کشی کند. از آن زمان تاکنون 8 سال گذشته است و شاهد کشته شدن یوزها در همین جاده بوده‌ایم، چندی پیش که یک یوز دیگر تلف شد وزیر راه از ایمن‌سازی جاده به‌عنوان برنامه بلندمدت خبر داد و به این ترتیب آب پاکی را روی دست کارشناسان ریخت که به این زودی درباره این موضوع امید نداشته باشند. همین‌هاست که باعث می‌شود کارشناس حیات‌وحش فکر کند هرچقدر تلاش کند باز قدمی ‌به عقب برگشته است، ضمن اینکه به لحاظ درآمدی هم همواره در مضیقه است. «35 ساله‌ام و تشکیل زندگی داده‌ام و باید درآمد پایدار داشته باشم. برگشتن به شرایطی که روی هواست، قمار کردن با زندگی‌ام است.»

نیازمند کارهای بنیادی‌تر

نام صفورا زواران حسینی با آموزش محیط‌زیست و حیات‌وحش گره خورده است. او بود که به‌همراه همکارانش تئاتر یوز و ماروپله یوز و.. را طراحی کرد و باعث شد ساکنان روستاهای حاشیه زیستگاه یوز در خلال بازی و سرگرمی ‌با این‌ گونه بیشتر آشنا شوند. صفورا دانش‌آموز مدرسه فرزانگان بود که در 16سالگی تصمیم گرفت با دوستانش یک گروه محیط‌زیستی شکل دهد. آنها اسم گروه‌شان را «پیمان آسمان آبی و زمین سبز» گذاشتند و به شکل مخفف «پازس» صدایش می‌کردند. یکی از دبیرهای مدرسه که اشتیاق پازسی‌ها را دید، آنها را با جبهه سبز ایران آشنا کرد. صفورا خلاف بقیه هم‌سالانش که آرزوی‌شان قبولی در پزشکی بود، محیط‌زیست را برای کنکور انتخاب کرد، خیلی راحت هم قبول شد. اولین‌بار در نمایشگاه محیط‌زیست اسم انجمن یوز را از ‌هادی کاشانی، روابط عمومی‌جبهه سبز شنید، اما تا زمانی که محمدصادق فرهادی‌نیا از پزشکی انصراف داد و هم‌کلاسی او شد، به عضویت انجمن درنیامد. چندی بعد جبهه سبز به‌دلیل اختلاف‌های هیئت‌مدیره و داوطلبان منحل شد و صفورا تمام انرژی‌اش را برای انجمن یوز گذاشت و بخش آموزش را به‌دست گرفت. او با سایر اعضای بخش آموزش تئاتر طراحی کرد و با آهنگ و کارگاه و انواع و اقسام بازی‌ها، فضای متفاوتی را برای خانواده‌های ساکن حاشیه زیستگاه‌های یوز رقم زد. 5 سال پیش صفورا تصمیم گرفت از این حوزه خارج شود. گرچه بحث آموزش و محیط‌زیست همچنان یکی از علاقمندی‌های اوست ولی ترجیح می‌دهد آن را در انجمن‌های مرتبط با کودکان دنبال کند. او معتقد است در حال حاضر مسئله یوز پیچیده‌تر شده «با اطلاع‌رسانی و آموزش، کار درست نمی‌شود ما نیازمند کارهای بنیادی‌تری هستیم.» در کنار پیچیده‌تر شدن مسئله یوز، وضعیت کار داوطلبانه هم در ایران تغییر کرده، صفورا اصطلاح تُنک‌تر را در وصف آن به‌کار می‌برد. از یک طرف افراد کمتری هستند که بخواهند چنین کارهایی انجام دهند و هم با ضعیف شدن انجمن‌ها، فضای کاری چندان مهیاتر نیست.

هفت‌خوان گرفتن مجوز

غلامرضا قادری در دانشگاه شیراز و با کانون سبز فارس فعالیت‌اش را شروع کرد؛ او و همکارانش در کانون کارگاه‌های آموزشی، همایش و اردوهایی در زمینه آشنایی با مناطق چهارگانه برگزار می‌کردند. قادری پس از فارغ‌التحصیلی در زمینه حفاظت و پژوهش حیات‌وحش استان کارش را ادامه داد و سربازی‌اش را هم پارک ملی بمو بود. سال 94 انجمنی را تاسیس و در زمینه پلنگ شروع به کار کردند. مطالعه جمعیت پلنگ ایرانی و پایش جمعیت آن در پارک‌های ملی بمو و بختگان در سال‌های 96 و 98 و 1400 را او با همکاری دوستانش انجام داد و یک‌بار با موسسه حافظان حیات‌وحش هورمزد و مرتضی آریانژاد رژیم غذایی پلنگ را در بمو و بختگان و میناب با هم مقایسه کردند که در یک ژورنال بین‌المللی حفاظت منتشر شد.

سال 96 که بازداشت فعالان محیط‌زیست اتفاق افتاد، با امنیتی شدن فضا مشکلات متعددی برای قادری و انجمن‌شان به وجود آمد. گرفتن مجوز برای کار در مناطق چهارگانه یک دردسر بود و گرفتن منابع مالی بین‌المللی (جدا از چالش انتقال پول به‌واسطه تحریم‌ها) یک چالش دیگر. «بحث‌های امنیتی داشتیم که این پول را از کجا می‌گیرید، چطور هزینه می‌کنید و در مقابل از شما چه می‌خواهند. باید مدام توضیح می‌دادیم، انتقال تجهیزات و گرفتن مجوزها پروسه زمان‌بر و فرسایشی‌ای شده بود.» اگر همه این مشکلات را هم حل می‌کردند، باز با رفتن یک مدیر همه تلاش‌ها و مذاکرات به هوا می‌رفت. می‌پرسم کسی هست راهی که رفته‌ای را ادامه دهد؟ پاسخ قادری به این سوال مثبت نیست. «با این فضا و شرایط مالی و وضعیتی که برای گرفتن مجوزها و نبود امکانات داریم، فکر نمی‌کنم کسی راغب باشد به فعالیت ادامه دهد.» او معتقد است در شرایطی که تخریب محیط‌زیست و عرصه‌های طبیعی شدت گرفته، ما استراتژی واحدی برای حفاظت نداریم و با این وضعیت شاهد خروج بیشتر افراد از این حوزه خواهیم بود.

هر که مانده، سختی نصیبش شده

کاوه حبعلی سال 89 دانشجوی لیسانس محیط‌زیست بود و سر کلاس‌های مهندس هوشنگ ضیایی به حیات‌وحش علاقمند شد. یک سال بعد به عضویت انجمن یوز درآمد و به‌گفته خودش به مراد دل‌اش رسید. از سال 90 تا 1402 را که حساب کنیم 12سالی می‌شود که حبعلی درباره پایش یوز در زیستگاه‌هایی مثل خراسان جنوبی، شمالی، یزد، کرمان و اصفهان فعالیت کرده و دوربین‌گذاری انجام داده است. سال 94 او برای پروژه بررسی وضعیت پلنگ در شمال شرق، عضوی از تیم زنده‌گیری پلنگ و نصب ردیاب ماهواره‌ای شد و روی برآورد جمعیت پلنگ در شمال شرق و برنامه‌هایی نظیر پر کردن پرسشنامه و بررسی تلفات پلنگ و میزان خسارت به مردم کار کرد. با این حال حبعلی در سال‌های اخیر به‌گفته خودش جسته و گریخته مشغول کار است. «من از این حوزه خارج نشدم؛ به‌خاطر سختگیری‌های فراوانی که برای مجوزها دارند کم‌کار شدم. مجوز و حراست و سختگیری و... آدم را گیج و سردرگم می‌کند. از عقوبت کار خود می‌ترسی و نمی‌دانی چه کنی.» او کسی را نمی‌شناسد که فقط از راه حیات‌وحش امرارمعاش کند و بتواند ادامه دهد. «هر کسی آمده مدتی بوده و به‌خاطر شرایط بد کاری ترجیح داده کار دیگری را انجام دهد و این حوزه را ترک کرده. هرکسی که مانده به سختی مانده و در حال تحمل سختی فراوان است.»

اگر شرایط چطور باشد حاضری دوباره در این حوزه پر کار باشی؟ حبعلی معتقد است کسانی که در این حوزه کار می‌کنند به‌خاطر درآمد نیست که وارد آن شده‌اند زیرا هیچ‌وقت این درآمد قابل توجه نبوده، به خاطر مقاله و اسم و رسمش هم نبوده، بلکه ابتدا علاقمندی به حیات‌وحش و زیستگاه و جنگل و دشت و کویر داشتند و بعد متوجه شدند می‌توانند مقاله‌ای بنویسند و پول اندکی دربیاورند و درنهایت اسم و رسمی ‌پیدا کنند. با این حال باید کسی که در این حوزه است، بتواند نیازهای اولیه خود را تامین کند. «شرایط مناسبی باید مهیا باشد تا صرفا بتوانیم حفاظت از حیات‌وحش را انجام داده و تولید علم به منظور مدیریت همه گونه‌های مختلف را داشته باشیم. این موضوع سبب می‌شود مناطق بهتر و با تلفات و سختی کار کمتر حفظ شوند، ضمن اینکه شاهد کاهش تعارض‌ها باشیم.»

روزهای دلتنگی و حسرت

اصل داستان برای نیلوفر رئیسی از ترم سوم لیسانس زیست‌شناسی یعنی حوالی سال 90 شروع شد. نیلوفر برای آگاهی دادن به گردشگران در حاشیه پارک ملی گلستان مشغول به‌کار بود. «وجود نسل قبلی حفاظت‌گران و زیست‌شناسان، همان‌هایی که 10 تا 15 سال از من بزرگتر و آن زمان در اوج تلاش و فعالیت‌های حرفه‌ای خود بودند، در ساختن مسیر حرفه‌ای و ایجاد فرصت برای حضورم در این عرصه مؤثر بود، از آن چیزهایی است که این روزها با دلتنگی و گاهی حسرت و نگرانی نگاهش می‌کنم. دلتنگی و حسرت از حضور نداشتن بسیاری از این افراد در جایی که باید باشند و نگرانی از مسیر پر سنگلاخ‌تر پیش‌رو که بسیاری از هم‌نسلان من و خودم نتوانستیم آن‌طور که دل‌مان می‌خواست برای نسل بعدی علاقمندان هموارش کنیم.»

از زمانی که نیلوفر به‌شکل جدی‌تر و بعدتر با تحصیل در حوزه حفاظت وارد این عرصه شد، یک دهه گذشته است. او در این دوره 10ساله حضور داوطلبانه در پروژه‌های برآورد جمعیت حیات‌وحش، دوربین‌گذاری برای پایش گوشتخواران، بررسی وضعیت زیستگاه‌ها و رویشگاه‌های در معرض تخریب به منظور رسیدن به راه‌حل‌هایی که شاید اثری در کاهش تهدیدات داشته باشند را در کارنامه خود دارد. «این شانس را داشتم که در یکی از نسبتاً شکوفاترین دوره‌های کاری حوزه حفاظت، بیست تا بیست و چند ساله باشم! کم نبودند پروژه‌هایی که خودمان برحسب تجربه حضور در میدان، نیازسنجی و تعریف می‌کردیم، طرح می‌نوشتیم و منابع مالی را از زیر سنگ پیدا می‌کردیم (که البته این سنگ‌ها قبلاً کوچک‌تر بودند!) و بعد از نامه‌نگاری با سازمان حفاظت محیط‌زیست و ادارات کل استان‌ها و دریافت مجوزها انجام می‌دادیم! بررسی وضعیت جمعیتی پلنگ ایرانی در مناطق تحت حفاظت استان فارس و مطالعه گربه پالاس در البرز مرکزی و چند منطقه دیگر از دل همین تلاش‌ها بیرون آمدند.»

با این حال رفته‌رفته به تعداد پروژه‌هایی که تا مرحله نامه‌نگاری رسیدند و جلوتر نرفتند و پروژه‌هایی که از سد سنگی منابع مالی عبور نکردند، اضافه شد. موضوع دیگر فقط امرارمعاش پر مشقت نبود که از مشکلات همیشگی این حوزه به‌شمار می‌آمد. تعداد تلاش‌های به‌ثمر نرسیده و سنگ‌اندازی‌های متعدد آنقدری زیاد شد که مغز آدم با یک مکانیسم ساده محافظتی هم مدام بخواهد دلیل و توجیه بیاورد که این چه کار بیهوده و عبثی است؟! و همین بشود خستگی و افسردگی. «این‌روزها از آن حوزه کاری خیلی تخصصی قبلی فاصله نسبتاً زیادی گرفته‌ام. خبری از سفرهای اکتشافی و دوربین‌گذاری‌های متمرکز و پایش‌های میدانی طولانی در فصل‌های گرم و سرد در زندگی‌ام نیست. سفر می‌کنم که در معرض طبیعت و آدم‌ها باشم که رسوم گذشته را فراموش نکنم. با همه دلتنگی برای شکل حضوری که در طبیعت داشتم، تلاش می‌کنم خودم را با نگاه دیگری و بعضاً در همان محل‌ها قرار دهم تا به قضاوت‌های صادقانه‌تری نسبت به خودم و اثرگذاری کارهای‌مان برسم. گاهی روزهای روشن آینده را رؤیاپردازی می‌کنم و در خیالم با آنهایی که روزگاری هم‌مسیر بودیم، مشغول و سرگرم اجرای ایده‌هایی هستیم که هرگز فرصت اجرا پیدا نکردند. به‌عنوان کسی که امروز مسئول بخش پایداری (Sustainability) یک برند محصولات غذایی است فکر می‌کنم نسبت به خیلی از دوستانم در حوزه حفاظت کمی‌خوش‌شانس‌تر بودم که حوزه کاری فعلی‌ام آنقدرها بی‌ربط به آنچه دوستش دارم و شورش را در سر دارم، نیست. دست‌کم می‌توانم لابه‌لای گزارش‌ها و مقاله‌ها، روزی چندبار تنوع‌زیستی (Biodiversity) را ببینم.»

نیلوفر خیلی بعید می‌داند که بار دیگر بخواهد به گذشته برگردد. «احتمالاً برگشتی به شکل سابق به حوزه حفاظت نخواهم داشت. مسیر برایم تغییر کرده و فکر می‌کنم اگر هنوز در ذهنم اینطور باشد، یعنی تمام این تجربه زیسته هیچ دستاوردی برایم نداشته است. مشغول تلاش برای دیدن و قدم گذاشتن در راه‌های جدید هستم. فرصت حضور در فضاهای فکری و کاری متفاوت با این حوزه، پل‌ها و دریچه‌های ذهنی‌ام را توسعه بخشیده و امروز حتی نوع نگاهم را به مسائل حوزه حفاظت و راهکارها دستخوش تغییر کرده است. می‌دانم از علاقه‌ام به اثر گذاشتن هرچند کوچک در حفظ ارزش‌های طبیعی این سرزمین و زمین ذره‌ای کاسته نشده، اما انگار دیگر آن را در هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها چانه‌زنی برای راضی کردن این و آن برای انجام یک پژوهش یا اجرای یک راه‌حل بدیهی حفاظتی که آخر هم به سرانجام نمی‌رسند، نمی‌بینم. بلکه دوست دارم با دوستان به‌جامانده‌ام از دورانی که گذشت، گپ بزنیم و تا هر جا که در توان دارم و به‌یاد و کمک تجارب سال‌های گذشته به‌دنبال گوشه و کنارهایی برای اثرگذاری بگردیم و حس کنیم این زمین همچنان می‌تواند حاصلخیز، پرجنب‌وجوش، جاری و سبز بماند. تنها افسوسم زمان‌های از دست‌رفته‌ای هستند که با هیچ‌چیز جبران نمی‌شوند. شغل من امید دادن نیست، اما امیدوار ماندن بخشی از مکانیسم بقای این‌روزهایم است. به‌نظرم این خودش از مهم‌ترین اجزای تلاش برای تغییر است.»

خارج شدن از حوزه حفاظت از حیات‌وحش تنها به نیلوفر رئیسی، صفورا زواران، کاوه حبعلی، نوید قلی‌خانی و غلامرضا قادری ختم نمی‌شود. فهرست کسانی که حداقل بیش از یک‌دهه در حوزه حفاظت از حیات‌وحش ایران کار و تجربه کسب کرده‌اند (به‌ویژه زنانی که با هزار مسئله و مشکل در محیط مردانه توانسته‌اند دوام آورند)، بسیار طولانی است. خروج هریک از این افراد از دست رفتن سرمایه‌های ما در حفظ گونه‌های حیات‌وحش ایران است، موضوعی که کمتر جلب‌توجه کرده اما تبعات آن بر طبیعت کشورمان بسیار سنگین خواهد بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha