به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما،زمان گمشدن تولهخرس معلوم است، اما اینکه چطور گم شد، بعد از بیش از ۱۰ روز همچنان نامعلوم! گفته میشود تولهخرس را نیمههای شب پنجشنبه در محوطه پردیسان مشاهده کردهاند، آیا در قفس بهاشتباه باز بوده؟ کسی برای سرقت تولهخرس سیاه آمده و نصیبش تولهخرس قهوهای شده و بعد آنجا رهایش کرده؟ یا تولهخرس از دستش رها شده، سؤال دیگر اینکه یک تولهخرس گم شده یا دو تولهخرس؟ اینها را کسی نمیداند یا اگر میداند، هنوز به رسانهها درز پیدا نکرده! در این فضای مبهم پرسشهای دیگری هم مطرح میشود؛ چرا تولهخرس به تهران منتقل شد؟ چه کنیم تا تولهخرسهای دیگر به این وضعیت دچار نشوند؟ سرنوشت مراکز نگهداری منطقهای حیاتوحش چه شد؟
سرگردانی دو تولهخرس از اردیبهشت و «ابرج»، روستایی از توابع دهستان درودزن شهرستان مرودشت استان فارس ایران شروع شد. مادرشان را در نزدیکی باغی در روستا کشتند. شب بعد دو تولهخرس همان حوالی پیدایشان شد؛ محلیها تولهها را گرفتند و تحویل محیطزیست دادند. آنها چند روزی ساکن شیراز بودند و بعد به تهران منتقل شدند. بقیه داستان هم که مشخص است، چند روزی ساکن پردیسان شدند و بعد هم یکی یا هر دو ناپدید!گمشدن تولهخرس از چند زاویه قابل بررسی است؛ وضعیت چرایی انتقال این گونه به تهران، وضعیت مرکز نگهداری پردیسان و قاچاق حیاتوحش!
رئیس اداره نظارت بر امور حیاتوحش ادارهکل حفاظت محیطزیست فارس: یا باید تولهخرسهای قهوهای را به باغوحش میدادیم و یا به پردیسان منتقل میشدند. ما گزینه دوم را انتخاب کردیم.
در همان روزهای ابتدایی مفقود شدن این تولهخرس سهکیلویی این بحث مطرح شد که چرا آنها در پارک ملی «بمو» نگهداری نشده و به تهران و پارک پردیسان منتقل شدند. بهگفته این منتقدان، در این پارک ملی شرایط نگهداری از تولهخرس وجود داشت و چنین انتقالی ضروری نبود، اما این گزاره از نظر «لیلا جولایی»، رئیس اداره نظارت بر امور حیاتوحش ادارهکل حفاظت محیطزیست فارس، درست نیست. بهگفته او، در پارک ملی «بمو» فضای محدودی برای نگهداری از حیاتوحش آسیبدیده وجود دارد، اما محدوده استانداری نیست که بتوان در آن دو تولهخرس را برای طولانیمدت نگه داشت. «یا باید آنها را به باغوحش میدادیم و یا به پردیسان منتقل میشدند. ما گزینه دوم را انتخاب کردیم.»
رئیس اداره نظارت بر امور حیاتوحش ادارهکل حفاظت محیطزیست فارس معتقد است باید مراکز تخصصی درمانی حیاتوحش در استانها و یا لااقل بهشکل منطقهای در چند استان شکل بگیرند تا پردیسان مقصد نهایی بسیاری از گونهها نباشد. «یکی از چالشهای بزرگ ما که شاید به چشم نیاید، رسیدگی به حیاتوحش آسیبدیده است. تعداد زیادی پرندههای شکاری آسیبدیده به ما ارجاع میشود، جوجههای پرندهها را هم برای ما میآورند. برهها و بزغالههایی که از متخلف گرفته میشوند را هم باید مراقبت کنیم. نگهداری از تمام این گونهها بسیار سخت و نیازمند یک مرکز مجهز و استاندارد نگهداری است.»
ازآنجاکه محیطزیست همواره با چالش کمبود بودجه دستبهگریبان است، جولایی سریع چند کلمه دیگر را اضافه میکند تا تأسیس این مرکز به سنگ بزرگی برای نزدن بدل نشود. «نه آنچنان مرکز تخصصی و مجهزی که بودجه زیادی نیاز داشته باشد، مرکزی که چند تیمارگر حرفهای و دلسوز در آن مشغول بهکار شوند و حداقل استانداردها را داشته باشد.»
بهگفته رئیس اداره نظارت بر امور حیاتوحش ادارهکل حفاظت محیطزیست فارس در محدوده زاگرس حداقل یک مرکز بازوحشی خرس قهوهای نیاز است. در غیاب این مرکز، سرنوشت تولهخرسهایی که بههردلیل بیمادر میشوند، زندگی در باغوحش است؛ درحالیکه پس از مدتی نگهداری در این مرکز میتوانند در طبیعت رهاسازی شوند. «سال ۱۳۹۹ برای برگرداندن دو تولهخرس قهوهای به طبیعت تلاش کردیم و با مشورت متخصصین پروتکلی هم نوشتیم. اما درنهایت پس از چند ماه نگهداری ناچار شدیم تولهها را به باغوحش بسپاریم.»
«لیلا تاجگردون»، مدیرکل حفاظت محیطزیست فارس، نیز در نشست خبری به مناسبت روز جهانی محیطزیست، نبود مرکز تیمار حیاتوحش مجهز در استان فارس را دلیل این انتقال عنوان و اعلام کرد که راهاندازی مرکز تیمار حیاتوحش در پارک ملی بمو در اولویت برنامههای حفاظت محیطزیست فارس قرار دارد.
تأسیس همزمان مراکز نگهداری و آموزش تیمارگران
احداث مراکز منطقهای که رئیس اداره نظارت بر امور حیاتوحش ادارهکل حفاظت محیطزیست فارس از آن صحبت میکند، دو سال قبل از سوی معاون وقت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیطزیست مطرح شد. «حسن اکبری» در اردیبهشت ۱۴۰۲ اعلام کرد برای احداث چهار مرکز، اعتبار کنار گذاشته شده است.
هر چند او هم بلافاصله سراغ بحث محدودیتهای بودجهای این سازمان رفت: «با توجه به اینکه ظرف انرژی، اعتبار و نیروی سازمان محدود است و اگر بیش از اندازهای که باید، روی احداث این مراکز تمرکز کنیم، از وظیفه اصلی خود که حفاظت در زیستگاه است، دور میشویم.» یک ماه پسازآن «علی سلاجقه»، رئیس وقت سازمان حفاظت محیطزیست، نیز پس از تأکید درباره کمبود نیروی انسانی اعلام کرد: «تلاش میکنیم تقریباً هر منطقه یک مرکز مناسب قرنطینه با نیروهای متخصص داشته باشد؛ زیرا گاهی انتقال حیوانات از استانها به پایتخت باعث تلفشدن آنها میشود.»
بااینحال، بهنظر میرسد همچنان تأسیس این مراکز در پیچ وخمهای اداری و بودجه گرفتار شده و نتیجهاش را هم میبینیم؛ «حضور انبوه گونهها در مرکز نگهداری پردیسان». در این مرکز پنج خرس سیاه، یک کاراکال، یک پلنگ، تعداد زیادی جغد و سایر گونههای پرنده و … وجود دارند با تعداد محدودی نیرو و بدون دوربین مداربسته برای کنترل.
آیا چالشها با ساخت این مراکز حل میشود؟ پاسخ یک کارشناس حیاتوحش به این پرسش منفی است. او گزینه دیگری را هم ضروری میداند؛ «نیروی آموزشدیده تیمارگر». در غیاب این نیروها چنین مراکزی نمیتوانند کارکرد درستی داشته باشند. ازاینروست که او تأکید میکند باید همزمان با ساخت این مراکز، آموزش این نیروها را در استانها جدی گرفت تا بتوان به تیمار، نگهداری و یا رهاسازی گونههایی که وارد این مراکز میشوند، امیدوار بود.
تولهخرسهای سیاه در حاشیه
مسئله سومی که در ماجرای گمشدن تولهخرس قهوهای قابلتوجه است، مقوله قاچاق حیاتوحش است. یک روز قبل از گمشدن تولهخرس خبری درباره محموله بزرگ قاچاق حیاتوحش در شهرری که شامل ۲۵ گونه جانوری از جمله خرس سیاه بلوچی، راکون، سنجاب، میمون رزوس و تعدادی پرنده شکاری بود، منتشر شد.
برخی عنوان میکنند حین ساماندهی این گونهها در پردیسان، در قفس سهواً باز مانده است. در مقابل گروه دیگری هم هستند که میگویند برخی به طمع دو تولهخرس سیاه اشتباهاً تولهخرس قهوهای را گرفتند و نتیجهاش شد گمشدن این تولهخرس! هرکدام از این گزارهها که درست باشد، در اینکه دو تولهخرس سیاه اهمیتی فراوان دارند، تفاوتی ایجاد نمیکند.
بااینحال، نه پس از یافتن این دو توله در محموله قاچاق شهرری و نه پس از کشف سایر تولهخرسهای سیاه دیگری که در این سالها در دام قاچاقچیان افتاده بودند، مسئولان به این پرسشها پاسخ ندادهاند که این تولهخرسها از کجا آمدهاند و قرار بود به کجا بروند. آیا آنها از پاکستان به ایران قاچاق و یا از زیستگاههای این گونه در ایران زندهگیری شدهاند؟ چرا آنها به مناطق شمالی کشور برده میشدند؟ قرار است قاچاقچیان آنها را به چه کسانی تحویل دهند و خریدار کیست؟ چرا در بازجویی از قاچاقچیان این موارد مشخص نشده؟ چرا خرس سیاه با وجود جمعیت محدود خود نتوانسته درصد اندکی از توجهی را که به یوزپلنگ میشود، دریافت کند؟ چرا یوزهای در اسارت، مرکزی برای نگهداری دارند، اما خرسهای سیاهی که از قاچاقچیان گرفته میشوند، به حال خود رها شدهاند؟
درهای قفس با تولهخرس گمشده باز میشود؟
اینکه تولهخرس قهوهای همچنان در پردیسان حضور دارد یا نه را نمیدانیم، همچنان که اطلاعی درباره زنده یا مرده بودنش در دست نیست. بااینحال، شاید این تولهخرس قهوهای بتواند راهی را برای سایر گونههای در اسارت پردیسان و سایر مراکز استانی باز کند؛ اینکه مراکز نگهداری منطقهای شکل بگیرند و در کنار آن تیمارگرانی آموزش داده شوند تا سرنوشت انواع و اقسام گونههایی که در مراکز استانی و یا مرکز نگهداری پردیسان هستند، زندگی در اسارت آنهم تا ابد نباشد.
نظر شما