به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، «آوارگی» این روزها تنها کلیدواژهای است که میتواند وضعیت برخی از شهروندان را توصیف کند؛ افرادی که ناگهان آتش دشمن بر سرشان فروریخت و «آوار خاکستر و سنگ» تبدیل شد به تنها بازمانده روزهای جوانی، سالها تلاش و زحمت و لحظههای عشق و امیدشان. آنها که در جریان 12 روز حمله اسرائیل به خاک ایران، کاشانه و زندگیشان به صورت کامل از بین رفت، امروز از بیمها و امیدهایشان میگویند چه آنها که عزیز یا عزیزانی را هم از دست دادهاند و چه آنها که بخت یارشان بوده و فقط متحمل خسارات مالی شدهاند. آنها که در هتل به صورت موقت اسکان داده شدهاند افسوس میخورند که «ماحصل سالها تلاش آنها ویران شده و این روزها تمام زندگیشان محدود شده به یک اتاق در هتلی که برای اسکان موقت در نظر گرفتهاند». آنها که اسکان داده شدهاند نمیدانند بعد از پایان مهلت اسکان باید چه کنند؟ به کجا پناه ببرند و زندگی ازدسترفتهشان را در هیاهوی گرانیها و درآمدهای نهچندان زیاد چگونه جبران کنند. اطلاعرسانی ضعیف است.
بسیاری از خسارتدیدگان حتی نمیدانند برای پیگیری خساراتشان باید به کدام سازمان مراجعه کنند و چگونه تشکیل پرونده دهند. در این بین مستأجران مانند همیشه وضعیت بدتری دارند. آنها هم اموالشان را از دست دادهاند و هم بسیاری از آنها جایی برای رفتن و ماندن ندارند. با این حال به آنها گفته شده که در اولویت نیستند. آنطورکه اعلام شده قرار است اول میزان خسارات واردشده به واحدها ارزیابی شود و بعد خسارات مالکان پرداخت. تکلیف مستأجران اما مشخص نیست. برخی صاحبخانهها سریع برای بازپسدادن مبلغ پول پیش خانه به مستأجر اعلام آمادگی کردهاند تا شاید مرهمی باشد بر زخمهایشان اما برخی دیگر از عهده تأمین و بازگرداندن پول پیش مستأجر برنمیآیند. تا کی؟ مشخص نیست. در این بین اما مأموران ارزیابی و بازپرداخت خسارت فراموش کردهاند که برخلاف مالکان، مستأجرها جایی برای اقامت و زندگی ندارند.
بعد از اسکان موقت چه کنم؟
«محسن غلامی» طراح صحنه و هنرمند یکی از افرادی است که منزلش واقع در محله سیدخندان مورد اصابت قرار گرفته و 31 واحد دیگر اطراف در ساختمان مذکور کاملا ویران شد.
او میگوید: «در آستانه آتشبس قرار داشتیم که خانه استیجاریام در آخرین حمله اسرائیل ویران شد. بیشتر همسایهها در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانها بستری هستند و حال و روز خوبی ندارند. در کنار منزل، اموالمان هم نابود شد».
بخت با محسن یار بود که در لحظه اصابت موشک در منزل حضور نداشت: «وقتی به سمت خانه آمدم متوجه فاجعه شدم. البته ساختمانی که پشت آپارتمان ما قرار داشت و یک خوابگاه دخترانه بود هم مورد اصابت قرار گرفت». این هنرمند حالا در 50 سالگی ناگهان با از دست رفتن تمام زندگیاش مواجه شده است. تنها در میانه تلی از خاک و آوار بهجامانده از همه داشتههایش: «قرارداد اجاره خانهام شش ماه دیگر تمام میشود. 400 میلیون تومان بابت پول پیش پرداخت کردهام، صاحبخانه میگوید پول را به من برمیگرداند اما برای اجاره منزل جدید باید مبلغ پول پیش خانه را افزایش دهم، درحالیکه اصلا آمادگی چنین کاری را ندارم. اگر شرایط به روال طبیعی بود، قطعا طی شش ماه باقیمانده میتوانستم از طریق وام و... مبلغ رهن را بالا ببرم. جدا از پول پیش خانه، حدود 700، 800 میلیون تومان هم ارزش لوازم داخل منزلم بود که همگی تبدیل به خاک شد».
غلامی در حال حاضر در کنار بسیاری دیگر از شهروندانی که خانه و زندگیشان در این حملات از دست رفته است، در هتلی زندگی میکند که برایشان در نظر گرفتهاند: «ظاهرا حداقل تا دو هفته میتوانیم در این هتل بمانیم اما مشخص نیست حداکثر زمانی که میتوانیم در هتل بمانیم، چقدر است. اینجا وعدههای غذایی و همه خدمات به صورت رایگان ارائه میشود. با این حال من نمیدانم بعد از دو هفته باید چه کنم. ناگهان با شرایطی مواجه شدهام که برای آن آمادگی نداشتم. احساس هولناکی است که ناگهان دار و ندارت که حاصل سالها تلاش و زحمت توست ویران شده و همه زندگیات به یک اتاق در هتل محدود شود».
او از برخورد خوب مأموران امدادگر میگوید و اضافه میکند که برای جابهجایی اموال و آنچه زیر آوار مانده باید از شهرداری درخواست نیرو شود: «به متقاضیان به طور رایگان نیرو و وانت داده میشود. همچنین گروهی هم از بنیاد مسکن استان آذربایجان شرقی به تهران آمدهاند تا نسبت به ارزیابی خسارات وارده اقدام کنند. آنطورکه شنیدهام قرار است دولت برای پرداخت خسارات مصوبهای داشته باشد و ما امیدوار به تصویب و اجرای مصوبهایم. ای کاش دولت وامی را هم برای مستأجران در نظر بگیرد تا بتوانیم روی پول پیش خانه بگذاریم و جایی را اجاره کنیم». به گفته این مالباخته، با توجه به اینکه مستأجران آمادگی برای تأمین رهن خانه را ندارند و این حادثه برای آنها غیرمترقبه و غیرمنتظره بوده، ضروری است مسئولان هرچه سریعتر تسهیلاتی را برای این گروه در نظر بگیرند تا آنها بتوانند در سریعترین حالت ممکن اقدام به اجاره خانه کنند و از آوارگی نجات یابند.
مستأجران سهمی ندارند
«محمد موسوی» جوان 31 سالهای است که به دنبال حملات اسرائیل پدر و مادر و خواهر و همچنین تعداد زیادی از همسایههایش را از دست داده است. ساختمان سهطبقه در خیابان محبی شریعتی به کلی تخریب شده. محمد لحظه اصابت موشک، در خانه نبود و به این ترتیب، تنها بازمانده یک خانواده چهارنفره است. محمد در چشم برهمزدنی همه داشتههایش را از دست داده و در حال حاضر در کنار عمهاش زندگی میکند.
او توضیح میدهد: «خانه ما یک واحد استیجاری در محله سهروردی بود و درست در کنار ساختمان ما یک ارگانی قرار داشت. موشک به آپارتمان ما اصابت و آن را تبدیل به ویرانه کرده است. از ساختمان ما تعداد زیادی جانشان را از دست دادهاند. تنها یک خانواده سالم مانده که آن هم به دلیل این بود که در خانه نبودند».
محمد ادامه میدهد: «مبلغ پول پیش خانه ما حدود یک میلیارد و 400 میلیون تومان بود. من با صاحبخانه صحبت کردم.
او هم ملک خود را از دست داده و ساکن تهران نیست. صاحبخانه میگوید برای بازگرداندن پول پیش باید به تهران بیاید و وضعیت را بررسی کند». به گفته این بازمانده جنگ، تاکنون هیچ ارگان و سازمانی برای ارزیابی خسارات وارده با او تماس نگرفته و برای تشکیل پرونده مشاورهای به او داده نشده است: «من دراینباره پرسوجو کردهام. حتی به نیروی انتظامی مراجعه و شکایتی را در این خصوص تنظیم کردهام. به سازمان مدیریت بحران هم رفتم. در آنجا به من گفته شد که تمهیدات در نظر گرفته تنها مربوط به صاحبخانههاست نه مستأجرها. به جز خانه همه وسایل زندگیمان از بین رفته، نمیدانم کجا باید پیگیری کنم. به نظر میرسد برای هیچ سازمانی مشخص نیست چه کسی باید پاسخگوی ما باشد». روز حادثه زمانی که محمد در بهت ازدستدادن خانوادهاش بود، فردی با لباس شخصی به او گفته که میتواند به هتلی که برای این افراد در نظر گرفته شده برود، اما «محمد» نرفته: «فعلا در خانه عمهام زندگی میکنم».
به کجا مراجعه کنم؟
«علیخانی» صاحبخانه محمد از ساکنان مناطق شمالی کشور است. او قصد دارد برای ارزیابی خسارات وارده به تهران بیاید اما نمیداند به کجا، اطلاعرسانیها شفاف و دقیق نیست. او این سؤال را مطرح میکند که آیا پول ساخت ملک را به ما میپردازند؟ اصلا به نظر شما خسارات واردشده به ما جبران میشود؟ «ملک ما کامل تخریب شده است. ارزش این ملک 20 میلیارد تومان بوده که از آن هیچی باقی نمانده است. حال خوبی ندارم، زیرا هم خانواده مستأجر جانشان را از دست دادهاند و هم ملک از بین رفته است. در این بین نمیدانم باید چه کنم و به کجا مراجعه کنم. شماره بنیاد مسکن را هم با جستوجو در اینترنت پیدا کردم که هربار تماس گرفتم مشغول بود».
هیچ کمکی نیست
موشک که به ساختمانی در گیشا اصابت کرد، بند دل «آرزو» و دخترش پاره شد. حاصل زحمات و سختیهایی که مادر و دختر کشیده بودند در یک لحظه تبدیل به ویرانهای شد. محل معیشت آنها یک سالن آرایشی بود که دو سه سال پیش و بعد از گرفتن وام و رفتن زیر بار بدهی، افتتاح شد اما با اصابت یک موشک از بین رفت. حالا آرزو در 65 سالگی و در روزهای سالمندی برای نحوه گذران زندگی خودش و دختر جوانش به شدت نگران است.
او ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: «ساعت 9:30 دقیقه صبح جمعه ساختمان ما را هدف قرار دادند. آنطورکه شنیدهام در آپارتمان ما یک شرکت پزشکی هستهای فعالیت داشته اما صحت و سقم آن را نمیدانم. به هر حال با اصابت موشک سالن آرایشی ما مانند سایر واحدها به کلی از بین رفت».
آرزو به نادیدهگرفتن خسارات واردشده به مستأجران در این حملات هم اشاره میکند: «چند روز پیش از بنیاد مسکن به ساختمان ما آمدند. حرف آنها این بود که باید خسارات مرتبط به تخریب واحدها را ارزیابی کرده و به مالکان پرداخت کنند. ارزیابی سایر خسارتها هم ظاهرا مربوط به مراحل بعدی است. این در حالی است که ما مستأجر بودیم. در این بین هم زیان دیدهایم و هم محل کارمان را از دست دادهایم اما نمیدانیم برای ارزیابی و دریافت خسارات وارده باید تا کی صبر کنیم. برای ما مشخص نیست که آیا خسارات واردشده به ما هم پرداخت خواهد شد یا نه».
او ادامه میدهد: «هزینه اجاره سالن ما 600 میلیون تومان رهن به علاوه ماهانه 25 میلیون تومان اجاره بود. وسایل داخل سالن نو و جدید بودند. تجهیز سالن آرایشگاه هم هزینه بالایی داشت. به همین دلیل هم سالن در ماههای اول کم و کسری زیاد داشت اما هر بار پولی دستمان آمد سالن را مجهزتر کردیم. مثلا 30 ،40 میلیون تومان تنها صرف گلآرایی سالن شد. 50 میلیون تومان هم هزینه خرید و نصب اسپیلت در سالن شد. اما متأسفانه سالن هنوز بیمه نشده بود».
او از نگرانیهایش برای روزها و ماههای آینده میگوید: «من سرپرست خانواده هستم. دخترم را بدون حضور پدر بزرگ کردم. 35 سال است که در حوزه آرایشگری فعالیت میکنم. در گذشته سوئیت کوچکی در منزل داشتم و همانجا آرایشگری میکردم. دخترم هم در این بخش کار میکند. سه سال پیش برای اینکه مجبور نباشیم مشتری را به خانه بیاوریم سرمایه کوچکی را که حاصل چندین سال کار و زحمتش بود صرف تأسیس همین سالن آرایشی کردیم. من هم به او کمک کردم، وام گرفتیم، قرض و قوله کردیم تا بالاخره صاحب یک سالن آرایشی شدیم. این سالن آرایشی محل تأمین معیشت من و دخترم بود. اجاره خانهمان را هم از همین طریق پرداخت میکردیم».
آرزو و دخترش این روزها نهایت استیصال و اضطراب را تجربه میکنند. آنها نمیدانند با تخریب سالن آرایشی، در روزهای آینده چگونه باید کرایه منزل و مخارج زندگیشان را تأمین کنند. آنها پساندازی ندارند و خرید دوباره تجهیزات آرایشگاهی هم به دلیل بیشترشدن قیمتها نسبت به سه سال پیش، سختتر از هر زمان دیگری است: «شنیده بودیم به افرادی که خانههایشان تخریب شده، محلی برای اسکان میدهند اما متوجه شدیم این امکان شامل واحدهای تجاری نمیشود و برای ازسرگیری فعالیتمان به ما هیچ کمکی نمیکنند. از طرف دیگر صاحب ملک هم میگوید امکان پسدادن پول رهن را ندارد. او از ما خواسته صبر کنیم در حالی که ما باید دوباره با هر سختی که شده مکان دیگری اجاره کرده و کارمان را شروع کنیم. روز گذشته برای برآورد قیمتها سری به بازار زدیم. قیمت یک قیچی از 2.5 تا 4.5 میلیون تومان بود. من نمیدانم چگونه باید این هزینهها را تأمین کنم. شاید ناچار باشیم دوباره وام بگیریم. راستش را بخواهید من در تمام سالهای حرفهایام مشغول بازپرداخت اقساط وامهایی بودهام که دریافت کردهام».
آرزو ادامه میدهد: «وقتی به ستاد مدیریت بحران مراجعه کرده به او گفتهاند احتمال دارد تا 12 روز آینده بخشی از خسارات وارده به مالکین پرداخت شود و ما هم بتوانیم پول پیش خود را از صاحب ملک پس بگیریم». اظهاراتی که به زعم آرزو تا وقتی به مرحله عمل نرسد قابل اتکا نیست: «فکر کنم هرگز نتوانم خودم را بازنشسته کرده و کمی استراحت کنم. در این سن و سال باید به کار ادامه دهم و همچنان به فکر قسط و اجاره خانه باشم. درحالی که هنوز مشخص نیست خسارات وارده به من مستأجر هم مهم است یا نه».
نظر شما