به گزارش سلامت نیوز دریاچه ارومیه از اواسط دهه هفتاد شمسی وارد بحران شد و طی دو دهه اخیر بیش از ۹۰ درصد از حجم و مساحت خود را از دست داده است. دکتر مهدی زارع، رئیس شاخه زمینشناسی فرهنگستان علوم، در مصاحبه اختصاصی خبرگزاری مهر با گفت: «از دهه شصت و به ویژه پس از سال ۱۳۸۰، بیش از ۵۰ سد بزرگ و کوچک بر رودخانههای ورودی ساخته شده است. این سدها عمدتاً برای مصارف کشاورزی و صنعتی آب را منحرف کرده و جریانهای ورودی طبیعی دریاچه را قطع میکنند. تنها بین سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۹۰، ۴۳ سد باعث کاهش ۷ متری سطح آب دریاچه شدند.»
علاوه بر سدها، گسترش ناپایدار کشاورزی و برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی فشار شدیدی بر منابع محدود منطقه وارد کرده است. کشاورزی حدود ۹۰ درصد مصرف آب حوضه را به خود اختصاص میدهد و کاشت محصولات پرآببر مانند چغندر قند، سیب و خربزه، بحران را تشدید کرده است. حفر دهها هزار چاه عمیق قانونی و غیرقانونی نیز سفرههای زیرزمینی را تخلیه و جریان طبیعی هیدرولوژیکی را برهم زده است.
یکی دیگر از عوامل مهم، ساخت گذرگاه و پل ۱۵ کیلومتری در مرکز دریاچه است که با تنها یک شکاف ۱.۲۵ کیلومتری، گردش طبیعی آب را مختل کرده و باعث اختلاف شوری بین حوضههای شمالی و جنوبی شده است. این مسئله منجر به خشک شدن زودهنگام بخش جنوبی و تبدیل آن به دشت نمک شد.
تاریخچه و نوسانات طبیعی
تحقیقات ژئومورفولوژیکی نشان میدهد که دریاچه ارومیه در طول هزارهها نوسانات زیادی داشته است. تراسهای دریاچهای اطراف حوضه، شواهدی از سطح بالاتر آب در گذشته ارائه میدهند. بلندترین تراسها در ارتفاع ۱۳۶۶ متر (نزدیک تسوج و دمیرچی) حاکی از وسعت تاریخی حدود ۱۳۹۰۰ کیلومتر مربع هستند. این وسعت به اندازهای بود که آب دریاچه تا تبریز میرسید و شهرهای امروز مانند میاندوآب و ملکان را زیر آب میبرد.
با این حال، سرعت خشک شدن فعلی بیسابقه است. دکتر زارع توضیح میدهد: «اگرچه نوسانات گذشته تدریجی و طی هزاران سال رخ میداد، امروز طی چند دهه بیش از ۹۰ درصد از مساحت و حجم آب از دست رفته است. این پدیده نتیجه مستقیم اقدامات انسانی است که هیدرولوژی طبیعی را به شدت تغییر داده و فروپاشی را تسریع کرده است.»
خشکسالی طبیعی و اثرات انسانی
خشکسالیهای طولانیمدت منطقه، با کاهش بارندگی و افزایش دما، زمینه طبیعی بحران را فراهم کرده است. اما اقدامات انسانی این تنش را تشدید کردهاند: ساخت سدها، کشاورزی پرآببر، برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی و ساخت غیرعلمی گذرگاه مرکزی، همه با هم ترکیبی خودپایدار ایجاد کردهاند که هر عامل دیگری را تشدید میکند.
این وضعیت نمونهای از «خشکسالی اکولوژیک» است؛ وضعیتی که در آن کارکردهای اصلی یک اکوسیستم دیگر پایدار نیست و بحران محیطزیستی، کشاورزی و زیرساختها با هم ترکیب شده و ثبات منطقه را تهدید میکند.
نظر شما