به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، جشن مهرگان، دومین جشن بزرگ ایرانیان پس از نوروز، نماد مهر، شکرگزاری، دوستی و عدالت اجتماعی است. این آیین کهن، ریشه در فرهنگ ایران باستان دارد و نشاندهنده اعتدال پاییزی و برداشت محصول بوده است.
با ثبت جهانی این جشن در فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو بهصورت مشترک با تاجیکستان در سال ۱۴۰۳، اهمیت آن بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته و ضرورت احیای مردمی آن آشکار شده است. امسال، دولت با هدف بازآفرینی آیینهای ملی، ایجاد نشاط اجتماعی و تقویت همبستگی مذهبی و ملی، برنامههایی گسترده برای مهرگان در نظر گرفته است. از جمله این اقدامات میتوان به راهاندازی «هفته مهرگان»، ثبت روز ۱۶ مهر بهعنوان روز ملی و برپایی سفره مشترک میان مسلمانان و زرتشتیان اشاره کرد. همچنین، برنامههای فرهنگی، هنری و پژوهشی در سراسر کشور پیشبینی شده که شامل موسیقی و نمایشهای آیینی، شاهنامهخوانی، بازارچههای صنایع دستی و کارگاههای آموزشی است.
در کنار اینها، بخش بینالمللی جشن با مشارکت تاجیکستان و تولید محتوای رسانهای دیجیتال، به ارتقای چهره فرهنگی ایران در جهان کمک میکند. جامعهشناسان معتقدند بازگرداندن مهرگان به متن زندگی اجتماعی میتواند به تقویت هویت ایرانی، انسجام ملی و نشاط جمعی کمک کند، بهویژه در شرایطی که خانوادهها و نسل جوان از برخی آیینهای سنتی فاصله گرفتهاند. با این حال، آنها هشدار میدهند که این اقدامات نباید به شکل موقتی یا ابزاری انجام شود، چراکه دولتیشدن جشنها ممکن است اعتماد عمومی را همراه نداشته باشد. نکته انتقادی آنان این است که موفقیت مهرگان در بازگشت به زندگی روزمره مستلزم تداوم، مشارکت مردمی و احترام به تنوع فرهنگی و مذهبی است. این گزارش با اتکا به مصاحبههای جامعهشناسان، در تلاش است چالشها، فرصتها و الزامات احیای پایدار سنتهای دیرینه ایران، به ویژه جشن مهرگان را تحلیل و بررسی کند.
تلاش برای احیای مردمی مهرگان
در سالهای اخیر، جشن مهرگان بیش از گذشته در کانون توجه قرار گرفته و مسیر ثبت جهانی آن مورد پیگیری جدی بود. در چهارم مهر ۱۴۰۰، این آیین همراه سه جشن دیگر ایرانی، شامل شب یلدا، سده و چهارشنبهسوری، به عنوان «میراث زنده ناملموس جاده ابریشم» به ثبت رسید. پیشتر نیز در پاییز ۱۳۹۹، پرونده مشترک ایران و تاجیکستان برای ثبت جهانی مهرگان در فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو ارائه شد و در اجلاس مجازی کمیته بینالدول میراث ناملموس بررسی شد. سرانجام، در آذرماه 1403، جشن مهرگان بهطور مشترک توسط ایران و تاجیکستان در فهرست میراث فرهنگی ناملموس بشری یونسکو ثبت شد. این روند با اظهارات مقامهای فرهنگی کشور همراه بود.
صالحیامیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در زمان ثبت جهانی «جشن مهرگان و ساز رباب»، بر اهمیت میراث ناملموس و ضرورت پاسداری از آنها بهعنوان بخشی از هویت فرهنگی ایران تأکید کرده بود. چند روز پیش، علی دارابی، قائممقام وزیر و معاون میراث فرهنگی، در آستانه مهرگان سال جاری، این جشن را «دومین جشن بزرگ ایران باستان پس از نوروز» توصیف کرد و گفت: «مهرگان نماد مهر، دوستی و شکرگزاری است که با اعتدال پاییزی و برداشت محصول پیوند دارد». او همچنین تأکید کرد که ثبت جهانی این جشن، ضرورت احیای مردمی آن را برجسته ساخته است.
بازگشت یک آیین ملی به متن زندگی ایرانیان
محمدجواد حقشناس، استاد دانشگاه و مشاور عالی وزیر میراث فرهنگی،، آیینهای ملی ایران را «ریشهدار، زنده و متناسب با خلقوخو و نیازهای جامعه ایرانی» میداند؛ آیینهایی که به گفته او بسیاری از آنها تا امروز استمرار یافتهاند و برخی دیگر نیز «در گذر زمان با شرایط تازه همسو شده و به نیازهای روز پاسخ دادهاند».
با این حال، او معتقد است در جامعه امروز برخی موانع و سوءتفاهمها در برداشت از این آیینها دیده میشود. نخستین مانع از نگاه او، نگاه تقابلی میان آیینهای ملی و مناسک دینی است. حقشناس تأکید میکند: «تجربه تاریخی ایران نشان میدهد این دو نه در تضاد، بلکه در همافزایی با یکدیگر رشد کردهاند. جشنهای نوروز و مهرگان نمونههایی روشناند که در دل فرهنگ اسلامی - ایرانی پاس داشته شده و هیچگاه رودرروی یکدیگر قرار نگرفتهاند. این جشنها همواره فرصتهایی برای شکرگزاری، عدالتخواهی و گسترش دوستی و شادی جمعی بودهاند». چالش دیگر، فروکاستن آیینهای ملی به سطحی نمایشی و صرفا سرگرمکننده است. او هشدار میدهد که «اگر جشن ملی تنها به مراسم نمایشی یا تجملی تقلیل یابد، بُعد هویتی و اخلاقی آن مغفول میماند».
از نگاه او، در جامعه متنوع امروز باید مراقب بود که آیینها به ابزار تفکیک و مرزبندی بدل نشوند و بهجای آن «بهعنوان حلقهای برای همبستگی و گفتوگو شناخته شوند». او بر این باور است که اگر آیینهای ملی در بستری از گفتوگوی فرهنگی و با محوریت ارزشهای مشترک بازخوانی شوند، «نهتنها سوءتفاهمی ایجاد نخواهند کرد، بلکه به پیوند اجتماعی و تقویت هویت ملی نیز یاری میرسانند».
کارکرد اجتماعی مهرگان
از دیدگاه حقشناس، جشنهای ملی همچون مهرگان صرفا یادگارهای تاریخی نیستند، بلکه نقشی مؤثر در بازآفرینی نشاط جمعی و تقویت سرمایه اجتماعی ایفا میکنند.
او توضیح میدهد: «در شرایطی که جامعه با بحرانهای اقتصادی و روانی دستوپنجه نرم میکند، این جشنها فرصتی فراهم میکنند تا مردم از دغدغههای روزمره فاصله بگیرند و در فضایی مشترک به شادمانی و تجربه حس تعلق فرهنگی بپردازند». به باور او، مهرگان با محوریت مفاهیمی چون اعتدال، مهرورزی و شکرگزاری، یادآور این نکته است که «زندگی اجتماعی بر پایه احترام متقابل، همدلی و همکاری استوار است».
چنین آیینهایی میتوانند بخشی از التیام روانی جامعه را تأمین کرده و روحیه جمعی را تقویت کنند. علاوه بر بعد فردی، این جشنها در سطح اجتماعی نیز کارکردی برجسته دارند. حقشناس یادآور میشود: «وقتی مردم در برگزاری آیینها مشارکت میکنند، حس مسئولیتپذیری، احترام به سنتها و پیوندهای فرهنگی تقویت میشود و اعتماد، همکاری و همبستگی میان گروهها و اقشار مختلف جامعه افزایش مییابد». به این ترتیب، او مهرگان را نهتنها یک یادآوری فرهنگی، بلکه ابزاری برای ارتقای نشاط عمومی و انسجام ملی میداند.
ضرورت هماهنگی نهادی و مشارکت مردمی
حقشناس بر این باور است که برگزاری جشنی ملی مانند مهرگان تنها با همکاری میان نهادهای دولتی، شهرداریها، نهادهای مدنی و رسانهها امکانپذیر است.
او تأکید میکند: «پراکندگی و ناهماهنگی نهادی میتواند هم بر کیفیت اجرا تأثیر منفی بگذارد و هم پیام جشن را مخدوش کند». به گفته او، نخستین گام برای جلوگیری از این وضعیت، طراحی چارچوب برنامهریزی مشترک است؛ چارچوبی که شامل تعیین نقش دقیق هر نهاد، زمانبندی مشخص و خطوط ارتباطی روشن میان سازمانها باشد. راهکار پیشنهادی او برگزاری جلسات هماهنگی منظم و تشکیل کمیتههای مشترک با حضور نمایندگان دستگاهها و نهادهای مردمی است؛ رویکردی که «علاوه بر کاهش دوبارهکاری، امکان همافزایی منابع و تجربیات را فراهم میکند». حقشناس همچنین بر اهمیت نقشآفرینی مردم تأکید میکند و میگوید: «برنامهها باید به گونهای طراحی شوند که مردم، خانوادهها و گروههای محلی نقش فعال داشته باشند، نه صرفا تماشاگر». به باور او، فراهمکردن فرصت برای ابتکارهای محلی، فعالیتهای فرهنگی و کارگاههای آموزشی، میتواند حس مالکیت و تعلق اجتماعی را تقویت کند.
او رسانهها و شبکههای اجتماعی را نیز «پل ارتباطی میان برنامهریزان و جامعه» میداند که با اطلاعرسانی شفاف و گسترده، زمینه مشارکت واقعی را فراهم میکنند. به این ترتیب، ترکیب هماهنگی نهادی و مشارکت مردمی، از نگاه حقشناس، نهتنها کیفیت و اثرگذاری جشن را افزایش میدهد، بلکه مهرگان را به رویدادی ملی و فراگیر بدل میکند که هم نشاط جمعی و هم همبستگی اجتماعی را تقویت خواهد کرد.
بازتعریف هویت ایرانی و دیپلماسی فرهنگی
حقشناس احیای جشن مهرگان را فراتر از یک آیین سنتی میبیند و آن را فرصتی برای بازتعریف هویت ایرانی و نمایش ظرفیتهای فرهنگی کشور در سطح ملی و بینالمللی میداند.
او توضیح میدهد: «این جشن، با تأکید بر ارزشهایی مانند اعتدال، مهرورزی و شکرگزاری، نمادی از فرهنگ دیرپای ایرانی است که میتواند حس تعلق و غرور ملی را در میان مردم تقویت کند». از نگاه او، زنده نگهداشتن آیینهای تاریخی مانند مهرگان باعث میشود پیوند میان نسلها مستحکمتر شده و هویت ملی در جامعه بهصورت عملی تجربه شود، نه صرفا در قالب نظریه یا تاریخ. او به سطح بینالمللی هم اشاره میکند و میگوید: «ثبت جهانی مهرگان در فهرست میراث فرهنگی ناملموس بشریت، بستری برای تقویت دیپلماسی فرهنگی ایران فراهم میکند».
این ثبت جهانی از نظر او نشاندهنده آن است که ایران نهتنها دارای تاریخی غنی است، بلکه «میتواند میراث فرهنگی خود را بهگونهای زنده و معاصر معرفی کند». به باور حقشناس، مهرگان میتواند به ابزاری برای گفتوگو و همکاری فرهنگی با دیگر کشورها بدل شود و تصویر ایران را بهعنوان کشوری صلحجو، خلاق و حافظ ارزشهای مشترک فرهنگی تقویت کند. او نتیجه میگیرد: «احیای مهرگان هم هویت ملی را زنده نگه میدارد و هم جایگاه ایران را در صحنه جهانی فرهنگ و دیپلماسی، بهعنوان ملتی که خواهان گسترش مهر و دوستی و کاهش تنشهاست، مستحکم میسازد».
مهرگان؛ هزینه یا سرمایهگذاری؟
در برابر نگرانیها از محدودیتهای مالی و فشار اقتصادی، حقشناس اعتقاد دارد که برگزاری جشنهای ملی مانند مهرگان نهتنها بار مالی اضافی بر دوش نهادهای دولتی نمیگذارد، بلکه میتواند به رونق گردشگری و صنایع فرهنگی کمک کند.
او میگوید: «اگر این جشنها بهدرستی برنامهریزی و اجرا شوند، با جذب گردشگران داخلی و خارجی، موجب افزایش تقاضا برای خدمات گردشگری، صنایع دستی، هنرهای سنتی و محصولات فرهنگی خواهند شد و در نتیجه، درآمد و اشتغال محلی تقویت میشود». او به تجربه سایر کشورها اشاره میکند که نشان دادهاند مناسبتهای فرهنگی و ملی حتی در شرایط محدودیت مالی، «با طراحی هوشمندانه و مشارکت بخش خصوصی و نهادهای مردمی، به محرک اقتصادی تبدیل میشوند».
به باور او، کلید موفقیت در این زمینه تمرکز بر برنامهریزی مشارکتی و بهرهگیری از ظرفیتهای محلی است: «وقتی شهرداریها، نهادهای فرهنگی و جوامع محلی با یکدیگر همکاری میکنند، هزینهها مدیریت میشود و اثرگذاری جشن افزایش مییابد».
او همچنین نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی را در تقویت حضور مردم و گردشگران برجسته میداند و معتقد است پیام جشن از این مسیر میتواند به مخاطبان گستردهتری برسد. از نگاه او، در نهایت مهرگان «نه یک هزینه صرفا دولتی، بلکه یک سرمایهگذاری فرهنگی و اقتصادی است که با ارتقای هویت ملی و ایجاد فرصتهای گردشگری و فرهنگی، بازگشت ارزشمند برای جامعه و کشور را به همراه دارد».
بازگشت جشنهای ملی؛ نگاهی جامعهشناختی
بازگشت جشن مهرگان به متن زندگی اجتماعی، موضوعی است که این روزها در محافل فرهنگی و رسانهای ایران مورد بحث قرار گرفته و جامعهشناسان درباره نحوه اجرای آن هشدار میدهند. حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس، وضعیت برگزاری جشن مهرگان و دیگر آیینهای ملی را در ایران معاصر «نمونهای از برخورد ابزاری و سیاسی با میراث فرهنگی» میداند.
به باور ایمانیجاجرمی، بازگرداندن این آیینها یکباره و با دستور دولتی نمیتواند تأثیرگذار باشد: «اگر قرار است جامعه ایران پویا و با نشاط باشد، این جشنها باید در بطن زندگی جاری باشند و نه از طریق فرمان یا دستور دولت». او یادآور میشود «همه چیز در جامعه ما سیاسی شد و این باعث تخریب جشنها و آیینهای ملی شد. اکنون، باورکردن اهمیت آنها برای مردم دشوار است؛ حتی صحبتکردن دربارهشان تا دیروز ریسک داشت و حالا که دولت میخواهد آنها را احیا کند، برخورد ابزاری کاملا مشهود است». ایمانیجاجرمی به سابقه نادرست دولت در برخورد با آیینهای ملی نیز اشاره میکند: «زمانی که این جشنها عملکرد داشتند، تقریبا تخریب شدند و اکنون که به آنها نیاز داریم تا انسجام اجتماعی و نشاط ایجاد شود، چیزی باقی نمانده است.
حالا جشنها تبدیل میشوند به بخشنامهها و مراسمی بسیار کوتاه و با عجله». او به نقش اجتماعی این جشنها در گذشته نیز تأکید دارد: «این جشنها در سطح خانواده و محله برگزار میشدند و جنبه کامونال داشتند. وقتی دولتی شوند، وارد فرایندهای دیوانسالارانه میشوند و جنبههای اجتماعی خود را از دست میدهند. نهایتا در تهران یا چند شهر دیگر تنها یک تجمع نمادی برگزار میشود، در همین حد».
محدودیتها و بازتعریف هویت ایرانی
ایمانیجاجرمی درباره اثرگذاری احیای این آیینها بر هویت ملی و دیپلماسی فرهنگی ایران میگوید: «ما در عصری زندگی میکنیم که دیگران تاریخ و هویت برای خود میسازند؛ نگاه کنید به کشورهای حاشیه خلیج فارس که پیشینه تاریخی مدونی نداشتند اما اکنون هویت تمدنی میسازند. ما که چنین پیشینهای داشتیم، اگر نتوانیم آیینهای خود را به شکل واقعی و جاری زنده کنیم، عملا از ظرفیت تاریخی خود استفاده نمیکنیم». او معتقد است که احیای جشنها نباید صرفا ابزاری برای نمایش دولتی یا برنامههای نمادین باشد، بلکه باید «در متن زندگی روزمره مردم جریان داشته باشد تا بتواند هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی تأثیرگذار باشد».
ثروت تاریخی و میراث فرهنگی؛ تهدید یا فرصت؟
ایمانیجاجرمی با تأکید بر اهمیت ثروتهای تاریخی و تمدنی ایران میگوید: «این ثروتها شامل میراث ملموس و معنوی، انواع سازهها، اقلیمها و آیینها، یک دارایی عظیم هستند که متأسفانه به دلیل نگاه ایدئولوژیک و یکسونگری، بهشدت مورد بیتوجهی و غفلت واقع شدهاند». او یادآور میشود که در جهانی که عرصههای رقابت شامل فرهنگ، هویت و تاریخ است، ایران نباید دست خالی باشد؛ «فقط کافی است از گذشته بازخوانی داشته باشیم تا ببینیم چقدر دستمان پر است».
با این حال، ایمانیجاجرمی به محدودبودن استفادههای فعلی از این داراییها نیز اشاره میکند: «اگر ضرورتی ایجاد شود و مثلا جشن مهرگان مورد توجه قرار گیرد، این توجه غالبا موقتی و محدود است و پس از مدتی، این آیینها دوباره در فراموشی قرار میگیرند».
پیوند نسل جوان با آیینها
او درباره چالش پیوند نسل جوان با آیینهای گذشته توضیح میدهد: «اینطور نیست که جوانان کاملا از سنتها بیخبر باشند. جامعه ایران با تاریخی طولانی و ناملایمات متعدد، ظرفیت سازگاری دارد و این داشتهها، مانند نوروز و چهارشنبهسوری، در طول سالها حفظ شده و مرتب یادآوری شدهاند». با این حال، او بر تأثیر مشکلات اقتصادی و اجتماعی بر خانوادهها و نهادهای خانوادگی تأکید میکند: «به دلیل توسعه ناموزون و مشکلات اقتصادی و اجتماعی، نهاد خانواده در معرض تهدید است. این جشنها و آیینها معمولا خانوادگی هستند؛ وقتی خانوادهای در بحران باشد، دیگر اولویتش جشنها و آیینها نیست». او به مواردی مانند افزایش طلاق، تأخیر در ازدواج، پیداکردن مسکن مناسب و افزایش هزینههای آموزش و زندگی اشاره میکند که همگی بر ظرفیت خانواده برای برگزاری جشنها تأثیرگذارند. ایمانیجاجرمی تأکید میکند که جشنهای ایرانی «عموما خانوادگی و محلی بودهاند و نه دولتی. مردم در گوشه و کنار ایران، و حتی در تاجیکستان، افغانستان، ترکیه و کردستان، این آیینها را حفظ کردهاند».
او میگــویــد: «هــرچــه خانوادهگرایی و محلگرایی تقویت شود، این جشنها و آیینها امکان حیات بیشتری پیدا میکنند؛ اما اگر روند فعلی ادامه یابد و افراد جامعه به صورت اتمیزه و تجزیهشده باقی بمانند، این آیینها در معرض تهدید قرار خواهند گرفت».
بازگشت جشنها و چالش نگاه ابزاری
سعید معیدفر، جامعهشناس، نیز احیای جشنها و آیینهای ملی را اقدامی مؤثر در تقویت هویت ایرانی و انسجام ملی میداند، اما درباره نگاه ابزاری و متناقض حاکمیت هشدار میدهد. او توضیح میدهد: «طی دهههای گذشته رویکردهایی وجود داشت که گاهی عناصر هویتی ملی را با تعابیری شرکآلود و مغایر با مبانی دینی تبیین میکرد، بنابراین جامعه تا حدی با تعارض میان حاکمیت و منابع هویتی ملی آشناست».
معیدفر میگوید برخورد غیرمستمر و سلیقهای دولت با این منابع فرهنگی، میتواند موجب ایجاد تردید در مردم شود: «در مقاطع مختلف، درباره این مبانی بیتوجهی میشود و در مقاطع دیگر اهمیت پیدا میکند. نگاه ابزاری به این منابع هویتی میتواند مردم را درباره همگرایی با اقدامات دولتمردان دچار تردید کند». این جامعهشناس معتقد است تنها در صورتی میتوان انتظار نتایج مثبت داشت که این اقدامات با مردم همسو بوده و «پیوستگی و مقبولیت در میان جامعه» را داشته باشند.
چرا برخی جشنها به حاشیه رفتهاند؟
معیدفر در ادامه تحلیل خود از احیای جشنهای ملی به تفاوت سرنوشت آنها در فرهنگ ایرانی اشاره میکند. به گفته او، برخی جشنها مانند نوروز، یلدا، سیزدهبهدر و چهارشنبهسوری توانستهاند در گذر زمان خود را بازتولید و استمرار پیدا کنند، اما جشنهایی مثل مهرگان به حاشیه رفتهاند.
او توضیح میدهد: «بخشی از این موضوع به عملکرد دولتها در بیتوجهی یا حمایت از آیینهای ملی بازمیگردد، اما عامل مهمتر شرایط تاریخی و اجتماعی خود این جشنهاست. برخی از آنها مثل مهرگان ریشه در معیشت و کشاورزی داشتند؛ مثلا همزمان با برداشت محصول یا ورود به فصل پاییز برگزار میشدند. با تغییر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، بسترهای اصلی این جشنها از بین رفته و زمینه تداومشان کمرنگ شده است. درحالیکه جشنهایی مثل نوروز یا یلدا با مفهوم عام آغاز سال یا طولانیترین شب سال گره خوردهاند و بههمیندلیل در ذهن جمعی ایرانیان پایدار ماندهاند». معیدفر یادآوری میکند که حتی پیش از انقلاب اسلامی نیز جشن مهرگان به صورت گسترده برگزار نمیشده است: «در صد سال اخیر، عملا ما شاهد احیای گسترده مهرگان نبودهایم. درحالیکه همین جشنهایی که امروز مردم پاس میدارند، همواره امنیت و استمرار خود را در فرهنگ عمومی یافتهاند».
او درباره تأثیر احیای این آیینها بر کاهش شکافهای اجتماعی و فرهنگی نیز تأکید میکند: «ما یک مبانی مشترک هویتی داریم که فراتر از تنوعات قومی، طایفهای، زبانی و حتی مذهبی است. همین اشتراکات، رمز پایداری ایران در طول تاریخ بوده است. طبیعی است که هرچه این عناصر مشترک در میان همه اقوام و گروههای ساکن ایران تقویت شود، میتواند به همدلی، مشارکت و انسجام ملی کمک کند». معیدفر هشدار میدهد که این سیاستها نباید به تقابل با هویتهای خردتر منجر شود: «گاهی ما هویت ملی را در برابر هویت قومی، زبانی یا دینی قرار میدهیم. این رویکرد میتواند به هر دو زیان برساند. اما اگر تقویت مبانی هویت ملی در تعارض با هویتهای درونی نباشد، میتواند مورد تأکید و توجه همه کسانی باشد که در این سرزمین زندگی مشترک دارند و حتی فراتر از مرزها، به گسترش ایران فرهنگی کمک کند». در نهایت، میتوان گفت بازگرداندن جشن مهرگان به متن زندگی اجتماعی تنها زمانی میتواند به انسجام ملی و تقویت هویت ایرانی بینجامد که از حالت نمادین و دولتی خارج شده و در بطن زندگی روزمره مردم جریان یابد. آینده این آیین نه در بخشنامهها و مراسمهای رسمی، بلکه در پذیرش و استمرار آن در خانوادهها و محلهها رقم خواهد خورد.
نظر شما