شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۸
کد خبر: 391030

اگر عدالت برقرار شود و شأن حرفه‌ای پرستاران حفظ شود، مطمئن باشید نه مهاجرتی رخ می‌دهد و نه کمبود نیرویی باقی می‌ماند. پرستاران ایران عاشق مردم خود هستند، فقط کافی است حس کنند دیده می‌شوند و ارزش کارشان درک می‌شود.

فرسودگی پرستاران به دلیل تبعیض

به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، کمبود شدید نیرو و شیفت‌های طاقت‌فرسا، مهاجرت به خارج از کشور و ترک شغل در میان پرستاران و تبعیض‌های شغلی علیه آنان، موجب شده است «محمد شریفی‌مقدم»، دبیرکل خانه پرستار، وضعیت پرستاری در ایران را بحرانی بداند. او  می‌گوید: فشار کاری، تبعیض در پرداخت‌ها و اجرای ناقص قانون تعرفه‌گذاری، پرستاری را به یکی از فرساینده‌ترین مشاغل کشور بدل کرده است.

پرستاری در ایران مدت‌هاست، با کمبود نیرو دست‌وپنجه نرم می‌کنند، بسیاری از پرستاران با چند شیفت کاری پیاپی شب و روز را پشت سر می‌گذارند و بخش قابل‌توجهی از آنان برای تأمین معیشت خود ناچار به کار دوم یا حتی مهاجرت شده‌اند. اجرای ناقص قانون تعرفه‌گذاری خدمات پرستاری و نادیده گرفتن نقش پرستاران در نظام پرداخت، احساس بی‌عدالتی و بی‌انگیزگی را در این قشر تشدید کرده است. در همین رابطه با «محمد شریفی‌مقدم»، دبیرکل خانه پرستار، به گفت‌وگو نشسته ایم.


چندین سال است شما و دیگر فعالین صنف پرستاری همواره نسبت به وضعیت کنونی پرستاران رویه‌ای انتقادی و اعتراض‌آمیز دارند، این انتقادات و اعتراضات به چه دلیل است؟ و اگر بخواهیم تصویری واقعی از شرایط امروز این حرفه ارائه دهیم، پرستاری ایران دقیقاً در چه وضعیتی قرار دارد؟

 اگر بخواهم به‌صورت کلی بگویم، حال پرستاری کشور خوب نیست و درواقع پرستاری در بحران به‌ سر می‌برد و مردم دچار خسارت می‌شوند؛ چرا یک پرستار به‌دلیل موانع بی‌شماری که بر سر راه او وجود دارد، نمی‌تواند خدمت خود را ارائه دهد. مردم برای اینکه بتوانند کف مراقبت‌های پرستاری را دریافت کنند، به حداقل نیروی پرستاری نیاز است. از سوی دیگر، نیروی پرستار باید انگیزه داشته و کارآمد باشد. پرستاری کشور در حال حاضر به‌لحاظ کمیت نیرو دچار مشکل است و اگر مردم بخواهند حداقل مراقبت‌ها را دریافت کنند، همین امروز باید صد هزار نیروی جدید استخدام شوند. به شرط استخدام این صد هزار نفر، باز هم مردم بسیاری از خدمات مراقبتی را که حق آنان است؛ دریافت نمی‌کنند.

به‌لحاظ کیفی هم وقتی یک نیروی جدید وارد بیمارستان می‌شود، باید عوامل انگیزشی وجود داشته باشد تا بتوان این نیروها را در بیمارستان نگهداشت. در حال حاضر، با کمبود صد هزار نفر پرستار مواجه‌ایم. بنابراین، بار کاری این میزان افراد بر دوش تعداد پرستار موجود است. در بحران‌هایی مانند کرونا و زلزله ‌هم همین تعداد پرستار وجود دارد و آنها باید خدمت ارائه دهند و این کار را می‌توانند انجام دهند، اما وقتی بحران‌ها تداوم داشته باشند؛ این نیروها فرسوده و درنتیجه کارایی آنها کاهش پیدا می‌کند.


درحالی‌که شما از کمبود صد هزار پرستار سخن می‌گویید، آمارها نشان می‌دهد حدود صد هزار پرستار بیکارند. چرا این افراد به کار گرفته نمی‌شوند؟

بله، این یکی از عجیب‌ترین و درعین‌حال دردناک‌ترین واقعیت‌هاست. از یک طرف، کمبود شدید نیرو داریم و از طرف دیگر، هزاران پرستار تحصیلکرده بیکار مانده‌اند. دلیل این تناقض سیاست‌های نادرست وزارت بهداشت در یک دهه گذشته است. وزارت بهداشت با یک دیدگاه استثمارگونه می‌خواست کمبود نیرو را با افزایش دانشکده‌های پرستاری جبران کند. ظرفیت پذیرش دانشجوی پرستاری را ۳۰۰ درصد افزایش دادند، بدون اینکه فکر کنند آیا امکان استخدام این نیروها وجود دارد یا نه؟ درحالی‌که وقتی ظرفیت پزشکی را ۲۰ درصد افزایش دادند، با عکس‌العمل‌های مختلف مثلاً از سوی سازمان نظام‌پزشکی مواجه شدیم. وزارت بهداشت هم به‌رغم کمبود پزشک و مصوبه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی با آن مخالف کرد و زیر بار این افزایش ظرفیت نرفت؛ اما در پرستاری بارها این کار را انجام دادند.

درنتیجه، دانشگاه‌ها پرستار تربیت کردند، اما مجوز استخدام ندادند. بیمارستان‌ها هم به‌جای جذب نیرو، از قراردادهای موقت و شرکتی استفاده کردند که امنیت شغلی و حقوق مناسب ندارد. حاصل این شد که هزاران پرستار بیکار بمانند و بیمارستان‌ها همچنان از کمبود نیرو رنج ببرند.

در آخرین فراخوان استخدام در تهران، حتی به‌اندازه نیاز، نیرو ثبت‌نام نکرد. این اتفاق بی‌سابقه است. در هیچ رشته‌ای چنین وضعی نداریم که اعلام استخدام شود و داوطلب پیدا نشود. این یعنی پرستاری دیگر جذابیتی ندارد و بسیاری هم انگیزه ندارند که در این شغل باشند. این نشانه روشنی از بحران در این حرفه است.


چرا انگیزه در میان پرستاران تا این حد کاهش یافته است؟

چون پرستاری در ایران شغل سخت، پرخطر و بی‌پاداشی است. پرستاران در همه بحران‌ها از کرونا گرفته تا زلزله‌ها و بلایای طبیعی پیشقدم بوده‌اند، اما در سیاستگذاری‌ها آخرین گروهی هستند که دیده می‌شوند.

در دوران کرونا، در میان جان‌باختگان، پرستاران بیشترین آمار را داشتند؛ ایران یکی از کشورهایی بود که بالاترین آمار جان‌باختگان پرستار را داشت. بسیاری از همکاران ما به‌دلیل تماس مستقیم با بیماران از دست رفتند. این نشان‌دهنده سختی کار پرستاری است و در همه کشورها برای اینکه بتوانند این نیروها را حفظ کنند، انگیزاننده‌های بسیار زیادی ایجاد می‌کنند. اما در ایران نه‌تنها با کمبود پرستار مواجه‌ایم و نیروها در بحران باید بار کمبود نیرو را به دوش بکشند، انگیزه‌ای هم برای آنها وجود ندارد. پرستاران ما پس از بحران کرونا نه‌تنها حمایت و پاداشی ندیدند، بلکه مطالباتشان هم نادیده گرفته شد.

امروز پرستار باید چند شیفت کار کند تا هزینه‌های زندگی‌اش را تأمین کند. این حجم از کار باعث خستگی مفرط، فرسودگی جسمی و روانی می‌شود. وقتی انگیزه مالی و شغلی از بین برود، حتی بهترین نیروها هم دلسرد می‌شوند. در بسیاری از بیمارستان‌ها نیروهای شرکتی بعد از اتمام قرارداد حاضر به تمدید نیستند. براساس آمار معاون پرستاری وزارت بهداشت سالانه حدود دو هزار پرستار رسمی ترک خدمت می‌کنند؛ اگر نیروهای شرکتی را هم حساب کنیم، این رقم به‌مراتب بالاتر است. بین ۵۰ تا ۶۰ درصد نیروهای پرستاری، شرکتی و قراردادی هستند و وقتی قراردادشان تمام شد، دیگر حاضر نیستند بازگردند. بنابراین، این نیروها اصلاً جزو آمار ترک خدمتی‌هایی که از سوی وزارت بهداشت اعلام می‌شود، به‌شمار نمی‌آیند.

من این پرسش را از مسئولان وزارت بهداشت می‌پرسم؛ نه در طول سال بلکه تنها در ایام جنگ دوازده‌روزه چه تعداد نیروی پرستاری ترک خدمت کردند؟ مدیران وزارت بهداشت باید این آمار را ارائه دهند. بنابراین، آمار ترک شغلی که ارائه شده است، نمی‌تواند درست باشد. براساس آمارهای وزارت بهداشت حدود دو هزار نفر نیز در سال بازنشست می‌شود. بنابراین، اگر بخواهیم جمع بزنیم و حتی آمار پرستارهای مهاجرت‌کرده را هم محسوب کنیم، سالیانه بین چهار تا پنج هزار نفر خروجی پرستار داریم. ما وقتی آمار را بگوییم باید آمار واقعی را بگوییم. چه تعداد نیروهای ما شرکتی هستند؟ چه تعداد قراردادی؟ باید اینها جزو آمار بیایند.

آنچه ما می‌بینیم این است که بیمارستان‌ها در حال خالی شدن از پرستار هستند. نسبت پرستار و تخت ما در ۱۰ سال قبل یک بود، اما الان ۰.۸ یا ۰.۹ است. ما ۱۰ سال قبل تخت‌های تخصصی و فوق‌تخصصی، تخت آی‌سی‌یو، دیالیز و… به‌اندازه امروز نداشتیم. در گذشته که نسبت پرستار به تخت یک بود، عمده تخت‌های ما عمومی بود، نیاز به مراقبت از بیمار عمومی در ۲۴ ساعت چهار ساعت است، درحالی‌که در بخش آی‌سی‌یو ۲۰ ساعت است. الان که نیاز در بخش آی‌سی‌یو و… افزایش پیدا کرده و براساس قانون بهره‌وری ساعات کاری کم شده، این ۰.۹ نسبت پرستار به تخت بسیار سؤال‌برانگیز است.


وزارت بهداشت می‌گوید نسبت پرستار به تخت تا حدی کنترل ‌شده؛ از نظر شما آمار واقعی چگونه است؟

براساس استاندارد وزارت بهداشت، برای هر تخت بیمارستانی باید ۱.۸ پرستار وجود داشته باشد، اما در عمل این عدد در کشور ما کمتر از ۰.۸ است، یعنی کمتر از نصف استاندارد. درنتیجه پرستاران مجبورند شیفت‌های طولانی و پی‌درپی داشته باشند. این نه‌تنها کیفیت خدمات را پایین می‌آورد، بلکه سلامت بیماران را نیز تهدید می‌کند.

در کشورهای توسعه‌یافته، ساعت کار طوری تنظیم می‌شود که پرستار بتواند تمرکز و آرامش خود را حفظ کند، ولی در ایران، گاهی پرستار ۱۸ تا ۲۴ ساعت در بیمارستان است. این مسئله خطای پرستاری را بالا می‌برد. تحقیقات جهانی نشان داده اضافه‌کاری بیش‌ازحد، خطاهای پرستاری را تا ۱۴ درصد افزایش می‌دهد. این یعنی جان بیماران به‌صورت جدی در خطر است.


چرا در برخی مناطق مثل تهران داوطلب خدمت پرستاری کم است، ولی در شهرهای کوچک داوطلب زیاد؟

چون نظام توزیع نیروها علمی و عادلانه نیست. وزارت بهداشت در سالیان گذشته برای جلب رضایت برخی نمایندگان مجلس، در شهرهایی دانشکده پرستاری ایجاد کرده که حتی بیمارستان آموزشی ندارند. درنتیجه، در آن شهرها پرستار بیکار زیاد است، ولی در کلانشهرهایی مانند تهران که هزینه زندگی بالاست و فشار کاری سنگین‌تر است، کسی حاضر به کار نمی‌شود. اگر سیاستگذاری مبتنی‌بر نیاز واقعی مناطق بود، امروز این بی‌تعادلی را نداشتیم. مشکل ما فقط کمبود نیرو نیست، بلکه سوءمدیریت در استفاده از نیروهای موجود است.


وزارت بهداشت مدعی شده است آمار مهاجرت پرستاران کاهش پیدا کرده. آیا این ادعا درست است و پرستاران ایران کمتر مهاجرت می‌کنند؟

این ادعا درست نیست و آمارها واقعی نیست. مبنای آمار آنها، صدور گواهی صلاحیت حرفه‌ای (گود استندینگ) از سازمان نظام‌پرستاری است؛ درحالی‌که بسیاری از کشورها مثل آلمان، کانادا یا کشورهای حاشیه خلیج‌فارس برای جذب پرستار ایرانی چنین گواهی‌ای نمی‌خواهند. بنابراین، بخش بزرگی از مهاجرت‌ها در این آمارها دیده نمی‌شود.

«فرار از حرفه» از مهاجرت جدی‌تر است، یعنی پرستار قصد ندارد در ایران در هر دو بخش خصوصی و دولتی کار کند، بسیاری از آنها ترجیح می‌دهند شغل غیرمرتبطی داشته باشند یا اینکه در خانه بمانند تا اینکه در این شرایط طاقت‌فرسا در بیمارستان‌ها کار کنند. این پدیده بسیار خطرناک است؛ چون نشان می‌دهد نظام سلامت در حال ازدست‌دادن نیروهای وفادار و باتجربه خود است. دلیل این‌همه فرار از خدمت برخوردهای دوگانه تبعیض‌های مختلف و بی‌حدومرز و میزان دریافتی آنان است.


رفع تبعیض در پرداخت‌ها همیشه از مطالبات اصلی پرستاران بوده. این شکاف دقیقاً چقدر است؟

در هیچ کجای دنیا اختلاف پرداخت بین گروه‌های درمانی بیش از سه تا چهار برابر نیست. در عربستان حدود ۱.۲ برابر است، در انگلیس حداکثر دو برابر؛ اما در ایران، گاهی تا صد برابر اختلاف داریم!

اجازه بدهید مثالی بزنم، در اتاق عمل، شش نفر فعالیت می‌کنند پرستار اسکراب، کارشناس بیهوشی، سرپرستار، جراح، متخصص بیهوشی و سایر اعضا. ولی جراح در بعضی مواقع نیست و رزیدنت کار او را انجام می‌دهد، اما همین جراح به‌دلیل مُهر خود چند صد میلیون تومان دریافتی دارد، درحالی‌که پرستار همان اتاق چند میلیون می‌گیرد. این نه‌تنها بی‌عدالتی است، بلکه توهین به شأن حرفه‌ای پرستار است.


این شکاف از چه زمانی شکل گرفت؟

ریشه این مشکل به سال ۱۳۷۷ برمی‌گردد؛ زمانی که طرح «خودگردانی بیمارستان‌ها» اجرا شد. تا قبل از آن، بیمارستان‌ها دولتی بودند و همه پرسنل حقوق ثابت می‌گرفتند، اما بعد از اجرای طرح، بیمارستان‌ها به واحدهای درآمدزا تبدیل شدند. اولویت از درمان بیماران به‌سمت کسب درآمد حاصل از خدمات تغییر پیدا کرد و براساس درآمد درصدی سود، میان کارکنان تقسیم می‌شد. ۷۰ درصد این درآمد به پزشکان رسید و فقط ۲۰ درصد میان سایر کارکنان پخش شد. از آن زمان به‌بعد، شکاف عمیقی در پرداخت‌ها شکل گرفت. قدرت تصمیم‌گیری هم به‌تدریج به دست گروهی خاص از پزشکان افتاد و سایر گروه‌ها، از جمله پرستاران، به حاشیه رفتند. این روند تا امروز ادامه دارد و حتی قانونگذاری‌ها هم نتوانسته آن را اصلاح کند.


چرا با وجود تصویب قانون تعرفه خدمات پرستاری و اجرای آن، پرستاران همچنان نسبت به آن انتقاد دارند؟

قانون تعرفه خدمات پرستاری در سال ۱۳۸۶ تصویب شد تا عدالت میان گروه‌های مختلف درمانی برقرار شود، اما ۱۴ سال تمام اجرا نشد. درنهایت در سال ۱۴۰۰ به‌صورت ناقص و غیرکارشناسی اجرای آن آغاز شد.

این قانون یکی از مهم‌ترین قوانین حوزه سلامت است. هدف از این قانون بسیار روشن بود، برقراری عدالت در نظام پرداخت‌ها بین گروه‌های مختلف ارائه‌دهنده خدمت در حوزه سلامت، یعنی پرستاران، پیراپزشکان، کارشناسان اتاق عمل، هوشبری و سایر اعضای تیم درمان. پیش‌ازآن، نظام پرداخت در بیمارستان‌ها کاملاً پزشک‌محور بود. یعنی تقریباً همه درآمد بیمارستان‌ها براساس تعرفه‌های پزشکی محاسبه و بین پزشکان توزیع می‌شد. اما پرستاران که بیشترین تماس مستقیم با بیمار را دارند، سهم بسیار ناچیزی دریافت می‌کردند. این نابرابری نه‌تنها از نظر اقتصادی ناعادلانه بود، بلکه از نظر انگیزشی هم ضربه سنگینی به پرستاری وارد کرد.

قانون تعرفه‌گذاری پرستاری قرار بود این شکاف را پر کند؛ درواقع، می‌خواست خدمات پرستاری هم مانند خدمات پزشکی، تعرفه مشخص و قابل پرداخت از بیمه‌ها داشته باشد تا حق‌الزحمه پرستار براساس نوع و میزان خدمتش و نه صرفاً برپایه حقوق ثابت و اضافه‌کار محاسبه شود.

اما از سال ۱۳۸۶ تا ۱۴۰۰، یعنی به‌مدت ۱۴ سال، این قانون عملاً روی زمین ماند. در تمام این سال‌ها، جامعه پرستاری بارها خواستار اجرای آن شد، اما هر بار با دلایل مختلف از جمله نبود بودجه، عدم تدوین آیین‌نامه اجرایی و مقاومت ساختار پزشک‌محور وزارت بهداشت، اجرا متوقف شد. درحالی‌که طی همین سال‌ها تعرفه خدمات پزشکی چندین بار افزایش یافت و سالانه بازنگری شد، تعرفه پرستاری حتی تعیین هم نشد. نتیجه این شد که فاصله پرداختی میان پزشک و پرستار روزبه‌روز بیشتر شد. به‌طور متوسط در یک بیمارستان دولتی، اختلاف دریافتی یک پزشک متخصص با یک پرستار گاهی به بیش از چهل تا صد برابر رسیده است. این یعنی در یک نظام واحد، کسی که چند دقیقه بیمار را ویزیت می‌کند، چند ده‌ برابر کسی که ۲۴ ساعت مراقب همان بیمار است، دریافتی دارد.

درنهایت، پس از سال‌ها فشار افکار عمومی و اعتراض‌های صنفی، وزارت بهداشت در سال ۱۴۰۰ اعلام کرد قانون را اجرا کرده است. اما این اجرا فقط در حد «اعلام رسمی» بود، نه در واقعیت؛ زیرا تعرفه‌ها به‌شکلی تعیین شد که عملاً تأثیر قابل‌توجهی در معیشت پرستاران نداشت. برای مثال، در آیین‌نامه‌ای که تدوین شد، سهم خدمات پرستاری در ۲۴ ساعت بستری یک بیمار حدود ۳۵۰ هزار تومان تعیین شد؛ یعنی معادل مبلغی که برای یک ویزیت پزشک متخصص پرداخت می‌شود،  آن‌هم در شرایطی که پزشک شاید حتی بیمار را از نزدیک نبیند و فقط دستور درمان بدهد.

این رقم در مقایسه با حجم مسئولیت و فشار کاری پرستار، توهین‌آمیز است. درحالی‌که پرستار مسئول پایش علائم حیاتی، مراقبت از زخم‌ها، تزریق دارو، پیشگیری از عفونت، آموزش بیمار و ده‌ها کار حیاتی دیگر است. همه این خدمات باید به‌صورت تعرفه‌مند ارزش‌گذاری شود، نه اینکه به‌عنوان «وظیفه» و بدون پرداخت عادلانه تلقی شود.

یکی از اشکالات اساسی در اجرای این قانون، بی‌توجهی به نقش بیمه‌ها بود. طبق قانون، باید منابع مالی اجرای تعرفه‌ها از محل بیمه‌ها تأمین می‌شد، اما وزارت بهداشت عملاً این بخش را حذف کرد. درنتیجه بیمارستان‌ها مجبور شدند از بودجه جاری خود پرداخت کنند، که در عمل ممکن نبود.

به بیان دیگر، تعرفه‌ها فقط روی کاغذ و بدون پشتوانه مالی تعیین شد،. این باعث شد در بسیاری از مراکز، پرداختی به پرستاران تحت عنوان تعرفه اصلاً انجام نشود یا با ماه‌ها تأخیر و مبالغ ناچیز صورت گیرد. درحالی‌که اگر مانند تعرفه پزشکی، بیمه‌ها متعهد به پرداخت بودند، این قانون می‌توانست به عدالت نزدیک شود.

دلیل اصلی این ناکامی، ساختار تصمیم‌گیری در نظام سلامت است. شوراها و کمیته‌هایی که تعرفه‌ها را تعیین می‌کنند، عمدتاً از پزشکان تشکیل شده‌اند و حضور پرستاران در آنها یا بسیار محدود است یا اصلاً وجود ندارد. طبیعی است که در چنین ساختاری، منافع صنفی پزشکان غالب می‌شود و خدمات پرستاری در حاشیه قرار می‌گیرد.

همین مسئله باعث شد اجرای قانون به‌گونه‌ای صورت گیرد که نه‌تنها عدالت برقرار نشود، بلکه احساس تبعیض عمیق‌تر شود. بسیاری از پرستاران معتقدند وزارت بهداشت عمداً قانون را به‌صورت ناقص اجرا کرده تا در ظاهر پاسخگو باشد، اما درواقع تغییری ایجاد نشود. امروز، در اغلب بیمارستان‌های کشور، قانون تعرفه‌گذاری فقط به‌نام اجرا شده است. پرستاران هنوز هم حقوق خود را به‌صورت ثابت و ناچیز دریافت می‌کنند، بدون آنکه ارزش واقعی خدماتشان محاسبه شود. این وضعیت باعث شده پرستاران احساس کنند نظام سلامت، کار و تخصص آنها را بی‌ارزش می‌داند. درحالی‌که اگر این قانون به‌درستی اجرا شود، هم انگیزه شغلی افزایش می‌یابد، هم کیفیت خدمات به بیماران ارتقا پیدا می‌کند. ما معتقدیم اجرای واقعی تعرفه‌گذاری، کلید بازگشت عدالت به نظام سلامت است. این تنها مطالبه صنفی نیست، بلکه مطالبه‌ای ملی است؛ چون جامعه‌ای که پرستار بی‌انگیزه و خسته دارد، سلامت پایدار نخواهد داشت.


در ماه‌های اخیر اخباری از احضار یا برخورد با فعالان صنفی پرستاری منتشر شد. ماجرا چیست؟

متأسفانه فضا برای نقد بسیار تنگ شده است. رئیس نظام پرستاری مشهد و یکی از اعضای هیئت‌مدیره‌اش فقط به‌دلیل بیان نظر درباره تبعیض در پرداخت‌ها با شکایت دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد احضار شدند. حتی موردی در گیلان داشتیم که یکی از همکاران صرفاً پرسید چرا بودجه رفاهی کارکنان، تنها به بخش ستادی اختصاص یافته نه به نیروهای خط مقدم؛ همین سؤال برایش حکم سه ماه انفصال از خدمت به‌دنبال داشت.

وقتی پرستار نتواند حتی درباره حق خود حرف بزند، چه انتظاری داریم که انگیزه داشته باشد؟ این برخوردها فقط باعث خاموش شدن صداهای کارشناسی و تداوم اشتباهات مدیریتی می‌شود.


به‌عنوان سخن پایانی، چه راه‌حلی برای خروج از این وضعیت پیشنهاد می‌کنید؟
اول از همه باید نگاه به پرستاری تغییر کند. پرستار نیروی مصرفی نیست؛ ستون نظام سلامت است. بدون پرستار، بیمارستان معنا ندارد.
باید قانون تعرفه‌گذاری به‌طور واقعی و کامل اجرا شود تا عدالت برقرار شود. مجوز استخدام‌ها باید افزایش یابد و حقوق‌ها متناسب با سختی کار تنظیم شود. نظام ارزیابی عملکرد باید برپایه کیفیت مراقبت باشد، نه صرفاً درآمدزایی بیمارستان.

همچنین، لازم است امنیت شغلی پرستاران تأمین شود. نیروهای شرکتی باید تعیین‌تکلیف شوند، چون با قراردادهای موقت نمی‌توان انتظار وفاداری و انگیزه داشت.
در کنار آن، باید به سلامت روان پرستاران توجه شود. در کشورهایی مانند سوئد و آلمان، خدمات روانشناسی شغلی بخش جدایی‌ناپذیر نظام سلامت است، اما در ایران پرستار حتی فرصت استراحت ندارد.

اگر عدالت برقرار شود و شأن حرفه‌ای پرستاران حفظ شود، مطمئن باشید نه مهاجرتی رخ می‌دهد و نه کمبود نیرویی باقی می‌ماند. پرستاران ایران عاشق مردم خود هستند، فقط کافی است حس کنند دیده می‌شوند و ارزش کارشان درک می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha