سلامت نیوز: راننده اتوبوس پایش را با سرعت روی پدال ترمز قرار داد. حس كرد با چیزی برخورد كرده است، عجیب بود. او تمام حواسش به جاده بود و چیزی را ندیده بود. اما انگار چرخها از روی چیزی رد شده بودند، با هزار سؤال در ذهنش اتوبوسش چند متر جلوتر توقف كرد. از ماشین پیاده شد و به سمت خلاف حركت خودرواش به راه افتاد. در كنار جاده اردبیل- خلخال چیزی شبیه به جسد افتاده بود. جسد به شدت متلاشی شده بود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جوان، ساعت 1:12 را نشان میداد كه كارآگاهان پلیس استان اردبیل در جریان كشف جسدی در جاده خلخال - اردبیل قرار گرفتند. آنها بلافاصله راهی محل شدند، جسدی در كنار جاده افتاده بود، باتوجه به آنكه چندین خودرو از روی آن عبور كرده بودند، جسد كاملاً متلاشی شده بود و حتی هویت و جنسیت آن مشخص نبود.
تلاش برای رمزگشایی حادثه
جنازه به دستور بازپرس پرونده برای مشخص شدن هویت و علت مرگ به پزشكی قانونی انتقال داده شد و در بررسیهای صورت گرفته باتوجه به آزمایشات صورت گرفته، مشخص شد كه جنازه متعلق به مردی حدوداً 40 ساله است. از سویی كارآگاهان جنایی برای رازگشایی این پرونده تحقیقات را ادامه دادند. طبق روال پروندههایی كه هویت جسد مشخص نیست، آنها به سراغ پروندههای افراد فقدانی رفتند. اما در تحقیقات اولیه پرونده مشابهی بهدست نیامد.
شناسایی
تحقیقات در این خصوص ادامه داشت تا اینكه 10 روز پس از كشف جسد، مرد میانسالی به یكی از كلانتریهای اردبیل مراجعه كرد و از ناپدید شدن پسرش خبر داد. « 12 روز قبل پسرم سوار بر خودروی تیبایش خانه را ترك كرد و بعد از آن دیگر بازنگشت. چند باری با تلفن همراه پسرم تماس گرفتم اما گوشی تلفن همراه كامران خاموش بود. چند باری با تلفن همراه پسرم تماس گرفتم اما كسی پاسخ نداد. كمی نگران شدم اما چون پیش میآمد كه پسرم به خانه نیاید، حدس نمیزدم برایش اتفاقی رخ دهد، تا اینكه روز قبل پلیس با من تماس گرفت و گفت خودروی پسرم در یكی از خیابانها رها شده است. ظاهراً مأموران حین گشت متوجه خودروی پسرم میشوند و با استعلام شماره تماس خانهمان را بهدست میآورند. همین مسئله باعث شد كه مطمئن شوم برای پسرم اتفاقی افتاده است.»
با توجه به اینكه احتمال میرفت جسد كشف شده متعلق به كامران باشد، مرد میانسال برای شناسایی جسد به پزشكی قانونی رفت و با شناسایی جنازه، راز هویت جنازه كنار جاده برملا شد. كارآگاهان در اقدام بعدی به سراغ خودروی مقتول رفتند و در بازرسی از آن لیوانی را كشف كردند كه داخل آن مایه سفید رنگی قرار داشت. لیوان برای آزمایشات به اداره تشخیص هویت ارسال شد.
آخرین ملاقات
كارآگاهان در ادامه بررسیهای خود دریافتند كه روز حادثه قربانی با دو پسر نوجوان به نامهای شاهین و حمید دیده شده است. از آنجایی كه دو پسر جوان آخرین افرادی بودند كه قربانی را دیده بودند و در رازگشایی این جنایت میتوانستند به پلیس كمك كنند، دستور بازداشت آنها توسط بازپرس جنایی صادر شد. كارآگاهان در قرار صوری موفق شدند شاهین را دستگیر كنند و برای تحقیقات به اداره آگاهی انتقال دهند. شاهین گفت: « نمیدانم چه اتفاقی برای كامران افتاده است. روز حادثه قرار بود باهم به آستارا برویم اما گفت با حمید قرار دارد و خیلی زود با من خداحافظی كرد و رفت. از آن به بعد او را ندیدم و حمید هم گفت خبری از او ندارد. حمید امروز میخواهد به تهران برود، شاید او بتواند به شما كمك كند.»
اقرار به قتل
بهدنبال اظهارات پسر جوان، تیمی از كارآگاهان جنایی استان اردبیل به دستور سرهنگ عالیزاده، رئیس پلیس آگاهی استان اردبیل وارد عمل شدند و متهم جوان را كه قصد فرار به خارج از شهر داشت، بازداشت كردند. حمید كه خود را در دام پلیس میدید و چارهای جز اعتراف نداشت به قتل كامران اعتراف كرد و زمانی كه در مقابل افسر پروندهاش قرار گرفت در رابطه با قتل گفت: « دو سالی میشود كه كامران را میشناسم. به بهانههای متفاوت از من پول میگرفت. من هم چند باری به او گفتم كه پول را برگرداند اما او تهدید كرد كه اگر در رابطه با پولم حرفی بزنم، پشت سرم حرف میزند و با تهمتهایش آبرویم را پیش دوستانم میبرد. البته یكی از دوستان مشترك من و كامران هم میگفت كه او پشت سرمن حرفهای نامربوط زده است. همان دوستم (شهریار) هم مرا تحریك كرد كه قتل را انجام دهم.
كینه
متهم جوان ادامه داد: « من از كامران كینه به دل داشتم اما نه در این حد كه بخواهم او را به قتل برسانم. شهریار، دوست مشترك من و كامران بود. او گفت یك شب كامران را مست كرده و 40 میلیون تومان از او سفته گرفته است. نمیدانم سر چه موضوعی از كامران دلخوری داشت اما وقتی فهمید من برای اجاره مغازهام به 15 میلیون پول نیاز دارم، گفت تو كامران را به قتل برسان و من 15 میلیون از این 40 میلیون را به تو میدهم. به نظر معامله خوبی بود، این طوری هم مغازهدار میشدم و هم به پولهایم میرسیدم. روز حادثه قبل از اینكه كامران را ببینم، مقداری قرص و یك دوغ تهیه كردم. ابتدا برای اینكه مقتول شك نكند برای خودم هم دوغ ریختم و با هم خوردیم اما در فرصتی مناسب، قرصها را در باقی دوغها حل كردم. در نزدیكی پاركی نگه داشت، پیاده شدیم و به راه افتادیم. در راه به او دوغ مسموم دادم. بعد از چند لحظه او بیهوش روی زمین افتاد. جنازه را به كناری كشاندم تا كسی متوجه آن نشود، بعد به پمپ بنزین رفتم و مقداری بنزین تهیه كردم و به پارك برگشتم.
شرح ماجرا
پسر جوان گفت: « بنزین را روی كامران ریختم و بعد از مدتی سوار بر خودروی مقتول آنجا را ترك كردم. بعد از قتل به خانه برگشتم. اول نمیخواستم از قتل حرفی بزنم اما پدرم از وضع آشفته و خودروی زیر پایم به من شك كرد. آنقدر سؤال پرسید كه مجبور شدم به او حقیقت را بگویم. پدرم وقتی از ماجرا با خبر شد، گفت ماشین برایت درد سرساز میشود. همان موقع سوار ماشین شدیم و آن را در یكی از خیابانهای فرعی شهر رها كردیم. بعد از آن هم تصمیم گرفتم به تهران بروم تا آبها از آسیاب بیفتد كه حین خروج از شهر دستگیر شدم. متهم درباره انتقال جسد گفت: همراه پدرم جنازه را به آنجا بردیم، قبل از اینكه خودروی كامران را در خیابان رها كنیم. با پدرم به پارك رفتیم و جسد كامران را برداشتیم و سوار خودرواش كردیم. به طرف خارج از شهر حركت كردیم و جنازه را در جاده اردبیل - خلخال رها كردیم. میخواستیم این طور به نظر برسد كه كامران با خودرو تصادف كرده و مرگ او یك حادثه بوده است. چون تمام سرنخها را از بین برده بودیم. من هیچ شاهدی برای جنایت نداشتم.
نظر شما