سلامت نیوز: تغییرات اقلیمی از 14هزار سال قبل زمین را به مبارزه فراخوانده است؛ مبارزهیی سخت كه دنبال خود خشكسالی و كم آبی را در مناطق مختلف رقم زده و گاه انسان را به مهاجرت از وطن، تنش و جنگ واداشته است. حالا هم این روند ادامه دارد هر روز هشدارهای زمین بیشتر میشود، بارشها تند است و در فاصله كمی تبدیل به سیلاب میشود اما این سیلاب سر به كوچهها كشیده خیلی بیشتر از آنكه در چرخه جذب سفرههای زیرزمینی قرار گیرد در چرخه تبخیر و تعرق به آسمان بازمیگردد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه تعادل، بهار یك سال قبل عیسی كلانتری، وزیر پیشین كشاورزی در نشست تخصصی كمیسیون اقتصادی بنیاد امیدایرانیان و در حضور محمدرضا عارف از احتمال مهاجرت 70درصد ایرانیها به دلیل كم آبی سخن گفت. بعد و قبل از او هم خیلیها بحران كم آبی و خشكسالی را هشدار و تذكر دادند حالا هم در این روز كاملا بهاری كه هنوز هیچ آماری برای سال جدید در سایت مدیریت منابع آبی ایران از وضعیت آبی كشور وجود ندارد باب صحبت با محمد سالاری، عضو هیاتمدیره گروه شهر انجمن جامعهشناسی درباره وضعیت آب در شهرهای ایران، تاثیر زندگی شهری بر خشكسالی و تاثیر خشكسالی بر زندگی شهری باز میشود و دنباله بحث به تاثیر سیاستهای دولتی به خصوص انتقال آب و سدسازی در این حوزه، بازبینی در صنعت و كشاورزی آب بر و همین طور لزوم بازتعریف حقوق آب كشیده میشود.
او كه فارغالتحصیل رشته اقتصاد و جامعهشناسی از دانشگاههای آزاد و دولتی ایران است نقطه نظرات مهمی در این باره دارد. محمد سالاری نه تنها خشكسالی و بحران آب را یكی از مهمترین دلایل مهاجرت و مهاجرت معكوس عنوان میكند بلكه معتقد است منشأ تنشها و جنگهایی كه اكنون در عراق و سوریه و تركیه در جریان است بحران آب است كه به تبع آن مهاجرت صورت میگیرد و البته احتمالا دیر یا زود مناطق بیشتری را تحت تاثیر قرار میدهد. در ادامه با این پژوهشگر اقتصاد اجتماعی را میخوانید.
بحران آب و خشكسالی كه در سالهای اخیر با آن مواجه هستیم، چه تاثیراتی بر زندگی شهری دارد؟
بگذارید از اینجا آغاز كنم كه ما در آستانه تغییر و تحولات اقلیمی جدی هستیم و این تغییرات تحت عنوان پسانرمال نامگذاری میشود با این مفهوم كه شرایط اقلیمی جدیدی در حال شكل گرفتن است كه البته هنوز هم به سرانجام نرسیده است اما ایران هم تحت تاثیر این دوران هست كه خشكسالی هم متاثر از آن به وجود میآید و به دنبال آن مهاجرت. اتفاقات اینچنینی از حدود 14هزار سال قبل به بعد مرتب رخ میدهد اما روند آن به قدری كند بوده است كه انسانها متوجه نمیشدند. ما در جریانات تاریخی خود دو مورد آن را به شكل مهاجرت انسانها از حوالی جنوب به شمال طی 7 هزار سال قبل و از طرف شمال به جنوب طی دو تا سه هزار سال قبل در اسطورهها و تاریخ ثبت كردهایم. اكنون نیز دچار همان وضعیت هستیم كه ناچاریم از مناطق كم آب به مناطق پر آب مهاجرت كنیم؛ اتفاقی كه انتظار نداشتیم به این زودی رخ بدهد اما مداخله در كره زمین باعث شده است كه فاصله تنشهای اقلیمی كوتاه شود و بهشدت زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهد.
نخستین حادثهیی كه طی آن مهاجرت صورت گرفت توفان نوح بود. در این زمان شدت بارندگیها همزمان با گرما به قدری زیاد شد كه مردم از سمت جنوب به طرف شمال و آسیای میانه مهاجرت كردند. اقوام مادها، لرها و كردها و كسانی كه در كوههای كركس، گیلان و مازندران زندگی میكنند، حاصل این جریانها هستند. حادثه بعدی زمانی است كه جمعیت به سمت شمال رفته بود و در مقابل سرمای شمال ناچار به طرف جنوب كره زمین و ایران مهاجرت میكنند. مهاجرت پارسها حدود 2500 سال قبل دومین مهاجرتی است كه انسان ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است. از سه هزار سال قبل تاكنون به تدریج مساله مهاجرت رخ داده است و ما در زمان هخامنشیان در جنوب ایران و در حوالی شیراز و تخت جمشید تمدن به پا كردیم. چون در این مناطق شرایط متناسبی برای زندگی وجود داشت اما در دورههای بعدی همان مناطق لم یزرع شد و به واسطه تغییر شرایط آب و هوایی، مقدار آبها كاهش پیدا كرد و در نتیجه مردم دوباره به مناطق پرآبتر مهاجرت كردند. پس مساله مهاجرتی كه در حال وقوع است بیسابقه نیست و سیر تاریخی داشته است.
چون كره زمین از نظر آب در شرایط با ثباتی قرار ندارد و انسانها، گیاهان و جانوران سعی كردهاند خود را بر اساس تغییرات تدریجی آب و هوا، كاهش تدریجی بارندگی، گرمای زمین و افزایش خشكی مناطق جنوب منطبق كند و به مهاجرتهای وسیع تاریخی به سمت شمال دست زدهاند. البته مهاجرتها در تاریخ با تنشها و در نهایت جنگ و جدالهایی هم همراه بوده است. زمانی كه پارسها به ایران بازگشتند جنگهای زیادی صورت گرفت. اما باید دید در شرایط كنونی زمانی كه مهاجرت به واسطه خشكسالی رخ میدهد با چه تنش اجتماعی سیاسی روبهرو بوده است؟! البته اكنون ما با این تنشها مقاومت میكنیم به این صورت كه وقتی با كمبود آب در جنوب روبهرو شدیم با ساختن سد روی رودخانهها، انتقال آب و شیرینسازی آب دریاها كوشش كردیم مشكل را مدیریت كنیم، از مهاجرت وسیع جلوگیری كنیم. به همین دلیل در سالهای گذشته مقدار زیادی آب بین حوزهیی از جمله از كارون به زایندهرود و از زایندهرود به یزد منتقل كردیم.
اگر ما در جنوب شهرهایی مثل بندرعباس یا بوشهر داریم، قطعا به دلیل منابع مناسب آب نیست و دلیل آن شیرینسازی، استفاده از امكانات دریا و درواقع امكانات زیستی منطقه بود. اما باید توجه داشته باشم كه این اقدامات تا چه حد پشتوانه طبیعی داشته و مهمتر اینكه تا چه زمانی میتوانیم این اقدامات را انجام دهیم و مثلا آب حوزه كارون را به زایندهرود منتقل كنیم. تا كی میتوانیم آب دریا را شیرین كنیم، با سد مساله را حل كنیم، شرایط بین حوزهیی را تغییر دهیم تا شرایط بهتری برای زیست رقم بزنیم. چطور میتوانیم هستههای تمدنی گذشته را با شرایط پسانرمال انتقال بدهیم تا زندگی ادامه یابد؟!
در چند دهه اخیر در سالهای 40، 50 و 60 مهاجرت دیگری به واسطه مساله شغل از شمال به جنوب كشور داشتیم. در این دورهها مراكز بزرگ اشتغال صنعتی در اصفهان، شیراز، یزد و قسمتهای مركزی ایران ایجاد شد. از آنجا كه اقتصاد كشاورزی در عرصههای شمال زیاد نمیتوانست به عنوان شغلی برای جمعیت معنا پیدا كند، جمعیت این مناطق به مراكز صنعتی مهاجرت كردند. علت اصلی جریان مهاجرت این بود ضمن اینكه در این دوره اتفاقات امنیتی زیادی افتاد، توجه دولتها به مركز كشور بیشتر بود و مشاغل خدماتی پایه هم در این شهرهای بزرگ مركزی شكل گرفت. اما اكنون با وجود اینكه شهرهای بزرگ در مركز كشور وجود دارند ما شاهد جریان تدریجی مهاجرت از مركز به سمت شمال هستیم. یعنی یك جریان مهاجرت معكوس از تهران به سمت آذربایجان غربی-شرقی، گیلان، مازندران، گرگان و حتی خراسان شمالی داریم كه البته بسیار خفیف است. این اتفاق در آمار سال 85 و 90 به تدریج مشاهده شده اما هنوز نمیتوانیم با دقت زیاد از این مساله نتیجهگیری كنیم مگر اینكه آمار سال 95 به دست بیاید تا در این صورت مستند و دقیقتر به موضوع بپردازیم.
به نظر میرسد با وجود مساله اشتغال در تهران و اینكه در عرصههای شمالی كشور نتوانستیم شغلهای زیادی هم ایجاد كنیم مساله آب مهاجرت معكوس د راین مناطق را رقم زده است. آمار اشتغال كشاورزی نیز از سال 85 تا 90 افزایش پیدا كرده است، علت این افزایش كسانی هستند كه به سمت عرصههای پر آبتر كشیده شدهاند، شغل پیدا نكردهاند و خود را با فعالیتهای كشاورزی مشغول كردهاند. این افراد بدون آنكه تولید ناخالص كشاورزی را افزایش دهند اشتغال كشاورزی در عرصههای شمالی را افزایش دادهاند. این مساله نشان میدهد كه علت اصلی مهاجرتها آب است. البته ركود اقتصادی هم میتواند تاثیرگذار باشد. كسانی كه در عرصه های جنوبی بیكار بودند دیگر مزیتی برایشان نداشت كه در این مناطق بمانند، چون شرایط آب و هوایی و اشتغال خوبی نداشتند بنابراین مهاجرت كردند. این اتفاقات اكنون در حال وقوع است و انتظار داریم كه مهاجرتها به مناطق پر آبتر كشور بیشتر شود.
طبق این گفتهها همیشه جمعیت به سمت آب رفته اما با شروع خشكسالی در این مناطق مهاجرت به مناطق دیگر آغاز شده است، به نظر نمیرسد كه افزایش جمعیت دلیلی بر تشدید شرایط خشكسالی باشد؟
فكر نمیكنم این طور باشد. اینكه بگوییم وجود تمركز جمعیت در تهران باعث مصرف بیش از اندازه آب شده است زیاد مستدل نیست. میتوانیم این طور بگوییم كه مثلا آب حوزه شمال، سد لتیان و رودخانه كرج را برای جبران كم آبی به تهران انتقال دادهاند. بنابراین تهران تحت تاثیر آب حوزهیی دیگر است اما نمیتوانیم بگوییم خشكی مازندران به دلیل انتقال آب مازندران به تهران است. خشكی مازندران حاصل شرایط عمومی آب و هواست چون در حال حاضر به تدریج عرصههای شمالی را هم به لحاظ سرسبزی از دست میدهیم.
سبك زندگی چطور؟ آیا سبك زندگی كه ما در پیش گرفتهایم و حتی پخت و پزمان هم با آب فراوان انجام میشود، میتواند اثرات خشكسالی در شهرها را تشدید كند؟
بله، میتواند تحت تاثیر این موضوع باشد اما توجه كنید مقدار مصرف آب شهرها نسبت به آب كشاورزی بسیار پایینتر است. مجموعا بخش كشاوزی ما در كل كشور بیشترین سهم را دارد اما در محدودههای خاصی مانند اصفهان ممكن است صادق نباشد كه تقریبا 50 درصد آب به مصارف شهری میرسد.
البته به نظر میرسد كاهش و كنترل مصرف آب در بخش كشاورزی بسیار آسانتر از كاهش و كنترل مصرف آب در بخش مصارف شهری باشد چون صنعت كشاورزی را میتوان با روشهای آبیاری مدرن كنترل كرد.
خیر، شیوه مصرف آب در شهرها قابلیت تعدیل دارد چون مصرف شهرها كاملا در دست مدیریت دولتی و قابل كنترل است اما در بخش كشاورزی سختتر است. كشاورزان همچنان با روشهای سنتی كار میكنند در حالی كه كشاورزی ما هم بهشدت آب بر هست. برای مساله آب سیاستگذاری دقیقی نیاز داریم كه به سمتی برود تا بدانیم چه نوع محصولی را كشت كنیم؟ باید بدانیم چه خدماتی را داشته باشیم، شهرها در كدام مناطق مستقر شوند و در كجا میتوانیم سیاستگذاری شهری داشته باشیم ؟ اما یكباره میبینیم وزارت راه و شهرسازی هوس میكند بر اساس یك طرح ناپخته شهری جدید در منطقهیی كه امكانات آبی ندارد بسازد در حالی كه جانماییها باید بر اساس امكانات آبی منطقه باشد.
بحران آب جز مهاجرت چه اثرات دیگری بر زندگی شهری دارد؟
نبود آب اثرات زیادی بر جنبههای مختلف زیست شهری دارد. به عنوان مثال ریزگردها كه البته موضوعی جهانی هم هست. به دلیل سد بندیهایی كه تركیه بر حوزه رودخانههای دجله و فرات انجام داد، مقدار عبور آب كاهش یافت. در نتیجه عرصههای جنوبی عراق كه یك زمانی پر آب بود، خشك شد. بنابراین اكنون جریان باد به جای انتقال رطوبت غبار را انتقال میدهد. در ایران هم اطراف خورها و تالابهای خوزستان خشك شد و در نتیجه این شرایط نامناسب اقلیمی به وجود آمد. اما مسلما اثرات خشكسالی در شهرها اجتماعی، اقتصادی، روانی است. نبود چشماندازهای مناسب برای ماندگاری و ناامیدی برای بهبود شرایط منجر به عدم علاقه مردم به سكونتگاههای خود میشود تا در نهایت به تصمیم مهاجرت برسند. این تصمیم هم همراه با تنشهایی هست. به عنوان مثال تنشی كه در تركیه، سوریه و عراق مشاهده میكنیم كه به شكل جنگ در آمده است بنیادش بر پایه آب است چون مردم در بسیاری از مناطق جنوبی عراق نمیتوانستند به خاطر كمبود آب زندگی عادی داشته باشند به همین دلیل مجبور شدند، سكونتگاههای خود را ترك كنند و به سمت شهرهای دیگر كشیده شوند و همین مساله تنشزا شد در حالی كه ساختار همبستگی ملی كه میتوانست این بحران را مدیریت كند بر اثر نبود شرایط زیستی شهری به هم خورده بود بنابراین تنشها آغاز شد. همزمان با وقوع نخستین موج اتفاقات سیاسی اگر جامعه كه استحكام كافی و عامل نگهدارنده بین لایههای مختلف اجتماعی را نداشته باشد كه وضعیت باثباتی را رقم بزند این لایهها خرد میشوند، با یكدیگر برخورد میكنند و جنگ آغاز میشود؛ موضوعی كه باعث وضعیت كنونی عراق شد و دامنه اثرات آن در تركیه هم خود را نشان داد. در سودان شمالی، جنوبی و مصر هم وضعیت به همین شكل است. در بسیاری از كشورهایی كه مساله آب بین آنها حل نشده، حقوق آب بین آنها رعایت نشده و مرزهای سیاسی مرزهای طبیعی را از بین برده این تشنج را شدیدتر مشاهد كنیم. اگر ما میتوانیم تنش بین چهارمحالوبختیاری، خوزستان و اصفهان را با سیاستگذاریهای مركزی حل و روی آن سرپوش بگذاریم اما تنشهای سوریه، عراق و تركیه را نمیتوانیم پنهان كنیم. حالا كه وارد دوره پسانرمال شدیم باز هم این اتفاق مانند هفت هزار سال قبل كه مردم به دنبال تصرف هر قلمرویی مهاجرت و جنگ را رقم زدند به وقوع پیوسته است اما اداره كردن آن مهم است. چون وقتی جمعیت زیادی در اصفهان امید زیادی برای پر آب شدن زایندهرود نداشته باشند هر لحظه ممكن است دچار ناامنی میشوند و این نا امنی در انتقال آب تبعات دارد. وقتی شهر بزرگی با صدها هزار نفر جمعیت با قحطی آب روبرو شوند، تنش و دشمنیهای بزرگ ایجاد میشود. اما حل این مساله اهتمام زیادی نیاز دارد تا بتوانیم با آرامش و منطق این كار را انجام دهیم. یكی از راهها این است كه حتما از انتقال آبهای بین حوزهیی كمتر استفاده كنیم و تا میتوانیم از آن اجتناب كنیم.
بالاخره سدسازی و انتقال آب هم احتمالا به عنوان راهحل به نظر مقامات رسیده است همیشه این تصور، حداقل در ظاهر وجود داشته است كه باید برای جبران خشكسالی فكری كرد.
این راهحلها تنش ایجاد خواهد كرد. باید بپذیریم با انتقال آب از خوزستان به حوزه مركزی جمعیت را هم از آنجا به حوزه مركزی منتقل كردهایم. درمورد انتقال آب از حوزه اصفهان به حوزه یزد یا انتقال آب مازندران یا گیلان به سمت تهران هم همین طور است. اهمیت آب به قدری است كه با مهاجرت آن جمعیت نیز مهاجرت خواهند كرد. دولتها برای حل مساله مهاجرت یا خشكسالی منطقه مركزی آبی كه باید توسط كارون به سمت منطقه جنوب برود را به منطقه مركزی منتقل میكنند در حالی كه وجود آب در آن منطقه اقتضای طبیعت بوده است. در آنجا اتفاقات طبیعی منجر به وجود شهرهای جنوبی مانند اهواز، خرمشهر و آبادان شده است. اگر آب به سمت این شهرها نرود، به دلایل گوناگونی از جمله خشكسالی خورها، ریزگردها، گرمای بیش از اندازه و كمبود سبزینگی و ناامیدی مردم و در نهایت عدم تحمل هزینههای زندگی تخلیه میشوند و به سمت مركز میروند. شهری مثل شاهین شهر در اصفهان به دلیل وجود آبادانیها در اصفهان شكل گرفت حالا چه به دلیل جنگ یا هر مساله دیگر آبادان تقریبا تعطیل شد و آنها به این شهر مهاجرت كردند. حالا آبی كه قرار بود به آبادان داده شود به شاهین شهر میرود. این فرآیند همینطور كه جمعیت خوزستان را كاهش خواهد داد، جمعیت اصفهان و حوزههای مركزی را نیز افزایش خواهد داد. زمانی یزدیها در دشت عباس خوزستان كار میكردند اما حالا جمعیت از خوزستان به یزد میرود و مهاجرت معكوس رخ داده است. البته آمار مهاجرتهای معكوس زیاد نیست اما به هر حال اتفاق میافتد. علت این اتفاقات نیز دستكاریهای غیر خردمندانه انسان در طبیعت و از جمله در عرصه آب است.
در گذشته زابل خشك شد و جمعیت به سمت گنبد كابوس یا گرگان رفت، آنجا هم اگر خشك شود باز جمعیت به سمت منطقه دیگری كه آب دارد، میرود. یك زمانی شهر خیلی بزرگی با عنوان زابلستان داشتیم، اما آب بین حوزهیی كه قرار بود از رودخانه هیرمند به سمت این شهر برود به جای دیگری رفت، بنابراین زابل تعطیل شد و جمعیت آن نیز در زمان رضا شاه به حوزههای شمالی مهاجرت كردند. الان هم مهاجرت معكوس، سمت عرصههایی كه آب و شغل بیشتری داشته باشند مانند اصفهان و تهران اتفاق میافتد.
در مورد سیاستهای كار و سرمایهگذاری هم همینطور است؛ سرمایهگذاری بر مبنای ضرورتهای زندگی بر مهاجرتها اثر میگذارد و به آنها دامن میزند در حالی كه اگر بخواهیم آرامش در كشور وجود داشته باشد باید در سیاستگذاریهای آب تجدید نظر كنیم.
پس در نهایت باید برای كنترل بحران آب و مهاجرت چه كنیم؟
دست از سدسازیبرداریم. درباره سدهایی كه تاكنون ساختیم مطالعه جدی انجام دهیم تا مشخص شود چه اختلالی در زندگی طبیعی ایجاد كردهاند و اثرشان در مهاجرتهای جمعیتی چگونه بوده است. در مورد انتقال آب بین حوزهیی تجدید نظر كنیم. انتقال آب از مازندران به سمنان یا دریای عمان به حوزههای مركزی كویر لوت عرصههایی است كه به نا امنی جمعیتی منجر میشود، ساختار جمعیت را به هم میریزد، اثر مثبت ندارد. اینها ماجراجویی در طبیعت كره زمین است كه بازخوردهای نامساعدی دارد.
میگویید دست از سدسازی و انتقال آب بین حوزهیی بر داریم اما باز هم این سوال باقی میماند كه اگر این اقدامات را انجام ندهیم پس چطور كم آبی را جبران كنیم؟
چند اتفاق باید رخ دهد. اول اینكه باید در هر حوزهیی بارگذاری جمعیت بر اساس آبی كه در آن حوزه بطور واقعی میتواند وجود داشته باشد انجام شود. دوم كشاورزی با آب را تعدیل كنیم، مقدار و نوع كشت را تغییر دهیم و از كشاورزی پرآبتر به سمت كشاورزی كم آبتر برویم. باید ببینیم در این شرایط آب با چه الگویی بهتر استفاده میشود. سوم با صنعت آب بر هم باید خداحافظی كنیم، در تولید انرژی كه در نیروگاهها با آب خنك میشود تجدید نظر كنیم. انرژی تولید كنیم كه آب بر نباشد و از نیروگاههای خورشیدی استفاده كنیم. چون آب مصرف نمیكند و انرژی شان هم پاك است بنابراین مقدار زیادی هم در خنك كردن نیروگاه هایمان صرفهجویی كردیم. باید در نحوه فعالیت ذوب آهن و فولاد مباركه هم تجدید نظر كنیم. به سمت مزیتهای دیگری برویم؛ ببینیم اقتصاد ایران در شرایط بیآبی چه میتواند باشد؟ یعنی روی اینكه اقتصاد ایران كشاورزی، صنعتی یا نوع دیگری باشد فكر كنیم.
البته اقتصاد ایران كه تاكنون نفتی بوده.
بله، اما نفت به داخل كشور میآید و تبدیل به اقتصاد كشاورزی و صنعتی میشود. استراتژی كشاورزی كه در اوایل انقلاب مطرح شد و استراتژی صنعتی كه در طول این قرن از زمان رضا شاه به وجود آمد هر دو آببر هستند. به هر حال باید فكر كنیم كه در شرایط بیآبی از چه نوع كشاورزی استفاده كنیم؟ اینكه سكونتگاههایی مختلف در نقطههای خیلی خاص مانند زاهدان، زابل، یزد، كرمان كه كم آب هستنند تا چه حدی میتوانند بزرگ شوند و ثبات پیدا كنند. چطور میتوانند با همین محدودیت آب زندگی را به سامان برسانند. زمانی كه با یزدیها وارد گفتوگو میشویم كه این شهر باید در محدودههای آبی خود بماند اعتراض میكنند چون تصورشان این است كه چون سنگ آهن به اصفهان میدهند اصفهان هم باید به آنها آب بدهد در حالی كه سنگ آهنی كه در یزد تولید میشود جز اصفهان به تمام نقاط كشور میرود و سود میرساند. در ثانی برای انتقال آب از اصفهان به یزد باید حقآبههایی وجود داشته باشد. معتقدم باید حقوق آب در سطح كشور از نو تعریف شود كه بر اساس آن شهر یا كشور در وضعیت متعادلی قرار بگیرد اما اكنون هیچ ثباتی در این سیاستگذاریها نیست. ما وقتی در مورد كشاورزی حرف میزنیم، میگویند خط قرمز ماست ما میگویم نباید در صادرات محصولات جالیزی اصرار داشته باشید چون خیلی آببر هست اما قبول نمیكنند. همین طور نحوه برنجكاری. اما نمیشود روی این مسائل توفق كرد در حالی كه تعادل زیستی ما در این سرزمین بر هم خورده است و باید این مساله سطح ملی حل شود و كاری نیست كه بتوان در دفتر یك وزارتخانه یا پژوهشگاه آن را انجام داد.
نظر شما