سلامت نیوز:حمید اسلامی عضو تیم ملی دو و میدانی نابینایان و کم بینایان: مشکل من و بسیاری دیگر از معلولان، اشتغال است. من تا به حال از ورزش هیچ درآمدی نداشتهام. تحصیلات دارم اما نمیتوانم شغل پیدا کنم. الان توی استان خودمان خیلیها با مدرک دیپلم و فوق دیپلم مشغول کار هستند اما با وجود سابقه ورزشی و مدرک فوق لیسانس هنوز موفق نشدهام شغلی پیدا کنم.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: محمدرضا وطن فدا عضو سابق تیم ملی دو و میدانی: معلولان کشور ما معمولا بالای 50 درصد معلولیت دارند، امکانات اشتغال برایشان فراهم نیست، بدون بیمه و بیمه عمر چه کار میتوانند بکنند؟! با نابینایان جوری برخورد میشود انگار سربار جامعه هستند. نابینایان مشکل مسکن دارند. خیلیها در خانه پدر و مادرشان زندگی میکنند و بعد از فوت آنها نمیدانند باید چه کار کنند.
مهدی اولاد عضو تیم ملی دو و میدانی نابینایان و کم بینایان: خیلی جاها برای کار مراجعه کردهام اما به بهانههای مختلف از سر باز کردهاند. چندین بار برای گرفتن فضاهای ورزشی به شهرداری مراجعه کردهام. برای اینکه فضایی را به صورت پیمانکاری از شهرداری بگیریم و مشغول فعالیت ورزشی شویم اما خیلی راحت گفتند تا زمانی که پارتی نداری، نیا!
چند روز پیش 30 ساله شده است. فوق لیسانس حقوق دارد اما هنوز نتوانسته شغلی پیدا کند. درآمدی ندارد. میگوید از جیب پدرم خرج میکنم. برای پیدا کردن شغل به هر دری زدهام. چندین نامه نوشتهام اما هنوز بیکارم. اینها گفتههای حمید اسلامی است؛ عضو تیم ملی دو و میدانی نابینایان و کم بینایان ایران. تنها دوندهای که در مسابقات پارالمپیک 2016 ریو حضور داشته است. اهل همدان است، متولد اردیبهشت 1366. ورزش حرفهای را از سال 1381 شروع کرده و 9 مدال جهانی و آسیایی دارد: «مشکل من و بسیاری دیگر از معلولان، اشتغال است. من تا به حال از ورزش هیچ درآمدی نداشتهام. تحصیلات دارم اما نمیتوانم شغل پیدا کنم. تا به حال بارها به استانداری مراجعه کردهام و برای وزیر ورزش هم دو بار نامه نوشتهام و خودم نامه را به دستشان دادهام. برای المپیکیها قول اشتغال داده بودند اما در مورد پارالمپیکیها در صورت کسب مدال طلا، فرزند فرد از سربازی معاف میشود.» با خنده ادامه میدهد: «بدون شغل مگر میشود ازدواج کرد که بچه دار هم بشویم؟! همیشه به قشر معلول ظلم میشود. الان توی استان خودمان خیلیها با مدرک دیپلم و فوق دیپلم مشغول کار هستند اما با وجود سابقه ورزشی و مدرک فوق لیسانس هنوز موفق نشدهام شغلی پیدا کنم.» حمید به قول خودش پرچم استان را بالا برده و برای کشور هم در مسابقات آسیایی و جهانی افتخار آفرینی کرده اما خودش حالا خانه نشین است.
مهدی اولاد هم دیگر عضو تیم ملی دو و میدانی نابینایان و کم بینایان است؛ متولد 1365 و ساکن تهران. لیسانس تغذیه ورزشی دارد و همینطور مدرک مربیگری آمادگی جسمانی، ایروبیک، بدنسازی، پرورش اندام و دو و میدانی. از 6 سالگی فعالیت ورزشی را شروع کرده و مدالهای متعددی در عرصههای بینالمللی و کشوری کسب کرده است از جمله مدال برنز جهان در سال 2011 و 2016 و طلای آسیایی سال 2012.
«در حال حاضر مربیگری میکنم؛ مربی بدنسازی کشتی. شغل ثابتی نیست، بدون بیمه و قرارداد. درواقع هیچ امنیتی به لحاظ شغلی برایمان وجود ندارد. ما که معلولیت داریم وضعمان این است. برای استخدام که مراجعه میکنیم، به خاطر آزمایشهای پزشکی ردمان میکنند. من خودم مشکل شبکیه چشم دارم و به همین خاطر با استخدامم موافقت نمیکنند، با وجود این همه سوابق مربیگری که دارم شغلی که در حال حاضر به آن مشغولم، کاذب است. حتی بیمه و قرارداد ندارم. شاگرد میگیرم؛ 4، 5 ماه هستند و بعد میروند. معمولاً اینجوری است. برای مسابقات، مربی بدنسازی میگیرند و بعد از مسابقه، دیگر نمیآیند. زمانهایی هم هست مثل شب عید و خرداد و بهمن که فصل امتحانات است، اصلاً شاگرد ندارم. وقتی شاگرد نداشته باشم، درآمدی هم ندارم.»
اولاد ادامه میدهد: «خیلی جاها برای کار مراجعه کردهام اما به بهانههای مختلف از سر باز کردهاند. چندین بار برای گرفتن فضاهای ورزشی به شهرداری مراجعه کردهام. برای اینکه فضایی را به صورت پیمانکاری از شهرداری بگیریم و مشغول فعالیت ورزشی شویم اما خیلی راحت گفتند تا زمانی که پارتی نداری، نیا!»
اینطوری است که به قول مهدی آنهایی که پارتی دارند میروند و فضایی میگیرند و به جای ماهی یک و نیم میلیون تومان، ماهی 10 میلیون تومان درآمد دارند. البته این مشکلی نیست که فقط دامنگیر معلولان باشد. حتی خیلیها در رشتههای مختلف مدالهای آسیایی و جهانی دارند و دنبال مکانی هستند تا بتوانند مجموعهای تأسیس کنند و در آن فعالیت ورزشی داشته باشند اما این امکان را پیدا نمیکنند. در عوض دربهدر یافتن جایی میشوند که 700، 800 هزار تومان حقوق بهشان بدهند و این مایه تأسف است.
اولاد میگوید: «من و امثال من باید برویم برای فردی کار کنیم که با رابطه مدیریت مجموعه را گرفته درحالی که فعالیت شغلیاش را داشته و بازنشسته شده است. بهتر است عرصه برای فعالیت جوانها هم باز شود. همین فرد خیلی راحت میتواند هر وقت دلش خواست به من بگوید دیگر سر کار نیایم، چون قراردادی با من ندارد و متعهد هیچ چیزی نیست. درآمدم هم چیزی نیست که بخواهم رویش حساب کنم. گاهی 2 میلیون تومان در ماه درمیآورم و گاهی هیچ. میتوانم بگویم به طور متوسط در ماه 500 هزار تومان درآمد دارم که کفاف هیچ کدام از هزینههای زندگیام را نمیدهد. چند وقت پیش مصوبهای مبنی بر استخدام قهرمانان المپیک ارائه شد که خب فقط مخصوص المپیکیها بود و شامل حال پارالمپیکیها نمیشد؛ این تبعیض است. حتی در نحوه در نظر گرفتن جایزه هم بین ما و افراد سالم تبعیض وجود دارد. سالمها در مسابقات دو و میدانی آسیایی داخل سالن برنز گرفتند و 10 سکه بهشان جایزه دادند و به ما که در مسابقات جهانی بزرگسالان سئول برنز گرفته بودیم، 5 سکه.»
محمدرضا وطن فدا متولد 1361، ساکن ارومیه، عضو سابق تیم ملی دو و میدانی کشور، لیسانس حقوق، 50 مدال کشوری و 3 مدال آسیایی و مقام چهارمی جهان را دارد. پدر 2 فرزند است و در سامانه 137 شهرداری، پاسخدهی تلفن میکند. کاری که میکند متناسب با تحصیلاتش نیست، البته خیلیها همین مشکل را دارند. خودش میگوید:
«شما حسابش را بکنید که یک فرد معلول چطور با ماهی 53 هزار تومان حقوقی که از طرف بهزیستی به او پرداخت میشود میتواند زندگی کند؟! 45 هزار تومان یارانه را هم که رویش بگذارید مجموعاً 98 هزار تومان میشود. معلولان کشور ما معمولاً بالای 50درصد معلولیت دارند، امکانات اشتغال برایشان فراهم نیست، بدون بیمه و بیمه عمر چه کار میتوانند بکنند؟! با نابینایان جوری برخورد میشود انگار سربار جامعه هستند. اشتغال، تنها یکی از دردهای ماست، هیچ امکاناتی نیست. نابینایان مشکل مسکن دارند. خیلیها در خانه پدر و مادرشان زندگی میکنند و بعد از فوت آنها نمیدانند باید چه کار کنند. دختران نابینایی هستند که تنها و بیسرپرست ماندهاند. خواهر خود من نابیناست و در خانه است. نابینایان اگر حداقل بیمه داشته باشند، جامعه آنها را قبول میکند و بعد از رسیدن به سن پیری، میتوانند از حداقل امکاناتی برخوردار شوند. بیشترشان با وجود داشتن مدارک تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس گوشه خانه میمانند و منزوی میشوند. خیلی راحت برمیگردند و به ما میگویند سالمها بیکارند، آن وقت شما کار میخواهید؟»
داستان اشتغال معلولان، همان حکایت کهنهای است که همچنان باقی است. نمیشود قاطعانه گفت چه نوع معلولیتی از بقیه سختتر است اما طبق همان جمله معروف که «چشم، سلطان بدن است» میشود یک جورهایی گفت نابینایی، شاید سختترین نوع معلولیت باشد. حتی قربانیان اسیدپاشی عنوان میکنند که از دست دادن زیبایی صورت آنقدر برایشان مهم نیست که از دست رفتن بینایی. میشود یک لحظه چشمها را بست و دنیای بدون دیدن را تصور کرد. حالا حساب کنید با این شرایط، مدارج تحصیلی را طی کنید و به پیشرفتهای مختلف در زمینههای فرهنگی و ورزشی دست یابید و بعد خیلی راحت با بهانه معلولیت، خانه نشینتان کنند. این، اتفاقی است که برای خیلیهایشان میافتد. همانهایی که شاید شانس کمتری داشتهاند و از بینایی بیبهره ماندهاند. فقط یک لحظه چشمهایتان را ببندید و تصور کنید.
نظر شما