سلامت نیوز:بعد از زلزله اخیر، هرکدام از هموطنان از هر طریقی که میتوانستند دست به کار شدند تا دست آسیبدیدگان را بگیرند. این کمکها در چند دسته قابل طبقهبندی بود. بخشی از این جریان به حمایتهای معنوی مردم مربوط بود؛ اعم از اعلام آمادگی برای کمک، پخش تصاویر در فضای مجازی، اعلام همدردی و... گروهی دیگر از مردم از طریق کانالهای ارتباطی جمعیت هلالاحمر اقدام به جمعآوری اقلام نقدی و غیرنقدی کردهاند و بعضی دیگر نیز به شکل خودجوش تصمیم به کمک گرفتند.
به گزارش سلامت نیوز، شهروند نوشت: هرچند که این نوع حمایتها در هر شکل و شمایلی پسندیده است اما صحبتهای یکی از امدادگران جریان خودجوش مردمی چیز دیگری میگوید. در واقع این نوع حمایتها زمانی که به شکل کمک از طریق کانالهای هلالاحمر شکل میگیرد، میتواند دستگیر باشد. حتی کمکهای نقدی و غیرنقدی خودجوش کمپینها نیز یاریدهنده است اما عملیاتهای امدادونجات نیاز به آموزشهای ویژه دارد و حضور تمام اقشار بین آسیبدیدگان نهتنها کمکی نمیکند بلکه گاهی حتی به آسیبهای احتمالی میافزاید. در این گفتوگو با یکی از امدادگران مردمی گفتوگو کردهایم تا درباره کموکیف فعالیتهای خود بگوید.
چقدر از حضورتان در منطقه میگذرد؟
همان زمان که شنیدم، راه افتادم. شاید به فاصله دو، سهساعت از زلزله. شاید هم کمتر، ولی تا شنیدم فورا وسایل را جمع کردم و تصمیم گرفتم بروم.
با خودروی شخصی رفتید؟
بله.
راهها به چه شکل بود؟
زمانی که من راه افتادم، هنوز ترافیک در کار نبود. برای همین مسیر را راحت رفتم، اما وقتی رسیدم، دیدن آسیبدیدگان برایم واقعا زجرآور بود. البته طبق آموزشها یکی از موارد مهم در کمکرسانی، کنترل احساسات است. به جای درگیرشدن با صحنهها باید فورا اقدامات لازم را انجام داد. البته با هدایت نیروهای امدادی، چون یک عده دیگر از مردم هم آمده بودند ولی عملا نمیتوانستند در تمام جریان کمک کنند.
مقصودتان از آموزش چیست؟
من دورههای کمکهای اولیه را گذراندهام. آموزشهایی هم راجع به بلایای طبیعی داشتم. بنابراین طبیعتا به خاطر این آموزشها جلوتر بودم و میتوانستم خیلی راحتتر کمک کنم.
در واقع کارتان چیز دیگری است؟
بله. کار من آزاد است. رشته نرمافزار خواندهام اما به خاطر علاقه به کمکرسانی و همینطور علاقه شخصی رفتم و این دورهها را دیدم. خیلی هم راضی هستم. بالاخره در چنین مواقعی هست که این آموزشها به کمک آدم میآید.
چرا آنقدر روی آموزش تأکید دارید؟
ببینید. گاهی شما دوست دارید کمک کنید اما به خاطر اینکه آموزش ندیدهاید، بدتر مسیر کمکرسانی را مختل میکنید. البته چارهای هم نیست. طرف قوم و خویش خودش را میبیند که زیر آوار مانده. در این شرایط نمیتواند تصمیم منطقی بگیرد. خودش شروع میکند به آواربرداری. یا مثلا کسی را دیدم که آنقدر ناراحت و پریشان بود که فقط زور میزد مصدوم را از زیر آوار بیرون بکشد. کاری هم نداشت که این نوع کمک ممکن است به مصدوم آسیب بزند. البته شرایط آنقدر وخیم بود که هرکس دیگری هم که جای او بود، همین کار را میکرد. همانطور که گفتم، بالاخره آدم عزیزان خودش را میبیند که زیر آوار ماندهاند. مردم اگر آموزشها را جدی بگیرند، در این مواقع به کارشان میآید.
خیلیها میگویند که در مواقع بحرانی اصلا نمیشود تصمیم گرفت. مثلا بعضی از مردم آسیبدیده آموزشهایی درباره زلزله دیده بودند اما تصمیمگیری در آن وضع آنقدر سخت است که انگار طرف همه چیز را فراموش میکند. برای همین احساس میکنند تفاوتی ندارد که آموزش ببینند یا نبینند. در واقع در شرایط بحران نمیشود خیلی از آموزهها را به کار گرفت. نظر شما این نیست؟
ببینید. وقتی زلزله میآید، سیل میآید یا هر اتفاق طبیعی میافتد که شما در وضع بحرانی قرار میگیرید، حداقل ممکن است در آن لحظه به قول شما نتوانید تصمیم بگیرید و از آموزشها استفاده نکنید اما بعد از آن چه اتفاقی میافتد؟ بالاخره اگر آموزش دیده باشید، بعد از اتفاق میتوانید چند برابر یک فرد عادی به مردم کمک کنید. الان بعضی از مسئولان هلالاحمر از سرازیرشدن نیروهای مردمی گله دارند. حق هم دارند. کاش این نیروها ساماندهی میشدند، کاش آموزش دیده بودند. آنوقت میتوانستند بهتر کمک کنند. آمبولانس میخواهد برسد، کمکها میخواهد برسد اما وقتی جاده ترافیک باشد یا طرف کاری بلد نباشد، عملا دستوپاگیر میشود. برای همین من هم مثل بقیه ایرانیها، از دیدن این صحنهها زجر میکشم اما توصیهام این است که مردم بروند در دورههای مختلف شرکت کنند تا در این مواقع بتوانند واقعا مثمرثمر باشند.
نظر شما