سلامت نیوز:«داشتن والد بد بهتر از نبود والد است. (فِربِرن)» در واقع وجود والدین دارای سطح قابل تحملی از مشکلات برای فرزند بسیار بهتر از تک والدی یا نبود والد است، چون شکل‌گیری شخصیت نیاز به یک الگو دارد.

هر ۴ ازدواج یک طلاق، یعنی میلیون‌ها کودک آسیب‌دیده

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جوان ، «داشتن والد بد بهتر از نبود والد است. (فِربِرن)» در واقع وجود والدین دارای سطح قابل تحملی از مشکلات برای فرزند بسیار بهتر از تک والدی یا نبود والد است، چون شکل‌گیری شخصیت نیاز به یک الگو دارد. نبود الگو منجر به شکل‌گیری شخصیت‌های به اصطلاح چندگانه، خلأ آبژه، گسست شخصیت و اختلال ایگو «ego» می‌شود؛ به خصوص در میان تنش‌های بین زوجین که عدم امنیت را برای کودک به دنبال دارد.

عدم حمایت و طرد کودک در بین افراد متعدد خانواده منجر به تنش‌هایی می‌شود و این تنش‌ها منجر به شکل‌گیری نوعی پارگی یا گسست شخصیت و حتی بروز اختلال شخصیت مرزی و بسیاری از اختلالات دیگر در اثر تجارب اضطرابی شدید در نسل آینده می‌شود. در واقع فرزندان حاصل از والدین دارای تجربه طلاق، پدر و مادرانی با روابط مختل داشته‌اند که در برهه‌هایی حساس آن‌ها را ترک کردند یا پدر و مادر حمایت‌کننده و سالمی نبودند. پس زمانی که از طرف ابژه عاطفی خود مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند احساس طردشدگی و در واقع حس تجربه مرگ را که در کودکی به محض از دست دادن یکی یا هر دوی والدین احساس می‌کردند، تجربه می‌کنند.

از آنجایی که ظرفیت ایگوی این طیف از فرزندان بسیار پایین است و دارای ایگوی شکننده و ضعیف هستند، با کوچک‌ترین بی‌مهری‌ای، احساس مرگ و پایان، ترس از تنهایی و اضطراب را تجربه می‌کنند. ایگوی شکننده و آسیب‌دیده این کودکان در برابر شرایط اضطرابی منجر به تثبیت اختلال شخصیت و عدم سلامت روان در این کودکان خواهد شد؛ موضوعی که به دلیل نمایان نبودن فاکتورهای آن در دوره کودکی نادیده گرفته شده و زمینه‌ساز بسیاری از آسیب‌های فردی اجتماعی و ملی خواهد شد. نفرت، خشم، ترس، عدم یادگیری ارتباط سالم، نبود الگوی ارتباطی سالم و مناسب و ... موضوعات عمیقی هستند که برای کودک طلاق به کرات رخ داده و در معرض تجربه تداومی آن است.


احساس حقارت این کودکان در دوره تحصیلی به دلیل عدم حضور والدین در کنار آنها، نداشتن حامی مالی، ترحم‌برانگیز بودن آن‌ها و در پس ترحم، پرورش خشمی عمیق در این فرزندان تا زمان بزرگسالی که مجالی برای بروز آن پیدا می‌کنند که ممکن است به صورت هر گونه رفتار و عملکرد اجتماعی و فردی آسیب‌زا منتج شود. طلاق در نتیجه عدم سازگاری رخ می‌دهد. فرزند طلاق در این فرآیند تجاربی داشته است که همه تجارب پایه‌های خشم را در کودک تعبیه کرده است.


بیمه، تحصیل، امنیت مالی، سلامت جسمی، تغذیه، حمایت اجتماعی، روابط خانوادگی سالم و... همه و همه مسائلی است که در هیچ جای قانون تعریفی ساختارمند برای آن‌ها در قبال فرزندان طلاق درج نشده است و بر اساس حکم دادگاه فرزند به یکی از والدین واگذار خواهد شد که الزاماً دربرگیرنده تمام موارد یک زندگی پایا و سالم نیست. در واقع فرزند بعد از واگذاری به یکی از والدین به نوعی رها شده باقی خواهد ماند. چه کسی متولی کاهش آسیب این فرزندان، آسیب‌شناسی، پیشگیری و ارتقای سلامت این طیف که روز به روز بر تعداد آن‌ها افزوده خواهد شد، خواهد بود؟


طلاق محصول یک فرآیند پاتولوژیک در خانواده است و بالطبع فرزندی که در چنین خانواده‌ای می‌زیسته، آسیب‌های متعددی را تجربه کرده و دارای ساختار شخصیت شکننده و بسیار آسیب‌پذیری است. چه ساختار حمایتی برای کودکان طلاق تعریف شده است؟ آیا حمایت‌های قانونی برای این کودکان تعریف شده است؟ کودک‌آزاری در کودکان طلاق تا چه سطحی رخ می‌دهد؟ و کدام طرح تحقیقاتی به آسیب‌شناسی و بررسی کودک‌آزاری در این کودکان پرداخته است! ساختار حمایتی بیمه‌ای، مالی و آموزشی برای این کودکان در کدام لایحه و تبصره تعریف شده است!


در ۱۰ سال آینده جامعه دارای نسلی خواهد بود که ۲۵ درصد آن‌ها محصول والدین با تجربه طلاق هستند و به نوعی آسیب‌هایی روانی، فیزیکی، مالی و سلامت را تجربه کرده‌اند. این آمار چنانچه خوشبینانه به موضوع طلاق نگاه کنیم و وضعیت طلاق در همین سطح فعلی پایدار بماند دارای پایایی خواهد بود. تعهد والدین برای حمایت‌های معنوی، عاطفی، مالی، آموزشی و تربیتی فرزندان بعد از طلاق چگونه است؟ در کدام لایحه‌های قانونی این مهم تدوین شده است و ضمانت اجرایی آن وجود دارد و در عمل آیا منجر به نتیجه می‌شود! آیا حال والدین مطلقه خوب است که بتوانند بعد از طلاق والد موفق و سالمی برای فرزند خود که از یکی از والدین خود محروم شده و در یک وضعیت بحران قرار گرفته است، باشند؟!


طلاق تا حدود بسیار زیادی محصول آسیب‌های فرافکن شده نسل قبلی روی زوجین نسل فعلی است، با این نگاه فرزندان طلاق که دوباره به دامان این خانواده‌ها بازخواهند گشت چه آسیب‌هایی خواهند دید؟ پدربزرگ و مادربزرگی آسیب دیده، پسر یا دختری آسیب دیده را رشد داده‌اند که آن دختر یا پسر در نقش یک عضو سالم خانواده نمی‌تواند زندگی کند. حال این پدربزرگ و مادربزرگ صلاحیت این را دارند که نوه محصول طلاق خود را تربیت و نگهداری کنند و رشد دهند! «کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی.»


کدام برنامه‌ای پایش و ارزیابی سلامت روانی، مالی، جسمی و عاطفی پدربزرگ و مادربزرگی را که در عمل تا حدودی مسئولیت فرزند طلاق را بر عهده می‌گیرند مورد کنترل قرار می‌دهد و چه میزان به این مهم توجه می‌شود! تا چه حد فرزندان طلاق به عنوان ابزاری بین زوجین برای گرفتن امتیاز از یکدیگر مورد استفاده قرار خواهند گرفت! قوانین موجود تا چه میزان حقوق این کودکان را مورد حمایت قرار می‌دهد!

تا چه میزان کودک‌آزاری در فرایند طلاق رخ می‌دهد! در این زمینه کدام مرکز مطالعاتی به مطالعه آسیب‌های فرزندان طلاق پرداخته است! فرزندان طلاق که سطحی بسیار پیچیده از تجارب خشونت و عدم امنیت را تجربه کرده‌اند تا چه میزان در برنامه‌های توسعه کشور مورد توجه قرار گرفته‌اند و کدام نهاد مسئولیت اجرای این فرایند را بر عهده دارد! کدام برنامه‌های دارای حمایت قانونی برای تدوین و حفظ سلامت روان کودکان بعد از طلاق تعریف شده است! آیا حمایت‌های قانونی تعهد محور والدین برای کاهش آسیب‌های این کودکان وجود دارد! اگر وجود دارد تا چه میزان ضمانت اجرایی دارد! و تا چه حد کارشناسانه و مبتنی بر رفع، کنترل و متوقف کردن آسیب و ارتقای سلامت این کودکان است!


آموزش و پرورش چه برنامه‌ای برای کودکان تک والدی یا کودکانی که از حمایت والدین مستقیم خود برخوردار نیستند و توسط پدربزرگ و مادر بزرگ تربیت و نگهداری می‌شوند در نظر دارد؟! این برنامه‌ها تا چه میزان دارای کاربرد مبتنی بر ارتقاست و تا چه میزان پیشگیرانه! آسیب‌ها و خلأ‌های ناشی از بروز طلاق برای فرزندان طلاق در مدرسه، تا چه میزان به روند تحصیلی این فرزندان آسیب وارد می‌کند؟ و این آسیب‌ها تا چه حد روی فرزندان دارای خانواده سالم اثر خواهد گذاشت!


اگر طلاق در خانواده‌های معلمین سطوح تحصیلی ابتدایی و متوسطه رخ دهد تا چه میزان بر آموزش و اختلال در عملکرد این معلمین اثر خواهد گذاشت! و این مسئله منجر به تجربه چه سطحی از آسیب و فرافکن شدن آسیب به دانش‌آموزان تحت آموزش آن‌ها خواهد شد! نظام آموزش و پرورش چه برنامه‌ای برای ارتقای سلامت این افراد دارد و چه میزان از این آسیب‌ها روی دانش‌آموزان فرافکن خواهد شد!


خوشبینانه بنگریم، ۲۵ درصد فرزندان که میلیون‌ها نفر را در بر می‌گیرند در پنج سال آینده یا به تعبیری یک چهارم نسل آینده، تک والدی هستند یا دارای ساختار خانواده کامل نیستند. در این زمینه هیچ برنامه و استراتژی مدون و دارای پشتوانه علمی و مال و مدیریتی در کشور وجود ندارد و این هشدار را باید جدی گرفت که شاید در ۲۰ سال آینده یک چهارم جمعیت کشور آسیب دیده و آسیب زننده باشند و این زنگ خطر آسیب بزرگی پیش روی جامعه ۲۰ سال آینده ماست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha