به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه صبح نو، انسان امروزی هم بهواسطه نیازش برای مراجعه به روانشناس، گزینه اولش برای انتخاب درمانگر، شهرت اوست. درواقع شهرت برای انتخاب روانشناس به افراد حس اعتماد هم میدهد. برای همین با اطمینان کامل به این افراد مراجعه میکند و در این بین، چیزی که از آنها کاسته میشود، غم یا خشمشان نیست، پولهای حسابشان و زخمهای روانشان است! اما واقعیت این است آسیبی که یک روانشناس ممکن است بزند، چندینبرابر بیشتر از خود آن زخم، دردناک است.بهتازگی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره، فهرستی از روانشناسان بدون مجوز منتشر کرده است؛ فهرستی که افراد صاحبنام و آشنایی در آن به چشم میخورند؛ از فرهنگ هلاکویی گرفته تا علیرضا شیری. روانشناسنماهایی که با پوشیدن کتو شلوار و کراواتبستن و همچنین با یدککشیدن صفت دکتر، خودشان را در دل مردم جا کردهاند. اما سؤالی که پیش میآید، این است که چرا این روانشناسان مریدان خاص خودشان را دارند؟
با طناب پوسیده به چاه رفتن
فردی که در چاه تاریکی و ناامیدی فرو رفته، فقط بهدنبال کسی است که نجاتش دهد. او طنابی میخواهد که از پایین به بالا کشیده شود و برای همین به پوسیدهبودن طناب توجه نمیکند. افراد در ورطه غم و ناامیدی چندان حوصله این را ندارند که بهدنبال متخصص بروند. همین که آن فرد حرفهای دلگرمکننده بزند، همین که ویترین خوبی داشته باشد، بانمک و بذلهگو باشد، همین که فن بیانی قوی داشته باشد، برای آنها کافی است. برای همین است که هرروز به تعداد مشاوران اینستاگرامی، روانشناسان زرد و بازاری افزوده میشود. مشاورانی که حتی ممکن است پایشان به برنامههای تلویزیونی هم باز شود. آنها زیرکاند و این شهرت را فقط با شناخت نیاز جامعه و مانوردادن روی آن بهدست آوردهاند. علیرضا شیری جزو همین روانشناسانی بود که میدانست بیشترین نیاز جامعه الان در ازدواج خلاصه میشود و نسل جوان این خلأ را حس میکند و در مسیر پرکردن این خلأ بهدنبال مشاور میگردد. برای همین بیشتر سخنرانیها، بستههای مشاوره فروشی و مانورهای اینستاگرامیاش روی همین معضل است یا بود؛ «ازدواج!»
درمانهای فستفودی
یکیدیگر از نکاتی که باعث میشود روانشناسی زرد مریدان خودش را داشته باشد، درمانهای سریع و چکشی است؛ درمانهایی که با یک تلفن حل میشود و فرهنگ هلاکویی از پشت تلفن مقتدر و رک، اما کاریزماتیک جواب میدهد. این مدل درمانها در ظاهر نمای خوبی دارند، در لحظه حال مخاطب را خوب میکنند و حتی ممکن است او را در مسیری درست قرار دهند. اما آیا میشود اسم «درمان» را رویشان گذاشت؟ اینها حرفها و پیشنهادهایی است که بیشتر شکلوشمایل نصیحت عمههایمان را دارد. منتها مهم نیست چه چیزی میشنویم، مهم این است از چه کسی میشنویم. برای همین است اگر کسی در قارهای دیگر در عرض یکربع حرفی را در جهت مسئله ما بزند، آن حرف حکم قطعی مییابد و ما بدون هیچ تفکر و سندیت علمی و حتی شخصی، آن را قبول میکنیم. قرار نیست آن حرف، بد باشد. خیلی اوقات همان حرف مختصر، مفید واقع میشود، اما خطر آنجایی صدایش درمیآید که در بلندمدت آثاری سوء روی روان فرد میگذارد. وقتی حرفی علمی نباشد و صرفا از روی تجربه گفته شود، منحصرا نمیتوان آن را به دیگری تعمیم داد؛ اما ما شاهد این اتفاق در سخنرانیهای هلاکویی و امثال آن هستیم.
درمانگر حرفهای کیست؟
قانون جذب، انرژی مثبت، روانشناسی انگیزشی و از ایندست مفاهیمی که خودشان را در دستهبندی روانشناسی جا کردهاند، خیلی خوب بین مردم عام پذیرفته شدهاند. مردمی که امروزه توان پرداخت هزینههای سرسامآور روانشناس را ندارند، اما در فضای مجازی دنبال مفاهیم یا بستههایی مشاورهای هستند که امیدبهزندگی را به آنها برگرداند و آنها را متوجه کند که زندگی آنقدرها هم سخت نیست. کافی است چشمتان را ببندید و به خودرو، خانه و زندگی ایدئالتان فکر کنید. برعکس قضیه هم روانشناسانی هستند که با تجویزهای افراطی سعی میکنند درمان را از اصول انسانی و اخلاقی خارج کنند. «رویکرد روانشناس» مسئلهای است که افراد برای پیداکردن درمانگر به آن بیتوجه هستند. این بیاطلاع بابت نبود اطلاعرسانی است. برای همین مردم بهسمت کسانی میروند که فقط حرفهای خوبی بزنند و مهم نیست آن حرف خوب از چه منبعی باشد! مازلو میگوید: «درمان شاید افزودن ارزش است.» برای همین است که فرد با انتخاب درمانگر درست میتواند بر بلندایی بایستد و خودش را از راه دور و نزدیک ببیند و کشف کند.
نظر شما