اینجا آدیامان است. جنوب ترکیه؛ چند ده کیلومتری سوریه. اگر چه هیچگاه جنگی ندیده بودند، اما حالا مفهوم خاورمیانه را بهتر درک می‌کنند. آنها حالا شبیه آوارگان سوری شده‌اند. بیاییم دیگر از حلب و زلزله آنها چیزی نگوییم که چطور همان چند خشت سست خمپاره خورده با چنین زلزله‌ای کمر خم کرده و دیگر بعید است که برخیزد.

امید کمرنگ زنده‌یافتن انسان‌ها زیر حجم سنگین بتن‌ها

به گزارش سلامت نیوزبه نقل از روزنامه اعتماد، اینجا آدیامان است. جنوب ترکیه؛ چند ده کیلومتری سوریه. اگر چه هیچگاه جنگی ندیده بودند، اما حالا مفهوم خاورمیانه را بهتر درک می‌کنند. آنها حالا شبیه آوارگان سوری شده‌اند. بیاییم دیگر از حلب و زلزله آنها چیزی نگوییم که چطور همان چند خشت سست خمپاره خورده با چنین زلزله‌ای کمر خم کرده و دیگر بعید است که برخیزد.

هواپیمای باری‌سی۱۳۰ یادگار گذشته در فرودگاه «غازیان تپه» نشست. اولین تصویر صف هواپیماهایی بود که از زمین بلند می‌شدند و بر زمین می‌نشستند. پالت‌های بزرگ کالاهای اهدایی کشورهای مختلف در پهنه فرودگاه پراکنده بود، هواپیمای مشکی رنگ بزرگی که گویا در نوع خود مجهزترین هواپیما بود خودنمایی می‌کرد. می‌گفتند برای امریکاست. هواپیمای قزاقستان هم بار خود را تخلیه کرد. ترکیه آماده آمدن نیروهای امدادی ایران بود، اتوبوس‌ها برای اعزام تیم‌هایی که از هر نقطه دنیا خودشان را به ترکیه رسانده بودند منتظر انتقال به شهر آدیامان.

آدیامان شهر زیبایی در جنوب ترکیه، شهری تاریخی با جمعیتی نزدیک به ۹۰۰ هزار نفر.از دور دود غلیظی به چشم می‌خورد که هرچه نزدیک‌تر می‌شویم صدای شهر بیشتر و بیشتر می‌شود. مردم گروه گروه در خیابان دور آتشی جمع شده‌اند که سرمای شب را تاب بیاورند. گروهی در چادرهای سرد و گروهی کنار خیابان ایستاده‌اند.


هر کسی در نقطه‌ای مشغول کاری است. عده‌ای در جلوی فرمانداری که ساختمان بزرگی است، ایستاده‌اند. اینجا قلب تپنده مدیریت شهر شده است. گروه‌های امدادی نیز برای هماهنگی ابتدا داخل فرمانداری می‌روند. فرمانداری ۲۴ ساعت در حال کار است. عده‌ای گوشه‌ای دراز کشیده‌اند و به خواب رفته‌اند، عده‌ای مشغول هماهنگی هستند؛ بعضی‌ها غذا می‌خورند و بعضی‌ها هم برای فرار از سرما داخل هستند.


سرما قسمت تلخ این زلزله است. شب که می‌شود اگر کنار آتش نباشی چند ساعتی بیشتر دوام ‌نمی‌آوری با این حال تا صبح مردمی را می‌بینی که مشغول کاری هستند. آب و برق تازه وصل شده است و کم کم شهر سر و شکل می‌گیرد برای ماندن و کمک کردن.


چادرهای کشورهای مختلف در چمن‌های وسط خیابان برپا شده است. می‌شود تفاوت کشورها در نظم و بی‌نظمی را مشاهده کرد چیزی شبیه جام‌جهانی است و هر تیم می‌خواهد خودش را بهتر نشان دهد. بچه‌های ایران از ابتدا اما پای کار بودند هرچند تجهیزات زیادی نداشتند تا تیم‌های بعدی مفصل‌تر بفرستند. بچه‌های امداد ایران با سگ‌های زنده‌یاب و دستگاه‌های زنده‌یاب از صبح روز اول ورود به روی آوارها رفتند اما حجم بتونی ساخت و ساز ساختمان‌ها تقریبا زنده یافتن افراد را غیرممکن کرده است.


در هر کوچه‌ای که می‌روی خانواده‌ای کنار خانه‌شان ایستاده که هرکدام عضوی از خانواده‌اش را از دست داده است. تلنبار حجم سنگین بتن‌ها تقریبا امید را از هر خانواده‌ای گرفته است. صدای آژیر آمبولانس هر لحظه می‌آید و هرکدام حامل جنازه‌ای است که می‌رود.

امید کمرنگ زنده‌یافتن انسان‌ها زیر حجم سنگین بتن‌ها

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha