به گزارش سلامت نیوز الهام فریدونی کارشناس ارشد ارزیابی وآمایش سرزمین و کنشگر منابع طبیعی در یادداشتی نوشت: باز هنگامه گرامی داشت منابع طبیعی شد تا بانگ آمارهای دروغین "نهالکاری و عملکردهای خیالی"، بار دیگر روح انسانیت را در این سرزمین نشانه رود و مردم را از زیستن در دایره حقیقت بازدارد. موسم نمایش وَهم و خیالها شده تا زین سان جویندگان و سرسپردگان قدرت، طبیعت را در پای خودکامگیهای خود قربانی کنند و با نام زیبا نهادن بر بحران ها، زبان را هم به اسارت خویش درآورند.
غافل از آنکه این سرزمین و مردمانش رنج ها را چنان به جسم و جان زیستهاند که دیگر در اندیشهی اسمها نیستند؛ زوال زاگرس و رهاشدگی هیرکانی، نابودی جنگل است که در زیر هیچ شعاری ولو عبارت پرطمطراق "کاشت یک میلیارد نهال" پنهان شدنی نیست !
نمایش فقط از اوهام ِ مسئولان خبر نمیدهد؛ بلکه همزمان ناامیدی می سازد و مهر تأییدی می زند بر این اندیشه غالب که "دیگر امیدی به اصلاح سازمان منابعطبیعی و نجات طبیعت ایران نیست" !
امید چگونه میتواند بر این برهوت ریا و فساد جوانه زند؛ وقتی دروغ، بساط تیرهاش را در همه جا گسترانیده و انکار، ذکر زبان تصمیم گیران شده؛ وقتی در، بر همان پاشنه کج دیروز میچرخد؟!
تأسف بار اینکه حتی شرایط سخت جامعه و طبیعت هم نتوانسته این جماعت را از آسمان ِ خیال، به روی زمین ِ واقعیت بیاورد؛ بلکه آن را هم مغتنم دانسته اند برای بزرگ تر کردن شعارها تا حنجرهها جای اندیشهها نشیند!
اخیراً هم بانگ برآوردهاند که :« سال آخر دولت دوازدهم ۴۰ میلیون نهال و سال اول دولت سیزدهم ۲۵۰ میلیون نهال »؛ به زبان ساده « زنده باد این همه آزادی در عملکردسازی »! « زنده باد خیال و وَهم و گمان » !!
اما چند پرسش در خصوص همین یک شعار:
- سازمان منابع طبیعی کشور نماینده مردم در حفاظت از اکوسیستمهای طبیعیشان است و یا اینکه دولتی خاص را نمایندگی میکند که آمار و عملکردش را چنین باب میل دولت ها میسازد و به نمایش میگذارد؟! سیاست زدگی در منابع طبیعی مگر جز این است؟!
- وقتی ظرفیت تولید کل نهالستانهای کشور( اعم از دولتی و خصوصی) ۲۵ میلیون نهال است، چگونه ممکن است به یکباره ۲۵۰ میلیون نهال تولید شده باشد؟!
- بنده حقیر به عنوان کارشناس این سازمان نباید بدانم این ۲۲۵ میلیون اصله نهال از کجا آمده است ؟ یا آب، خاک، مکان، هزینه کاشت و هزینه نگهداری از آنها چگونه تامین شده است؟!
- اگر اجباری هم به سر دادن شعارها است چرا نباید آن شعار برای حفاظت از جنگلهای ایران، پایان دادن به قاچاق چوب یا جلوگیری از تصرف و تغییر کاربری اراضی ملی باشد؟ چرا شعار نباید باز پس گرفتن بستر رودخانههای کشور از وزارت نیرو باشد که آنها را اموال غیرمنقول خود کرده و به زودی در طرح شوم "مولدسازی" به حراج گذارده خواهد شد؟ چرا شعار نباید مبارزه با فساد موجود در سازمان منابع طبیعی باشد؟ و چرا شعار نباید "نه به خواسته های غیرقانونی نمایندگان و سیاست مداران و صاحبان قدرت" باشد؟
حقیقتاً این رویه و این شیوه مدیریت در این سازمان، نه تازگی دارد و نه می توان پایانی بر آن متصور شد. این وادادگی و سرسپردگی به سیاست و سیاست مدار، حکایت دیرینه این سازمان است! سازمان منابع طبیعی سال هاست دچار سرطان "سیاست زدگی" شده که فساد درون سازمانی تنها یکی از بیشمار پیامدهای این وادادگیها است!
به راستی وقتی می شود با محور قرار دادن مردم، پذیرش واقعیت ها و صادق بودن با آنها، مدیریت کرد چرا باید شعارهای محال و غیرواقع سرداد؟ قطعاً چنین رویکردی از شعارهای کوچک سربرآورده و چون از تیررس نظارت در امان مانده، رشد یافته و جای خود را به عنوان یک سبک رایج مدیریتی محکم کرده است.
روانکاوان بر این باورند که در روند تداوم دروغ گوییها، شخص به نقطهای میرسد که خود، همگی آنها را باور میکند؛ یعنی در یک مرحله، دیگر ریاکاری هم در کار نیست! خیال، خلق میکند و ذهن، واقعیتش میپندارد؛ رفتار برخی مسئولان را در همین قاب ِ تفکر می توان گنجاند و تحلیل کرد.
مشکل اساسی بحرانهای آوارشده بر سر "مردم و طبیعت" دقیقاً این نیست که مسئولان از حل بحران ها ناتوان ماندهاند؛ چرا که فرق است میان نتوانستن و نخواستن!
سازمان منابع طبیعی کشور- به هر دلیلی اعم از سیاستزدگی، فساد سیستماتیک، کمبود نیروی متخصص، کمبود اعتبار و... همه ساله بخش زیادی از جنگل های تحت مدیریتش، تصرف، تخریب و یا نابود میشود و یا در جنگلکاری - باز هم به دلایلی مشابه همچون عدم نظارت و پایش، عدم تأمین اعتبار و...- سال هاست که از به ثمر رساندن همان نهالهای کاشته شده در "هفته منابع طبیعی" ناموفق عمل کرده است. اما میبینیم که همین سازمان، مهم ترین شعارش میشود "کاشت یک میلیارد نهال" و نه تلاش برای حفظ وضعیت موجود با "حفاظت از جنگل ها و مراتع!
این بدان معناست که حفاظت و حمایت در این ساختار اهمیتی ندارد، و رکن اصلی احداث این سازمان که حفاظت بوده، امروز دیگر بنیان و اساسی نیست که توانایی یا ناتوانی ریاست یا مدیران این سازمان بر پایهی آن مورد آزمون قرار گیرد، بلکه به دلیل سیاست زدگی، شعارها و بانگ ِ آمارها، ملاک و معیار میشود پنهان کردن تجربیات ناموفق در زیر نام های زیبا!
اگر عمیق تر بنگریم باید گفت مسئله اصلی عدم درک واقعیتهاست، واقعیتی که طبیعت و جامعه دو جزء اصلی و در هم تنیدهی هستی آن را رقم می زنند. آنها وقایع را درک نمیکنند؛ باز هم نه اینکه قدرت ادراکش را ندارند؛ بلکه از آن رو که هدف اصلی آنها، نه درک وقایع و بهبود شرایط این دو جزء و در یک کلام، حصول منافع جامعه و طبیعت، بلکه تحقق منافع شخصی یعنی حفظ جاه و منصب و ارتقا جایگاه خود است. به محض نشستن بر یک مسند رویای صندلی بالاتر را در سر می پرورانند و وقتی که نظارتی هم در کار نیست آمارسازی راحت ترین راه برای طی چنین طریقی میشود، یعنی با اجرای چند نمایش، هم عملکردی تاریخی از خود به جای می گذارند، هم پله های ترقی را طی میکنند. آنقدر هم پشتوانه سیاسی دارند که مخالفان خود را خاموش کنند.
چون هدف مسئولن با هدف سازمانی آنها منطبق نیست اساساً ضرورتی نمیبینند که اهداف سازمانی را پیگیری کنند. آنها راه خود را دارند؛ راهی که از خیالات برخاسته و با همان خیال پردازی هم به بار می نشیند؛ راهی که از دنیای زیست مردم عبور نمی کند!
برای همین سازمانی که تا دیروز نامش "جنگل ها و مراتع" بود و نخستین وظیفه اش حفاظت از طبیعت ایران زمین، در عمل و واقعیت می شود سازمان آمارسازی و دروغ پراکنی!
سخن آخر اینکه مسئولان، جهان زیست شان را از مردم جدا کردهاند مختارند! آدمی آزاد است شیوه ی زیستش را برگزیند، اما بی شک مختار نیستند برای حمایت از گروه خاصی و یا توانمند جلوه دادن خود برای جلوس به کرسی بالاتر، به مردم آمارهای غلط ارائه دهند؛ چرا که اینجا کره شمالی نیست؛ اینجا ایران است و به شهادت تاریخ همین مرز و بوم، سرزمین زنان و مردان شجاعی که برای حفظ ذره ذرهی این خاک و پاسداشت کرامت انسانی جان را فدا می کنند.
نظر شما