اگر مقدار آب مورد نیاز این طرح بخواهد بر آبهای شیرین قابل استحصال یا همان "آب آبی" تحمیل شود (و یا حتی اگر فرض شود 50 درصد آب مورد نیاز طرح توسط بارندگی تامین شود و بقیه‌اش یعنی 10 الی 15 میلیارد مترمکعب بر "آب آبی" تحمیل گردد) بجز مصیبت و بدبختی چیز دیگری عاید کشور نخواهد شد و پیامش برای آینده کشور فرونشست بیشتر زمین‌های کشور و خشک شدن تالابها و افزایش کانونهای ریزگرد و مشکلات عدیده زیست محیطی خواهد بود ضمن آنکه افزایش سطح پوشش درختی بصورت پایدار نیز شکل نخواهد گرفت.

طرح کاشت یک میلیارد نهال با آب شیرین بجز بدختی و مصیبت چیزی نخواهد داشت

به گزارش سلامت نیوز، مهدی قمشی - استاد دانشگاه شهید چمران اهواز در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در روزهای پایانی سال 1401 دولت اعلام نموده که طی برنامه‌ای چهار ساله یک میلیارد نهال در سطح کشور کاشته خواهد شد و معاون امور جنگل سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور نیز برنامه‌ای اولیه و منطقی برای آن اعلام نموده است. قطعاً این ایده اگر بدرستی انجام شود و بعد از 4 سال سطح پوشش درختی کشور یک میلیارد درخت افزایش یافته باشد کار بسیار بزرگی باید قلمداد شود که تحولی شگرف را در زیست بوم کشور و بهبود شرایط اقلیمی و کاهش آلودگی‌های شهری خواهد شد. هر چند کم و کیف دقیق کار یعنی نوع درختان و زمین و آب مورد نیاز و نحوه انجام و نحوه تامین نهادهای مورد نیاز هنوز بصورت دقیق مشخص نیست ولی بطورکلی این طرح را می‌توان بلند پروازانه امّا دست یافتنی و مثبت تلقی نمود.

بلند پروازانه از این جهت است که با شرایط موجود امکان تحقق آن کمی دشوار بنظر می‌رسد و نگرانی از این جهت است که بد اجرا شده و یا بعد از مدتی مانند بعضی شعارهای دیگر براحتی پیچانده شده و تغییر ماهیت داده شده و نهایتاً بفراموشی سپرده شود. امّا اگر بنا را بر این بگذاریم که این طرح بناست جدی گرفته شود آنوقت ما وظیفه داریم شرایط فهمی و عقلی خود را برای موفقیت طرح در طبق اخلاص بگذاریم. اولاً ببینیم چرا ذاتاً باید از چنین اراده‌ای حمایت کرد. کشور ما از نظر زیست بوم تاریخی حدود 16 میلیون هکتار عرصه جنگلی داشته است که اکنون حدود 8.4 میلیون هکتار آن باقی مانده است. بنابراین طبیعت کشورمان استعداد افزایش حدود 7 میلیون هکتاری سطح درخت کاری بصورت جنگلی را دارد. برای دانستن منبع آب عرصه جنگلی به این نکته توجه شود که در چرخه هیدرولوژی، منابع آب به دو دسته "آب آبی" و "آب سبز" تقسیم می‌شوند. آب‌های زیرزمینی که توسط چاه و چشمه و قنات قابل دسترسی می‌باشند و آب‌های سطحی که در آبراهه‌ها و رودخانه‌ها جاری‌اند "آب آبی" را تشکیل می‌دهند که به آنها "آب شیرین قابل استحصال" نیز می‌گویند، آن بخش از آب نزولات آسمانی که سبب مرطوب شدن خاک و زمین می‌شوند و در ظرفیت نگهداری خاک باقی می‌مانند و قابل استحصال نیستند "آب سبز" نامیده می‌شوند. آب باران بعد از نفوذ در خاک و قبل از اینکه به منطقه اشباع برسد آب سبز را تشکیل می‌دهد و جنگل‌ها و مراتع و کشاورزی دیم از این آب یعنی "آب سبز" تغذیه می‌کنند. "آب آبی" همان آبی است که می‌تواند برای امور شرب و بهداشت، صنعت، کشاورزی آبی (نه دیم) و همین‌طور برای حفظ شرایط زیست محیطی آبراهه‌ها و تالابها مورد استفاده قرار گیرد.

بطور متوسط آبی که از طریق نزولات آسمانی سالانه بر کشورمان باریده می‌شود حدود 400 میلیارد مترمکعب است که از این مقدار حدود 100 میلیارد مترمکعب آن بصورت "آب آبی" و مابقی یعنی 300 میلیارد مترمکعب باید بصورت "آب سبز" تلقی شود. آب خاکستری هم داریم و آن بخشی از آب آبی است که در فرایند استفاده در بخشهای خانگی یا کشاورزی و یا صنعتی آلوده می‌شود ولی با کمی رسیدگی قابل اصلاح و بکارگیری مجدد هستند مانند فاضلابهای شهری که قابل تصفیه و اصلاح و بکارگیری در امور کشاورزی و یا صنعت می‌باشند. برای خوانندگان محترم باید جالب باشد که درحال حاضر حدود 80 درصد زمین‌های کشاورزی جهان بصورت دیم کشت می‌شوند که از آبهای سبز تغذیه می‌کنند و مقدار وزنی تولیدات کشاورزی از این زمین‌ها حدود 60 درصد کل تولیدات کشاورزی جهان است. در کشورمان درحال حاضر حدود 55 درصد زمین‌های کشاورزی دیم می‌باشند و متاسفانه مقدار تولیدات کشاورزی حاصله در این بخش تنها حدود 5 درصد کل تولیدات کشاورزی کشور را تشکیل می‌دهند. ملاحظه می‌شود که حدود 95 درصد تولیدات کشاورزی در کشور بر دوش کشت‌های آبی است که بار نیاز آبی آنها بر همان 100 میلیارد مترمکعب آب شیرین قابل استحصال سالیانه یا "آب آبی" است. با توجه به بخش‌های مختلف امور بشری که بار نیاز آبی شان بر "آب آبی" است تا همین جا هم فشار زیادی به این بخش از آبها وارد شده است بطوری که وظیفه پایداری سرزمینی و زیست محیطی "آب آبی" شدیداً مختل شده یا بهتر است بگوییم ویران شده است.


با این مقدمه ملاحظه می‌شود که برای به سرانجام رساندن طرح کاشت یک میلیارد نهال، حساب باز کردن روی آب شیرین قابل استحصال یا همان "آب آبی" امکان پذیر نیست یا ناشیانه است و تنها با تکیه بر "آب سبز" و یا "آب خاکستری" است که می‌توان به موفقیت طرح امیدوار بود. حال برگردیم به مشخصات و الزامات انجام طرح. درحال حاضر چیزی که از طرح می‌دانیم در حد اعلام معاون امور جنگل سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در هفته منابع طبیعی است که در اسفند ماه ارایه شد و حدوداً چهارچوب طرح کاشت یک میلیارد اصله نهال را بصورت کلی ارایه کرد.


اگر همانطور که اعلام شده فرض را بر کاشت درختان جنگلی و درختان مناسب تولید چوب و درختان مناسب فضای سبز شهری و در عین حال با فرض کاشت درختان کم مصرف آب بگذاریم آنوقت با تراکم 200 تا 300 اصله نهال در هر هکتار، مقدار سطح زمینی که برای اجرای این طرح مورد نیاز است چیزی بین 3 الی 5 میلیون هکتار خواهد بود. افزایش این مقدار زمین به پوشش درختی و جنگلی کشور، هم با زیست بوم تاریخی کشور سازگاری دارد و هم تحولی شگرف در اکوسیستم کشور پدید خواهد آورد به شرط اینکه تنها در ادعا و یا اصطلاحاً روی کاغذ باقی نماند و با ابزار علمی و سامانه‌های اطلاعات جغرافیایی (GIS) قابل رصد و اثبات باشد و سبب اختلال و یا صدمه به بخشهای دیگر منابع طبیعی نگردد. کل آب مورد نیاز این مقدار درخت، بسته به نوع درخت، سن درخت، آب و هوای منطقه و خاک متغیر است امّا با پیش فرض درختان کم مصرف (از نظر مقدار آب مورد نیاز) عددی بین 20 الی 30 میلیارد متر مکعب خواهد بود. ملاحظه می‌شود که اگر مقدار آب مورد نیاز این طرح بخواهد بر آبهای شیرین قابل استحصال یا همان "آب آبی" تحمیل شود (و یا حتی اگر فرض شود 50 درصد آب مورد نیاز طرح توسط بارندگی تامین شود و بقیه‌اش یعنی 10 الی 15 میلیارد مترمکعب بر "آب آبی" تحمیل گردد) بجز مصیبت و بدبختی چیز دیگری عاید کشور نخواهد شد و پیامش برای آینده کشور فرونشست بیشتر زمین‌های کشور و خشک شدن تالابها و افزایش کانونهای ریزگرد و مشکلات عدیده زیست محیطی خواهد بود ضمن آنکه افزایش سطح پوشش درختی بصورت پایدار نیز شکل نخواهد گرفت. امّا اگر به گونه‌ای برنامه‌ریزی شود که این طرح در مکان‌هایی انجام شود که "آب سبز" برای نیاز آبی درختان کفایت کند یعنی نقاطی که استعداد کشت دیم را داشته باشند (مناطقی که مقدار متوسط بارش سالیانه بیش از 400 میلی متر باشد) و یا از منابع "آب خاکستری" بتوان استفاده کرد حتی اگر در یکی دو سال اول نیاز به استفاده از آبهای شیرین قابل استحصال را داشته باشند ولی در دراز مدت وابستگی به آبهای شیرین قابل استحصال نخواهند داشت. بدین ترتیب هم پایداری طرح تضمین خواهد شد و هم فشار به منابع آب شیرین رودخانه‌ها و آبهای زیرزمینی را نخواهیم داشت. با این تمهیدات کاشت نهال با هدف احیاء رویشگاههای جنگلی از بین رفته و یا تثبیت کانون‌های مستعد ریزگرد و یا افزایش فضای سبز شهری، بسیار مفید نیز خواهد بود و علاوه بر احیاء اکوسیستم‌های از بین رفته، با این وسعت از زمین‌های درخت کاری شده شاهد تغذیه بهتر آبهای زیر زمینی، حفظ خاک و جلوگیری از سیلاب نیز خواهیم بود.


غیر از مسائل تخصصی از نظر سایر جهات (اجتماعی و سیاسی و اقتصادی) مانند هر طرح عظیم دیگر، این طرح نیز می‌تواند خطراتی بدنبال داشته باشد و چون شفافیت و راستی آزمایی و صحت سنجی در این نوع طرحها بسیار پیچیده است لذا امکان مفسده و رانت و اختلاس بسیار افزایش می‌یابد. بر این اساس باید بدقت پایش شود تا این طرح سبب رانتی به افراد فاسد از جهت تصرف زمین‌های دولتی و یا منابع طبیعی و یا کاشت زمین‌های بایر شخصی از جیب ملت و یا دریافت حقآبه و یا سوء استفاده به نام تکثیر و یا تولید درختان و یا استفاده از منابع مالی طرح در محل‌هایی غیر از طرح، نگردد.


پُر واضح است که اجرای صحیح و علمی این طرح با توجه به نکات فوق الذکر و بدون تحمیل نیاز آبی آن از بخش آب شیرین قابل استحصال سالیانه کشور و با تمرکز بر حل مشکلات زیست محیطی کشور می‌تواند موجب خوشحالی بسیار گردد امّا اگر مانند خیلی کارهای شعاری دیگر با نامهای دهن پُر کن بخواهد محلی برای پُر کردن کارنامه و تجمیع رانت خوران و کارهای غیر علمی و غیر کارشناسی و به خطر انداختن بخش دیگری از منابع طبیعی کشور باشد از همین الان باید جلوی آن را گرفت و اصطلاحاً باید عطایش را به لقایش بخشید. اجازه وزارت نیرو به سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور برای استفاده نامحدود از منابع آبی رودخانه‌های کشور (یعنی آب آبی) برای آبیاری نهال‌های کاشته شده در این ابرپروژه، نشانه‌ای آشکار از انحراف و شروع رانت و نابودی منابع آب شیرین قابل استحصال کشور است و صدور چنین مجوزی از دستگاه متولی منابع آب کشور که خود بر بغرنج بودن شرایط رودخانه‌ها و تالابها واقف است بسی عجیب و تنها موجب افزایش حس نگرانی و بصدا درآمدن زنگ شکست طرح و حیف و میل اموال و دارایی‌های عمومی است.


امیدوارم برای خوانندگان عزیز مسئله به اندازه کافی روشن شده باشد ولی خلاصه ساده شده کلام می‌تواند این گونه بیان شود که پوشش جنگلی و منابع آب هر دو وابسته به هم و از اجزاء اصلی پایداری اکوسیستم کشور می‌باشند متاسفانه درحال حاضر هر دو نیز درحال احتضارند و نیاز به احیاء دارند. سخن کلی این یادداشت این است که احیاء یکی نباید به قیمت مرگ دیگری بیانجامد زیرا مرگ هر کدام نابودی کل اکوسیستم را در پی خواهد داشت.
این طرح که ماهیتاً مثبت باید تلقی شود می‌تواند به گونه‌ای انجام شود که هم نیاز آبی احیاء رویشگاههای جنگلی و پوشش گیاهی کشور و شهرها به نتیجه برسد و توامان سبب احیاء و نشاط منابع آب شیرین قابل استحصال نیز بشود. حال تصمیم با ماست و این یادداشت را به این امید می‌توان بست که با اصلاح تصمیمات نادرست و اتخاذ و اعلام برنامه‌های درست و حساب شده، شیرینی این طرح در کام‌ها باقی بماند و علاوه بر تغییر مثبت در اکوسیستم جنگلی و شهری، توامان اسباب ترمیم منابع آب کشور عزیزمان نیز فراهم گردد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha