به گزارش سلامت نیوز به نقل از هلث دی یک مطالعه سوئیسی که روی "تئوری مشاغل مزخرف" کار کرده ، نشان داد که این احساس به ویژه برای افرادی که در مشاغل مالی، فروش و مدیریت هستند محتمل تر است.

این مطالعه نشان می‌دهد که حدود 19 درصد از کارمندان متوجه شده‌اند که کارشان به ندرت یا هرگز به آنها «احساس تأثیر مثبت بر جامعه و جامعه» و «احساس انجام کار مفید» نمی‌دهد.

این یافته با "نظریه مشاغل مزخرف" که توسط دیوید گریب انسان شناس فقید آمریکایی حمایت می شود، مطابقت دارد و معتقد بود که برخی مشاغل از نظر اجتماعی بی فایده هستند.

سیمون والو، جامعه‌شناس دانشگاه زوریخ، رهبر این مطالعه گفت: ارزیابی کارمندان از اینکه آیا کارشان از نظر اجتماعی بی‌فایده تلقی می‌شود موضوع بسیار پیچیده‌ای است که باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد.

والو توضیح داد: "این به عوامل مختلفی بستگی دارد که لزوماً ارتباطی با سودمندی واقعی کار که ادعا می شود ندارد. به عنوان مثال، افراد ممکن است کار خود را از نظر اجتماعی بی فایده بدانند زیرا شرایط نامساعد کاری باعث می شود که کار بی معنی به نظر برسد."

علاوه بر نظریه گرابر، سایر محققان میگویند که افراد شغل خود را نه به دلیل اهمیت کارشان، بلکه به دلیل روتین بودن و عدم استقلال یا مدیریت خوب، بی فایده می دانند.

بیشتر بدانید : شناخت؛ پیشگیری و درمان فرسودگی شغلی

مطالعه جدید عوامل دیگری را تأیید کرد که بر ادراک کارکنان از کار خود تأثیر می گذارد، از جمله بیگانگی، شرایط نامطلوب کاری و تعامل اجتماعی.

والو داده های نظرسنجی بیش از 1800 نفر را که در 21 نوع شغل در ایالات متحده کار می کردند در سال 2015 تجزیه و تحلیل کرد.

او داده های خام را طوری تنظیم کرد که کارگران را با همان میزان کار معمول، استقلال شغلی و کیفیت مدیریت مقایسه کند.پس از حذف شرایط کاری، والو متوجه شد که ماهیت شغل افراد هنوز تأثیر زیادی بر درک آنها از مفید بودن آن دارد.

افرادی که در تجارت، امور مالی و فروش کار می کنند بیش از دو برابر بیشتر از دیگران احتمال می دهند که شغلشان از نظر اجتماعی بی فایده است. دستیاران و مدیران دفتر نیز بیشتر از دیگران موافق بودند.

مشاغل بخش خصوصی نسبت به مشاغل غیرانتفاعی یا در بخش دولتی بی‌معنای ادراک شده بیشتری داشتند.

والو گفت: «شواهد اولیه ارائه شده توسط گربر عمدتاً کیفی بود، که ارزیابی بزرگی مشکل را دشوار می‌کرد. "این مطالعه تجزیه و تحلیل های قبلی را با استفاده از یک مجموعه داده غنی و کم استفاده گسترش می دهد و شواهد جدیدی را ارائه می دهد. بنابراین این مقاله اولین مقاله ای است که شواهد کمی را پیدا می کند که از این استدلال حمایت می کند که شغل می تواند برای بی معنی بودن تعیین کننده باشد."