چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۲

ما در جامعه‌ای رشد کردیم که همیشه بین زن و مرد، چالش‌هایی بوده است. این از میان یک خانواده کوچک بود تا جامعه‌ای که مدام محدودیت‌هایی را پیش روی زنان گذاشت. در خانواده هم همیشه تفاوت‌هایی میان فرزندان پسر و دختر بوده و تا همین امروز هم وجود دارد. هرچند که همین مساله با توجه به میزان سنتی بودن خانواده‌ها متفاوت است. قتل الهه حسین‌نژاد، دختر جوانی که چند روز قبل در تاکسی به قتل رسید، سبب نگرانی‌هایی در سطح جامعه به‌خصوص برای زنانی شد که حالا اغلب آنها یا شاغل هستند و یا در حال تحصیل و نقش و فعالیت‌های اجتماعی بیش از گذشته دارند.

روایت‌های زنانه از خشونت

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ملی،  اینجا سرزمینی است که حتی صف‌هایش هم زنانه و مردانه دارد. از کودکی با این تصویر بزرگ شدیم که تو زنی، حواست باشه بلند بلند در خیابان نخندی، در مهمانی‌ها زیاد با پسران بزرگ‌تر از خودت صحبت نکنی و خلاصه هر کاری می‌توانی بکن، اما زیاد به چشم نیا! ما دهه شصتی‌ها با این تصاویر بزرگ شدیم که صدایمان زیاد بلند نشود و اصلا چه معنی دارد دختر بخندد؟ هرچه بزرگ‌تر شدیم، ترس‌هایمان بیشتر شد.

انگار جامه‌های بی‌قواره‌ای بود که به تن نحیف و ظریفمان می‌دوختند. نکن، نزن، نپوش! ما با فعل‌های نهی بزرگ شدیم. با لباس‌های گشادی که مجبور بودیم بپوشیم و به تنمان زار می‌زد، تا زیاد به چشم نیاییم. هرچه کمتر دیده شوی بهتر است. حالا این میان بودند دخترکانی که حتی همسایه‌ها هم نمی‌دانستند که این خانواده‌ها دختر دارند، از بس که از خانه بیرون نمی‌آمدند. به عبارت دیگر سخت‌گیری‌هایی وجود داشت که ربطی به آموزه‌های دینی نداشت و بیشتر به سخت‌گیری خانواده مربوط بود. ما در شهری رشد کردیم که رنگ‌های روشن و خنده‌های بلند را برما پوشانده بودند. با لباس‌های خاکستری و تیره بزرگ شدیم، تا یادمان برود که خورشید و آسمان آبی روشن و آفتاب هم می‌تواند قسمتی از سهم ما باشد. ما حتی اگر آزار دیدیدم هم دم نزدیم. احساسات‌مان را در گوشه‌ای از گنجه‌های بی‌کلید، مخفی کردیم تا حتی کسی از آن با خبر نشود.

ما یاد گرفتیم که سکوت کنیم. در جمع زیاد صحبت نکنیم و در کل اگر بتوانیم اظهار نظر نکنیم که چه بهتر. در بهترین حالت و در میان خانواده‌های پیشروتر، دختران حق اظهارنظر و حضور بیشتری داشتند. اما به تدریج و هرچه جلوتر آمدیم دهه هفتادی و هشتادی‌ها را دیگر نمی‌شد در خانه نگه داشت و همان سخت‌گیری‌های غیر منطقی را بر آنها تحمیل کرد. این نسل‌ها صدایشان را بلندتر از دهه شصتی‌ها کردند، که یاد گرفته بودند درون‌گرا هستند، درحالی که این تلقین و باور عمومی و باور خانواده‌هایی بود که به آنها آموخته بود صدایشان را خاموش کنند.

در ادامه جامعه هم همان راهی را که خانواده‌ها پیش روی زنان و دخترکان گذاشتند، پیش رویمان گذاشت. با تحمیل در انتخاب رنگ و انتخاب پوشش، تا انتخاب‌های بزرگ‌تر بعدی. در چند دهه قبل اگر دخترجوانی بودی و تا پیش از سی سالگی ازدواج نکرده بودی، همه چپ چپ و با حسرت نگاهت می‌کردند. شاید حتی امروز هم در برخی خانواده‌های سنتی و در برخی شهرستان‌ها این نوع نگاه همچنان وجود داشته باشد. این درحالی است که امروز زنان پیشگام در تحصیل و موفق‌تر از مردان در اغلب مشاغل هستند. به طوری که برخی کارفرمایان حتی ترجیح می‌دهند کارمندانشان خانم باشند تا آقا و دلیلش را هم این می‌دانند که زنان منظم‌تر و دقیق‌تر از مردان هستند.

*نگرانی‌های زنان

ما در جامعه‌ای رشد کردیم که همیشه بین زن و مرد، چالش‌هایی بوده است. این از میان یک خانواده کوچک بود تا جامعه‌ای که مدام محدودیت‌هایی را پیش روی زنان گذاشت. در خانواده هم همیشه تفاوت‌هایی میان فرزندان پسر و دختر بوده و تا همین امروز هم وجود دارد. هرچند که همین مساله با توجه به میزان سنتی بودن خانواده‌ها متفاوت است. قتل الهه حسین‌نژاد، دختر جوانی که چند روز قبل در تاکسی به قتل رسید، سبب نگرانی‌هایی در سطح جامعه به‌خصوص برای زنانی شد که حالا اغلب آنها یا شاغل هستند و یا در حال تحصیل و نقش و فعالیت‌های اجتماعی بیش از گذشته دارند. در سال‌های اخیر خشونت علیه زنان در خانواده و همچنین در جامعه، بیش از گذشته به چشم می‌آید. با نگاهی به اخبار همین چندروز اخیر، خودتان این مساله را مشاهده خواهید کرد. به طوری که در کمتر از یک هفته، دو زن 23 و 24 ساله، یکی توسط راننده تاکسی و دیگری توسط شوهرش به قتل رسید. این دو زن هردو از زنان فعال در جامعه بودند. این مساله سبب نگرانی‌های برخی زنان شده است که آنها هم هرروز سوار وسایل حمل و نقل عمومی می‌شوند و در سطح شهر تردد دارند.

*تجربه تلخ زنان دیگر

زنان در ایران طوری تربیت شدند که همیشه مشکلاتشان را مخفی کنند. این مساله خصوصا در دهه‌های گذشته بیشتر به چشم می‌خورد. از خشونت‌های داخل خانواده گرفته تا خشونت‌های کلامی که در سطح شهر، در تاکسی و مترو و اتوبوس روبه‌رو می‌شوند و از کودکی هم آموخته‌اند که صدایشان در نیاید. این مساله حتی تا جایی پیش می‌رود که مادر خانواده از عنوان کردن مسائلی که برای دخترش پیش آمده است، سر باز می‌زند، آن هم به دلیل واکنش گاه خشونت‌آمیز پدر خانواده. هرکدام از شما که این گزارش را می‌خوانید هم ممکن است با این مساله روبه‌رو شده باشید. در گفت‌وگو با چند زن و دختر جوان که ترجیح دادند نامشان گفته نشود، هم از دوران کودکی خاطراتی از آزار و برخورد نامناسب کلامی داشتند و هم در بزرگ سالی. خود من بارها در تاکسی برایم پیش آمده است که از مردی که کنارم نشسته است، خواستم تا کمی جمع‌تر بنشیند و آن مرد هم بدون توجه و با صدای بلند و فحش و ناسزا پاسخم را داده است که اگر ناراحتی دربست بگیر و در این میان، نه راننده تاکسی سخنی در دفاع از من به مرد گفته است و نه دیگر مسافران. زنی که در دوره نوجوانی صندلی جلوی سرویس مدرسه می‌نشسته است هم گفت: راننده سرویس من را آخر از همه پیاده می‌کرد و یک بار با من برخورد نامناسبی کرد و من حتی جرات نکردم این مساله را به مادرم بگویم و ترجیح دادم دیگر صندلی عقب بنشینم تا با راننده روبه‌رو نشوم. از این نمونه کم نیستند.

*مشکلات زنان شاغل

ما دهه شصتی‌ها و حتی دهه‌های قبل از ما، با متلک انداختن بزرگ شدیم. یعنی محال بود که زن جوانی باشی و حتی دخترکان مدرسه‌ای که به خانه می‌رفتند، بارها در طول مسیر مدرسه تا خانه با انواع متلک‌های کلامی روبه‌رو می‌شدند. مساله تاسف‌آور در این میان این است که این نوع آزارهای کلامی و رفتاری علیه زنان تنها در یک محیط خاص و در خیابان دیده نمی‌شود و در برخی محل کارها یا محل‌های عمومی نیز نظیر این اتفاق را شاهد هستیم. زن جوانی که در یک شرکت خصوصی مشغول به کار بود، به «آرمان ملی» می‌گوید که صاحب کارم با اینکه می‌دانست متاهل هستم، اما به مناسبت‌های مختلف سعی می‌کرد به من هدایایی بدهد، که از گرفتن آنها سرباز می‌زدم، در نهایت هم با اینکه شغلم را به سختی به دست آورده بودم، مجبور به استعفا شدم. این درحالی است که خیلی از افرادی که می‌شناسم، با وجود آزارهای بسیار در محیط کار، به دلیل اینکه یافتن شغل امروز به‌خصوص برای زنان سخت‌تر از قبل است، ترجیح می‌دهند به‌دلیل نیاز به درآمد، این فشارها را تحمل کنند و تن به کاری بدهند که تنها برایشان مایه عذاب است و هیچ نظارتی هم وجود ندارد. حتما به یاد دارید در چند دهه قبل، آگهی‌های استخدام در انواع جراید منتشر می‌شد. زمانی بود که این مساله بسیار شایع شده بود که برخی شرکت‌ها یا کارگاه‌ها، تنها برای سرگرمی آگهی منشی می‌دادند. این مساله و نوع آگهی منتشر شده زمانی آنقدر بحث برانگیز شد که دیگر آن نوع آگهی که اشاره به ظاهر شده بود را منتشر نمی‌کردند. اما همچنان شرایط استخدام، به‌خصوص در برخی مراکز خصوصی، برای زنان با چالش‌هایی همراه است که ترجیح می‌دهند نامی از آن نبرند و درباره‌اش صحبت نکنند. مساله تاسف‌آور این است که در اغلب مشاغل این اتفاق‌ها می‌افتد و زنان هم اغلب به دلیل ترس از آبروی خود، ترجیح می‌دهند در مورد آن صحبت نکنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha