به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات، پیش از این کمتر بود و امروز بیشتر؛ اینکه زوجهای قدیمیتر، بعد از چند دهه از گذشت زندگیشان به یک پایداری نسبی میرسیدند و حتی با وجود چالشهایی که با همدیگر داشتند، به هیچوجه به طلاق و جدایی فکر نمیکردند. اما حالا؟ حالا شاهد سیر صعودی نموداری از سالمندان هستیم که با شدت گرفتن مشکلات گذشته، با وجود داشتن عروس و داماد و نوه، قید زندگی مشترک را میزنند و از یکدیگر جدا میشوند. به نظر میرسد که در میان همه بحرانهای سالمندی که این روزها آنها را میشماریم و نسبت به هرکدام هشدار میدهیم، مسائل عاطفی سالمندان بدون توجه مانده است.
چیزی تا وقوع بحران سالمندی نمانده است؛ بحرانی که همه کارشناسان جمعیت نسبت به آن هشدار میدهند و از غلبه جمعیت پیر و سالمند نسبت به جمعیت جوان در بیست سال آینده میگویند. آنوقت است که پیامدهای چنین وضعیتی، گریبان جامعه را خواهد گرفت.
نیروی کار کافی وجود ندارد، بیمهها توانایی پرداخت ارائه خدمات به این حجم از سالمندان را ندارند، مراکز نگهداری از سالمندان گنجایشش را نسبت به جمعیت افزایش نداده است و...! در واقع همه این هشدار و تلنگرها از وقوع چنین اتفاقاتی برای برنامهریزی برای نیازهای سالمندان است؛ برنامهریزیهایی که اگر از همین امروز برایش فکری نشود، آینده ناخوشایندی را برای جامعه رقم میزند.
اما در این میان، یکی از چالشهایی که سالمندان با آن روبرو هستند و البته با افزایش جمعیت سالمند، احتمالا بیشتر هم خواهد شد، موضوعات عاطفی آنهاست. اینطور که رئیس سازمان بهزیستی کشور میگوید، متاسفانه نرخ طلاق در سالمندان افزایش پیدا کرده است و نسبت قابل توجهی از سالمندان به تنهایی زندگی میکنند.
حالا چرا طلاق؟
روانشناسان از آسیبهای روانی و اجتماعی متفاوتی میگویند که بسیاری از سالمندان، بعد از تنها شدن و ازدواج و یا حتی مهاجرت فرزندانشان دچارش میشوند. آنوقت است که ممکن است چالشها و کشمکشهای بین زن و مرد افزایش پیدا کند و در سنین سالمندی که انتظارش را نداریم، به طلاق و جدایی ختم شود.
اینطور که آمارها نشان میدهند۵۰ درصد سالمندان احساس غفلت و بیتوجهی دارند؛ آنها با دوران بازنشستگی و رخوت مواجه شدهاند، کمبود حمایتهای خانوادگی را احساس میکنند و این احساس ممکن است به شکلهای مختلف خودش را نشان دهد که اگر مدیریت نشود، پیامدی مانند طلاق، یکی از آنها است.
از طرف دیگر، قریب به اتفاق جامعه شناسان معتقدند که بخش قابل توجهی از این درگیریها و چالشها در میان سالمندان، با آغاز دوره بازنشستگی مردان و خانهنشینی آنها شروع میشود؛ مردانی که بعد از دوران کار و آغاز بازنشستگی، نمیتوانند خود را با شرایط جدید وفق دهند و هر موضوعی می تواند باعث ناراحتی خودشان و همسرشان و وقوع اصطحکاکی بینشان شود.
در چنین شرایطی، احساسات مختلفی به سمت سالمندان هجوم میآورد؛ اینطور که روانشناسان میگویند ممکن است به این فکر کنند که عمرشان تا حالا هدر رفته است و چرا بعد از این را بهتر زندگی نکنند و تصمیم میگیرند باقیمانده عمرشان را آنطور که دلشان میخواهد بگذرانند.
البته که انصاف نیست اگر حق داشتن زندگی خوب و تصمیمگیری برای زندگی شخصیشان را از آنها بگیریم، اما شاید بهتر است که فرزندان و هم جامعه، نسبت به دوره بعد از ازدواج فرزندان یک خانواده، تدابیری بیندیشند؛ چرا که بروز اختلافات یکی از شایعترین دستاوردهای تنها شدن زن و مرد سالمند است و شدت گرفتن این موضوع میتواند به تصمیمی مانند طلاق ختم شود.
وجود متخصصان طب سالمندی، ترغیب سالمندان به کمک گرفتن از متخصصان، فراهم کردن سرگرمیهای مختص به سنشان برای آنها، برگزاری برنامههای ویژه سالمندان در مراکز فرهنگی و هنری و ... از جمله این راهکارهایی است که میتواند پدیده طلاق و جدایی در سالمندی را از آنها دور کند.
کمبود متخصص!
روشن است که حضور متخصصان سالمندی، میتواند بخشی از چالشهای سالمندان را برطرف کند. فرقی نمیکند؛ احساسی و روحی یا جسمی و حرکتی.
متخصصان سالمندان نسبت به احوال آنها آگاهی قابل قبولی دارند و میتوانند در شرایط حساس و بحرانی، به کمک آنها بیایند. به نظر میرسد که تربیت نیروی متخصص در زمینه طب سالمندی، میتواند احساس ارزشمند بودن به سالمندان بدهد، بیماریهای جسمی و روحی را از آنها دور کند و کیفیت زندگیشان را بالا ببرد؛ آنوقت است که چنین افزایش کیفیتی، یا از بروز طلاق در سالمندان جلوگیری میکند یا حتی تنهایی را با انزوا و افسردگی معنا نمیکند و سالمندان میتوانند زندگی خوب و معقولی حتی در روزهای تنهاییشان داشته باشند.
نیاز به نیروی متخصص و آموزش دیده در زمینه سالمندان همینقدر ضروری و تربیت چنین نیروهایی بسیار کم است؛ شاید هر هفت هشت نفر در یک دانشگاه!
نظر شما