به گزارش سلامت نیوز، پرونده احداث پالایشگاه پلاسما در ایران قصهای طولانی و پرابهام است؛ قصهای که ریشههای آن به حدود بیست سال قبل و سال ۱۳۸۳ بازمیگردد. در آن زمان، مجوزهایی برای ورود بخش خصوصی به چرخه پلاسما صادر شد. هدف اولیه این بود که شرکتهای خصوصی علاوه بر جمعآوری پلاسما، با ساخت پالایشگاه داخلی بتوانند داروهای حیاتی نظیر آلبومین و فاکتورهای انعقادی را در داخل کشور تولید کنند. اما روند کار به گونهای پیش رفت که عملاً هیچ زیرساخت جدی ایجاد نشد و پلاسما به راحتی به خارج از کشور ارسال میشد؛ در حالی که داروهای مشتقشده از همان پلاسما با چندین برابر قیمت دوباره وارد ایران میشدند.
دکتر مصطفی جمالی، مدیرعامل سازمان انتقال خون ایران، در گفتوگو با خبرنگار سلامتنیوز با اشاره به همین واقعیت تلخ میگوید: «آن زمان، انتقال تکنولوژی خیلی راحتتر از امروز بود. ولی برای برخیها سادهتر بود که پلاسما را به خارج بفرستند و با یک تلفن، دارو را آماده دریافت کنند و دوباره با سود هنگفت برگردانند. به همین دلیل هیچ انگیزهای برای احداث پالایشگاه داخلی وجود نداشت. راحتترین کار همین بود که پلاسما صادر شود، دارو بیاید، و سود هم در جیب واسطهها برود.»
بخش خصوصی به کشور ظلم کرد
وی در ادامه به صراحت از نقش مخرب بخش خصوصی انتقاد میکند: «من همیشه گفتهام که بخش خصوصی به این کشور ظلم کرد. نُه سال پیش پالایشگاهی که در اختیار سازمان انتقال خون بود به بخش خصوصی واگذار شد. طبق قرارداد، قرار بود ظرف پنج سال، سالانه ۱۵۰ هزار لیتر پلاسما را فرآوری کنند. اما هیچ کاری نکردند. حتی وقتی فرصت مجدد گرفتند، باز هم اقدامی نشد. دولت یک سال تمام درگیر دعواهای حقوقی برای بازپسگیری پالایشگاه بود. تازه چند ماه است که دوباره آن را پس گرفتهایم. سؤال این است: چرا هیچکس نپرسید در این نه سال چه اتفاقی افتاد و چرا بخش خصوصی که امتیاز گرفته بود، به تعهدات خود عمل نکرد؟»
مدیرعامل سازمان انتقال خون با بیان اینکه «بخش خصوصی به دنبال کمترین سرمایهگذاری و بیشترین سود بود»، میگوید: «من قبول نمیکنم که گفته شود دولت حمایت نکرد. دولت تمام حمایتها را انجام داد. اما نگاه بخش خصوصی این بود که پلاسما را بفرستد، دارو آماده برگردد، و بدون زحمت سود کلان به دست بیاورد. اگر همان زمان پالایشگاه احداث میشد، امروز نه تنها نیاز کشور تأمین شده بود، بلکه میتوانستیم مازاد تولید را به کشورهای دوست و نیازمند صادر کنیم. علاوه بر صرفهجویی ارزی، این یک ابزار مهم برای قدرت نرم و امنیت سلامت کشور بود.»
جمالی همچنین به ابعاد امنیتی این مسئله اشاره میکند: «امروز عمده پالایشگاههای بزرگ دنیا در اختیار سرمایهگذاران آمریکایی و اسرائیلی است. ما دارویی را مصرف میکنیم که شاید بخشی از منافع آن به جیب دشمنان مان برود. این یک تهدید امنیتی است. اگر روزی تحریمها شدت بگیرد یا کشور وارد شرایط جنگی شود، نخستین دارویی که دچار بحران میشود آلبومین است. در جنگ، مصرف آلبومین بسیار بالاست و بدون آن بسیاری از بیماران در معرض خطر جدی قرار میگیرند. بنابراین داشتن پالایشگاه داخلی یک ضرورت استراتژیک است، نه یک انتخاب.»
چرا احداث پالایشگاه تا امروز به نتیجه نرسیده است؟
جمالی میگوید: «بهانهها همیشه این بوده که روشهای فرآوری گران هستند یا حجم تولید در ایران برای توجیه اقتصادی کافی نیست. بله، روش فروماتوگرافی که در برخی کشورها استفاده میشود هزینهبر است و اگر زیر ۵۰۰ یا ۶۰۰ هزار لیتر پلاسما فرآوری شود، سودآور نخواهد بود. اما این نباید دستاویزی برای تعلل باشد. ما باید از ابتدا برای یک پالایشگاه بزرگ یکمیلیون لیتری برنامهریزی میکردیم، با مشارکت دولت و بخش خصوصی. امروز هم دیر نشده. باید ظرفیت کشور به حدی باشد که نه تنها نیاز داخلی تأمین شود، بلکه مازاد آن نیز قابلیت صادرات داشته باشد.»
چه پیامدهایی در انتظار ماست؟
او درباره پیامدهای فقدان پالایشگاه میافزاید: «در حال حاضر تولید داخلی آلبومین در بهترین حالت صد هزار لیتر در سال است، در حالی که نیاز کشور بیش از یک میلیون لیتر است. نتیجه این است که ما مجبور به واردات میشویم و حتی گاهی از کشورهایی خرید میکنیم که استاندارد مطلوب ندارند، مثل هند. این یک خطر جدی برای سلامت مردم است. در زمینه فاکتور هشت نیز وضعیت مشابهی داریم و گاهی با کمبودهای جدی روبهرو میشویم. اگر همان پالایشگاه وعدهدادهشده به بهرهبرداری رسیده بود، امروز این مشکلات وجود نداشت.»
با وجود همه این ناکامیها، روزنههایی از امید دیده میشود. به گفته دکتر جمالی: «اخیراً خبرهایی درباره احداث پالایشگاه در گیلان و کرج مطرح شده است. یکی از شرکتهای بزرگ میگوید قصد دارد ابتدا کار بستهبندی را آغاز کند و سپس کل تکنولوژی را وارد کشور کند. امیدواریم این بار وعدهها عملی شود. اما نباید فراموش کنیم که ظرفیت این پالایشگاهها باید حداقل یک میلیون لیتر باشد؛ پروژههای کوچک با ظرفیت ۳۰ یا ۵۰ هزار لیتر اصلاً جوابگوی نیاز کشور نیستند و صرفه اقتصادی هم ندارند.»
نقش رسانه هم مهم است
مدیرعامل سازمان انتقال خون در پایان به نقش رسانهها در این زمینه اشاره میکند: «رسانهها باید مطالبهگری کنند. اینکه پالایشگاه امروز در اختیار دولت قرار گرفته، خبر خوبی است، اما نباید توقع داشت که بلافاصله به بهرهبرداری برسد. این مسیر نیاز به سرمایهگذاری، فناوری و برنامهریزی دقیق دارد. با این حال، اگر فشار رسانهای و اجتماعی ادامه داشته باشد، میتوان امیدوار بود که این بار پروژهها به سرانجام برسند.»
تصویری روشن اما تلخ
دو دهه وقت، میلیاردها تومان سرمایهگذاری، و دهها وعده برای ساخت پالایشگاه پلاسما در ایران، هنوز به نتیجه نرسیده است. امروز نه تنها همچنان وابسته به واردات داروهای مشتق از پلاسما هستیم، بلکه در برخی مقاطع برای تأمین داروهای استراتژیکی همچون آلبومین و فاکتورهای انعقادی به شدت دچار کمبود میشویم؛ داروهایی که مستقیماً با جان بیماران سر و کار دارند.
آنچه از دل گفتههای مدیرعامل سازمان انتقال خون برمیآید، تصویری روشن و در عین حال تلخ است: بخش خصوصی با وعدههای پرزرقوبرق وارد میدان شد، امتیاز گرفت، اما به تعهداتش عمل نکرد. دولت نیز درگیر کشمکشهای حقوقی و بروکراسی زمانبر شد و پروژهها یکی پس از دیگری نیمهتمام رها شدند.
امروز این پرسشهای اساسی پیش روی افکار عمومی قرار دارد: تکلیف هزینههای هنگفتی که طی این سالها برای احداث پالایشگاه پلاسما صرف شد چه شد؟ چرا در طول نُه سال واگذاری پالایشگاه به بخش خصوصی، هیچ نهاد ناظری از اجرای تعهدات طرف قرارداد پیگیری نکرد؟ چه کسی پاسخگوی فرصتسوزی بزرگی است که ایران را در شرایط تحریم و بحران سلامت، به واردات وابسته نگه داشت؟ چرا در حالی که اهداکننده پلاسما در ایران تنها مبلغی ناچیز بهعنوان «هزینه ایاب و ذهاب» دریافت میکند، بخش عمده سود این چرخه به جیب واسطهها و شرکتهای خارجی میرود؟
و در نهایت، چه زمانی میتوان امیدوار بود که پالایشگاهی با ظرفیت واقعی و استراتژیک، بهصورت حاکمیتی و شفاف راهاندازی شود تا هم نیاز کشور را تأمین کند و هم از تبدیل پلاسما به کالای سوداگرانه جلوگیری شود؟
تا زمانی که پاسخ شفافی برای این پرسشها وجود نداشته باشد، پرونده پالایشگاه پلاسما همچنان یکی از نمادهای بارز ناکارآمدی در مدیریت منابع حیاتی کشور باقی خواهد ماند؛ منبعی که میتوانست برای ایران امنیت دارویی، صرفهجویی ارزی و حتی قدرت نرم در روابط بینالملل به همراه داشته باشد، اما امروز به نقطهای از وابستگی و نگرانی استراتژیک بدل شده است.
نظر شما