دوشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۸
کد خبر: 390834

زن میانسالی به اداره پلیس رفت و خبر از ناپدید شدن شوهر و 3فرزند خود داد. او گفت: مدت‌هاست که به‌دلیل اختلاف با همسرم، از او جدا شده‌ام اما به‌صورت رسمی طلاق نگرفته‌ایم. شوهرم به همراه 2 دختر و یک پسرم که هر 3پزشک هستند در یک خانه 200متری‌ در ولنجک تهران زندگی می‌کنند

اسرار قتل وحشتناک خانه ولنجک برملا شد

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، اسرار قتل هولناک پدر و 2‌دختر خانواده در کمتر از یک‌ماه، با دستگیری پسر خانواده و اعترافات تکان‌دهنده او برملا شد.‌


 این پرونده اول مهر امسال گشوده شد. آن روز زن میانسالی به اداره پلیس رفت و خبر از ناپدید شدن شوهر و 3فرزند خود داد. او گفت: مدت‌هاست که به‌دلیل اختلاف با همسرم، از او جدا شده‌ام اما به‌صورت رسمی طلاق نگرفته‌ایم. شوهرم به همراه 2 دختر و یک پسرم که هر 3پزشک هستند در یک خانه 200متری‌ در ولنجک تهران زندگی می‌کنند. چندروزی است که هرچه به آنها زنگ می‌زنم، موبایلشان خاموش است و آنها به طرز عجیبی ناپدید شده‌اند.



شروع تحقیقات


پس از ثبت اظهارات این زن، پرونده‌ای پیش روی قاضی شکیب‌نژاد، بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و تیمی از مأموران اداره چهارم پلیس آگاهی زیرنظر او تحقیقات خود را آغاز کردند. تیم تحقیق راهی خانه افراد ناپدید شده در ولنجک شد اما در بسته بود و کسی جواب آیفون را نمی‌داد. مأموران با هماهنگی قضایی قفل در را شکستند و وارد خانه شدند.

اثری از ساکنان خانه نبود اما داخل خانه لکه‌های خون به چشم می‌خورد که احتمال جنایت را تقویت می‌کرد. درحالی‌که کارآگاهان فرضیه قتل اعضای این خانواده را دنبال می‌کردند، چند هفته بعد اطلاعات تازه‌ای در این پرونده به‌دست آمد.

پسر 47ساله خانواده که دامپزشک بود، در خط ولنجک- بام‌تهران با یک تاکسی زرد رنگ مسافرکشی می‌کرد و همسایه‌ها او را پشت‌ فرمان تاکسی دیده بودند. این مرد تنها کسی بود که اسرار ناپدید شدن بقیه اعضای خانواده‌اش را می‌دانست و حتی احتمال داشت که در این پرونده نقش داشته باشد.



کشف اسکلت 


ماموران بررسی‌ها برای یافتن دامپزشک میانسال را آغاز کردند و معلوم شد که او آخرین بار از یک نانوایی سنگکی واقع در جاده فیروزکوه، نان خریده است.

در این شرایط کارآگاهان راهی آنجا شدند و به تحقیق از اهالی این منطقه پرداختند. یکی از اهالی با دیدن عکس مرد دامپزشک، او را شناخت و گفت: من این مرد را کنار دریاچه آهنک دیدم. به‌شدت هراسان ‌ و چند ساعتی کنار دریاچه ایستاده بود و رفتارش برایم عجیب بود. به همین دلیل چهره‌اش به خاطرم مانده است.‌

با این سرنخ، مأموران به جست‌وجو در اطراف دریاچه پرداختند و در آنجا اسکلت 3انسان را در فاصله چند صد متری از هم کشف کردند؛  اسکلت‌هایی که احتمال می‌رفت متعلق به بقیه اعضای خانواده این مرد که ناپدید شده بودند، باشد.‌

برای تیم جنایی محرز شده بود که اعضای خانواده مرد دامپزشک شامل پدر 86ساله و خواهران 42و 45ساله او به قتل رسیده‌اند و عامل این جنایت نیز مرد دامپزشک است.

در این شرایط تحقیقات برای دستگیری او ادامه یافت تا اینکه وی شنبه در حوالی ایستگاه متروی دروازه دولت شناسایی و دستگیر شد. او در بازجویی‌ها به قتل تکان‌دهنده اعضای خانواده‌اش اعتراف کرد و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.



گفت و گو
اشک پشیمانی 


متهم به قتل روز گذشته در تحقیقات پلیسی به قتل اعضای خانواده‌اش اعتراف کرد و با گریه گفت که پشیمان است و احساس عذاب وجدان دارد.

انگیزه‌ات از قتل اعضای خانواده‌ات چه بود؟


آنها به من دروغ گفتند. حس کردم مرا بازیچه قرار داده‌اند و نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم.


بیشتر توضیح بده؟


چند روز قبل از حادثه، پدرم به محضر رفته و خانه مان که حدود 200متر در ولنجک بود را به نام 2 خواهرم زده بود. این خانه تنها دارایی پدرم بود که وقتی متوجه این موضوع شدم به پدرم اعتراض کردم. او اما مدعی شد که چنین اتفاقی صحت ندارد. اما دروغ می‌گفت و سرم را کلاه گذاشته بود.


چطور فهمیدی که او خانه را به نام 2 خواهرت زده بود؟  بعد چه شد؟


به خانه برگشتیم و پدرم به 2 خواهرم اعتراض کرد و گفت که او را فریب داده‌اند. حتی گفت که از آنها شکایت می‌کند. 


خواهرانم نیز او را تهدید کردند که اگر شکایت کند، او را از خانه بیرون می‌کنند. من احساس کردم نمایش اجرا می‌کنند. ذهنم مدام می‌گفت که همه اینها نقشه بوده تا تو را از ارث
محروم کنند.


همین شد که نقشه قتل کشیدی؟


چند ساعت بعد 2 خواهرم به من گفتند یا باید از خانه آنها بیرون بروم یا اگر می‌مانم باید اجاره آن را ماهانه پرداخت کنم. بعد از گفتن این جمله بود که نقشه قتل آنها را کشیدم.


از جزئیات نقشه‌ای که کشیدی بگو؟


شب حادثه که فکر می‌کنم اواخر شهریورماه بود، داخل چای آنها داروی بیهوشی ریختم. پدر و 2خواهرم پس از آن دچار خواب‌آلودگی شدند و به اتاق‌هایشان رفتند تا بخوابند. بعد از اینکه مطمئن شدم خوابیدند، بالای سرشان رفتم و با چاقو جانشان را گرفتم.


بعد از قتل چه کردی؟


اجسادشان را داخل پتو قرار دادم و با ماشین خود به سمت فیروزکوه رفتم. در بیابان‌های آنجا، اجساد را به آتش کشیدم. سپس اسکلت‌های باقیمانده را داخل ماشینم قرار دادم و در حوالی دریاچه آهنک رهایشان کردم اما باور کنید در این مدت که آواره بودم و داخل ماشینم می‌خوابیدم، به‌شدت عذاب وجدان داشتم. تصاویر خواهرانم، ‌مدام جلوی چشمانم بود ...

.
پرونده ات نشان می‌دهد که تحصیلکرده‌ای؟


من دامپزشک بودم اما چون بیکار شده بودم، تاکسی خریدم و با آن مسافرکشی می‌کردم. خواهرانم هم دکتر بودند؛ یکی از آنها داروساز و دیگری دکتری علوم آزمایشگاهی داشت. پدرم هم بازنشسته یکی از سازمان‌های دولتی بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha