به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، فرض کنید از تهران عازم زاهدان هستید. مسیر طولانی است و باک بنزین شما ظرفیت محدودی دارد. بهناچار در میانه راه ناچار میشوید بنزین بزنید. باز فرض بگیریم پمپ بنزین تعطیل شده باشد و هیچ ماشینی هم برای کمک توقف نکند. چه میکنید؟ احتمالاً سراغ اولین آبادی نزدیک میروید، اما اگر شهر و روستایی نباشد، آنتن موبایل خط ندهد و در جادهای خاکی و فرعی دورافتاده گیر افتاده باشید، چه؟ زندگی پرندگان مهاجر در ایران همینقدر سخت است و البته پیچیدهتر از این مثال ساده! تالابها که نقش پمپ بنزین را برای پرندهها دارند، خشک شدهاند یا شرایطشان مساعد نیست.
پرندگان سرگردان به هر دری میزنند تا آبی پیدا کنند، برخی پساب گیرشان میآید، برخی شکار میشوند، گروه سوم خوششانس هستند و به سفرشان ادامه میدهند. آنها که خودشان را با بحران سازگارتر میکنند، جمعیتشان افزایش مییابد، گونههای حساستر به آرامی محو میشوند و در ادامه تبعات آن تنوعزیستی ایران را تحتتأثیر خود قرار میدهد. وضعیت تالابها و پرندگان مهاجر یکی داستان است پر آب چشم!
با شروع فصل سرد، پرندگان مهاجر از شمال دریای خزر بهسمت آفریقا سرازیر میشوند. آنها در میانه راه به ایران میرسند، سرزمینی که خشک شدن سریالی تالابهایش، باعث طوفانهای گردوغبار در استانهای مختلف نظیر خوزستان، اصفهان، تهران، سیستانوبلوچستان و… شده است. پرندههای خسته از آسمان دنبال ردی از آب میگردند تا فرود آیند، چه آب بیابند و چه نه، هر دو حالت برای آنها یک ماجراجویی پرمخاطره با احتمال مرگ بالا است.
«ایمان ابراهیمی»، حفاظتگر، معتقد است گرچه جایگاه ایران را در زمینه حفاظت از پرندگان ویژه و جهانی است، اما این مسئله نه برای مسئولان در کشورمان و نه نهادهای بینالمللی و سایر کشورها جا نیفتاده. آنها هنوز نقش تعیینکننده ایران در موفقیت یا شکست حفاظت از این گونهها را جدی نگرفتهاند. تبعات این نادیده گرفتن هم واضح است؛ «کاهش چشمگیر جمعیت پرندگان مهاجر در این مسیر.»
بهگفته او، حفاظت از پرندگان مهاجر نهتنها پاسداری از میراث طبیعی کشور، بلکه بخشی از حفاظت از میراث طبیعی جهان است، اما مسئولان نسبت به این مسئله بیتوجهند، کشورها و نهادهای بینالمللی دیگر هم منفعل. نمونهاش در نظر نگرفتن تبعات تحریمها روی حفاظت از پرندگان مهاجر. «تحریمها مانع برقراری بسیاری از همکاریها و بهرهمندی از حمایتهای بینالمللی میشوند.»
خشکیدن تالابها تنها مربوط به ایران نیست، همین باعث شده کشورها سراغ راهحلهای مختلف برای حفاظت از پرندگان بروند، یکی از آنها «حفاظت از تالابهای کوچک»، یعنی تالابهایی با مساحت کمتر از هزار، است. در ایران اما همچنان دغدغه مسئولان حول احیای تالابهای بزرگ مانند هامون، بختگان، پریشان و… است و بهنظرشان این تالابها فرع بر مسئله هستند. همین موضوع باعث شده هر روز خبری از خشکیدن یک تالاب برسد و خیلی زود فراموش شود، چه سراب نیلوفر کرمانشاه باشد، چه درگهسنگی آذربایجانغربی و… . «تالابهای کوچک مانند ایستگاههای سوختگیری کوچک در مسیر پرندگان مهاجر عمل میکنند؛ پرندگان میتوانند در این نقاط استراحت کنند و انرژی لازم برای ادامه مسیر را به دست آورند.»
ارومیه، هامون، بختگان، پریشان و گاوخونی خشک شدهاند، تالابهای کوچک تا حدی میتوانند اثرات منفی را جبران کنند. اما بهگفته ابراهیمی، نه نقشهای دقیقی از آنها وجود دارد و نه شناسایی یا علامتگذاری شدهاند. بسیاری از این زیستگاهها تنها برای پرندهنگرها و محیطبانان شناخته شدهاند و در سطح مدیریتی و حفاظتی جایگاهی ندارند. «گاهی شکارچیان بهتر از دستگاههای رسمی موقعیت این تالابها را میدانند و از آنها بهرهبرداری میکنند.»
بهعقیده این حفاظتگر، پناهگاه حیاتوحش میاندشت نمونهای موفق از ایجاد تالاب برای زمستانگذرانی پرندههای مهاجر است. محیطبانان این منطقه با همکاری فعالان محیطزیست با یک اقدام ساده و خلاقانه، از طریق آببندی محلی، تالابی بسیار کوچک ایجاد کردند. این تالاب در فصل مهاجرت میزبان بیش از دو تا سه هزار اردک شد و نشان داد حتی یک زیستگاه محدود میتواند نقش مهمی در حفظ جمعیت پرندگان ایفا کند. بااینحال، یک مشکل نهچندان کوچک وجود دارد؛ «صدها تالاب فصلی و طبیعی کوچک در کشورمان تحت حفاظت رسمی نیستند.»
خشکیدن تالابهای بزرگ مانند بختگان و گاوخونی فارغ از آنکه گردوغبار را به جان خانه و زندگی مردم حاشیه تالاب میریزند، دسترسی آسان جامعه انسانی به پرندگان را هم فراهم میکنند. با کوچکشدن یا ازبینرفتن تالابها، پرندگان ناچار به جمع شدن در مساحتهای کوچکتر میشوند و همین، خطر شکار، آلودگی نوری و صوتی و سایر تنشهای انسانی را بهطرز چشمگیری افزایش میدهد. «هر یک کالری که پرندهها ذخیره کردهاند، در مهاجرتشان حیاتی است. حتی صدای یک بوق یا گلوله میتواند موجب پرواز دستهجمعی پرندگان و مصرف بیهوده انرژی آنها شود و سفرشان را با مشکل مواجه کند.»
تغییر در ترکیب جمعیت گونهها هم در این سالها با خشکیدن تالابها اتفاق افتاده، مقولهای که بهگفته ابراهیمی، کمتر در ایران جدی گرفته شده است. در یکیدو دهه اخیر بهدلیل بحران تالابها، گونههایی که قدرت سازگاری بالاتری با تغییرات محیطی دارند، کاهش جمعیت کمتری تجربه کردهاند یا حتی افزایش یافتهاند، درحالیکه گونههای حساستر بهشدت کاهش یافتهاند. این تغییر در نسبت جمعیتی، اکوسیستم تالابها را هم تغییر داده است. در برخی تالابها گونهای مانند «چنگر»، که پرندهای فرصتطلب و سازگار است، سهم خود از جمعیت پرندگان آبزی را از ۴ درصد به حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد رسانده است. «چنین تغییری بر زنجیره غذایی، پوشش گیاهی و ترکیب حشرات اثر میگذارد و در بلندمدت میتواند به شکلگیری اکوسیستمهایی کاملاً متفاوت منجر شود.»
در این شرایط که وضعیت تالابهای ما در این حد ناپایدار و متغیر است، نیاز فوری به دادههای جمعیتی پرندگان داریم. بااینحال بهگفته این حفاظتگر، در ۸ یا ۹ سال گذشته هیچ آمار رسمی از سرشماری پرندگان، نه در سطح ملی و نه بینالمللی، منتشر نشده است. «فقدان داده، مانع تحلیل علمی و برنامهریزی درست میشود و این پرسش جدی را بهوجود میآورد که چرا چنین اطلاعات حیاتی در دسترس پژوهشگران و فعالان نیست.»
چالش دیگر از نظر ابراهیمی به مدل حفاظت از پرندگان برمیگردد که متناسب با شرایط جدید تالابها بازنگری نشده است. برای مثال، درحالیکه در بسیاری از تالابهای بزرگ کشور، مانند بختگان، پرنده مهاجری باقی نمانده، اما همچنان نیروهای حفاظتی در آن مستقرند. محیطبانان در چنین مناطقی عملاً به حفاظت از کبک و تیهو مشغولاند. در مقابل، پرندگان مهاجر بهدلیل تغییر شرایط، به تالابهای اقماری یا کوچک اطراف پناه بردهاند که معمولاً خارج از مناطق حفاظتشده قرار دارند. «نبود انعطاف در نظام حفاظت، باعث شکار گسترده پرندگان در فصل مهاجرت شده است.»
ابراهیمی در کاپ ۱۵ کنوانسیون رامسر که در زیمبابوه برگزار شد، توانست عنوان قهرمان جهانی تالاب را بهدست آورد. او در این کنفرانس در نشستها و جلسات مختلفی شرکت کرد، نشستهایی که در آنها اولویت به حفاظت و احیای تالابها داده میشد. در همین نشستها بود که متوجه شد نادیده گرفتن تالابهای کوچک معضلی جهانی است، هرچند اغلب کشورها دنبال جبران آن رفتهاند. در ایران اما در سطح سیاستگذاری این مسئله در حاشیه قرار دارد. همین موضوع باعث شده است منابع محدود مالی و انسانی را صرف احیای تالابهای خشکیده کنیم، بهجای آنکه حفظ تالابهای هنوز زنده و در معرض تهدید را در اولویت قرار دهیم یا لااقل بخشی از بودجه را برای آنها در نظر بگیریم. «این رویه باعث شده است ستاد احیای دریاچه ارومیه داشته باشیم، اما ستاد احیای میقان نه!»
این حفاظتگر چنین رویکردی را نادرست میداند. بیتوجهی به تالابهای کوچک و صرف بودجه برای احیای تالابهایی که شاید ده سال دیگر زنده شوند، نتیجهای تلخ دارد؛ «ازدستدادن چندین نسل از پرندگان مهاجر».
انقراض مهاجران در ایران
«فاطمه کاظمی»، مدیر انجمن «آوای بوم»، تأثیر خشکی تالابها بر پرندگان مهاجر را در چند بخش دستهبندی میکند؛ تغییر مسیر مهاجرت، کاهش جمعیت و درنهایت انقراض برخی گونههای مهاجر. بهگفته او، خشکیدن تالابها کمیت منابع آبی و کیفیت زیستگاهها را تحتتأثیر قرار میدهد. کاهش آب بهمعنای افزایش غلظت آلایندههایی است که وارد تالاب میشوند. درنتیجه کارکرد خودپالایی طبیعی تالابها که به پالایش آلایندهها کمک میکرد، بهشدت تضعیف میشود و همین مسئله حیات پرندگان را تهدید میکند. برای نمونه در تالابهایی که خشک شدهاند یا ورودی آب آنها بسیار محدود است، اکوسیستم تالاب تغییر میکند و گونههایی که پیشتر در آن زیست میکردند، قادر به بقا نخواهند بود. بههم خوردن تعادل طبیعی روی زندگی پرندههای مهاجر هم اثر میگذارد و پرندگانی که قبلاً در این تالابها فرود میآمدند، دیگر بازنمیگردند. «ایران در یکی از مهمترین مسیرهای مهاجرت پرندگان در جهان قرار دارد. بنابراین، وقتی بخش زیادی از تالابهای ایران خشک میشوند، این وضعیت میتواند پیامد جهانی داشته باشد و بسیاری از گونههای مهاجر در معرض خطر انقراض قرار دهد.»
ازبینرفتن زیستگاههای استراحت، تغذیه و زادآوری پرندگان مهاجر از دیگر پیامدهای خشکیدگی تالابها بهگفته کاظمی است. در این شرایط تالابهایی که زمانی بهعنوان پناهگاههای مهم برای این گونهها بودند، به زمینهای بلااستفاده بدل میشوند و پرندگانی که پیشتر برای زمستانگذرانی وارد ایران میشدند، ناچارند مسیر مهاجرت خود را تغییر دهند. گونههایی که مسیرشان را تغییر ندهند، چالشهای فراوان در آسمان و زمین ایران خواهند داشت. «نمونههای این وضعیت را میتوان در دریاچه ارومیه، هامون و بختگان مشاهده کرد که هر سال آثار آن در روند زادآوری پرندگان شرایط بدتری را نشان میدهد.»
بهگفته این حفاظتگر، با خشکیدگی تالابها، ماهیها و بیمهرگان که خوراک اصلی این پرندگان بودند، از بین میروند و پرندگان با کمبود شدید منابع غذایی مواجه میشوند. درنتیجه، برخی از گونهها ناگزیر به نزدیکشدن به زیستگاههای انسانی میشوند و در معرض شکار قرار میگیرند. در برخی تالابها هم با کاهش وسعت زیستگاه، تراکم پرندگان افزایش مییابد که رقابت، استرس و تلفات بیشتر را بهدنبال دارد. کاظمی پیامدهای مرگ تالابها را جمعبندی میکند: «خشکیدگی این عرصهها باعث برهم خوردن الگوی مهاجرت پرندگان است. تغییر در مسیر، زمان و الگوی مهاجرت باعث میشود تعادل طبیعی از بین برود؛ پرندگان در زادآوری دچار اختلال شوند، میزان مرگومیر افزایش یابد، برخی به مسیرهای ناشناخته بروند و برخی دیگر قادر به یافتن مسیر جایگزین نخواهند بود.»
سرگردان در آسمان، تشنه در زمین
«محمد سفرنگ»، پرندهنگر و حفاظتگر، مسیرهای مهاجرت پرندگان را مشابه اتوبانهای هوایی میداند. بهگفته او، تالابها در این مسیرها همانند پمپبنزینها عمل میکنند و جایی برای استراحت، تغذیه و تجدید قوا هستند تا پرندگان بتوانند پس از سوختگیری مسیر طولانی مهاجرت خود را ادامه دهند. تصور کنید در مسیر مهاجرت، تالابی که سال قبل زنده و پرآب بود، امسال خشک شده باشد، پرنده با امید یافتن آب و غذا به همان تالاب میرسد، اما با خشکی کامل مواجه میشود، در این وضعیت پرنده تشنه و گرسنه بهدنبال زیستگاه جایگزین میگردد. «این جستوجو معمولاً باعث سرگردانی پرندگان میشوند و بسیاری از آنها بر اثر گرسنگی و تشنگی میمیرند.»
در مواردی پرندهها ناچار میشوند در پساب کارخانهها یا آبگیرهای مصنوعی که توسط انسان ساخته شدهاند، فرود آیند؛ مناطقی که اغلبشان به مواد نفتی، شویندهها یا فلزات سنگین آلوده شدهاند. «در تماس با مواد آلاینده نفتی پرهای پرندگان خاصیت ضدآب و پروازی خود را از دست میدهند و نمیتوانند دوباره پرواز کنند. همچنین، تغذیه از دانهها یا آب آلوده به ترکیبات نفتی و سمی، باعث ضعف شدید یا مرگ تدریجی پرندگان میشود.»
شکارچیان میدانند پرندهها برای غذا و آب در مسیر مهاجرت ناچار به فرود آمدن هستند. بنابراین، آبگیرهای مصنوعی ایجاد میکنند که نقش دامگاه را دارند. پرندهها از آسمان آبگیر را میبینند و ارتفاع را کم میکنند، اما به وقت فرود آمدن کشته و زخمی میشوند. بهگفته سفرنگ، خوششانسها با استرس شدید منطقه را ترک میکنند، بدون آنکه فرصتی برای تغذیه یا استراحت پیدا کنند. «پرندگان خسته و ضعیف، در ادامه مسیر تلفات بالایی دارند.»
این حفاظتگر هم مانند کاظمی و ابراهیمی خشکیدن تالابها را عامل برهم خوردن تعادل اکولوژیک و تغییر مسیرهای مهاجرت میداند. افزایش مرگومیر، کاهش جمعیت و تهدید بقای گونههای مهاجر در سطح منطقهای و جهانی از دیگر تبعات این خشکیدگی است که درنهایت تنوعزیستی را هم در ایران و هم در دنیا تحتتأثیر قرار میدهد.
نظر شما