در هفته‌های گذشته اتهام نسبت‌داده‌شده تجاوز و آدم‌ربایی به یک سلبریتی موجی از واکنش‌های مختلف را برانگیخت. برخی افراد به حمایت از این سلبریتی پرداختند و برخی دیگر نیز جانب قربانی (شاکی پرونده) را گرفتند و به حمایت از قربانی (شاکی پرونده) پرداختند.

دوقطبی جامعه پس از اتهام منسوب به یک سلبریتی

اتهام علیه یک سلبریتی بار دیگر پرسش قدیمی درباره مرز میان «شهرت» و «مسئولیت اجتماعی» را زنده کرد. «مرتضی قلیچ»، جامعه‌شناس،  می‌گوید: «در جامعه‌ای هیجان‌زده که چهره‌های مشهور می‌توانند الگوهای اخلاقی و فرهنگی باشند، هر حادثه‌ای با مرکزیت یک سلبریتی می‌تواند افکار عمومی را دوپاره کند و به‌سرعت یک دوقطبی بسازد.» به تعبیر جامعه‌شناسان دیگر در چنین جامعه‌ای سازوکار قدرت در «فرهنگ شهرت» آشکار می‌شود؛ جایی که رسانه‌ها و هواداران، گاه به‌جای جست‌وجوی حقیقت، به بازتولید چرخه‌ای از ستایش، انکار و سرزنش قربانی می‌پردازند.

در هفته‌های گذشته اتهام نسبت‌داده‌شده تجاوز و آدم‌ربایی به یک سلبریتی موجی از واکنش‌های مختلف را برانگیخت. برخی افراد به حمایت از این سلبریتی پرداختند و برخی دیگر نیز جانب قربانی (شاکی پرونده) را گرفتند و به حمایت از قربانی (شاکی پرونده) پرداختند. از سوی دیگر، برخی واکنش‌ها از این هم فراتر رفت و در شرایطی که هنوز اتهامی از سوی مراجع قضائی اثبات یا رد نشده، به قربانی‌نکوهی پرداختند.


سلبریتی پدیده‌ای برآمده از رسانه

آنچه ما امروز به‌عنوان «سلبریتی» می‌شناسیم، از واژه لاتین «celebritas» ریشه گرفته و از قرن پانزدهم میلادی برای اشاره به «افراد مورد ستایش عموم» وارد زبان انگلیسی شد. این نوع تعریف کمابیش تا اواخر قرن نوزدهم همچنان پابرجا بود، اما از اوایل قرن بیستم با تأسیس صنعت سینما و آغاز به کار برخی رسانه‌های همگانی دچار دگرگونی شد، به‌گونه‌ای‌که در اواسط قرن بیستم سلبریتی به افرادی گفته می‌شود که شهرت خود را از رسانه گرفته‌اند و رسانه‌ها در به شهرت رسیدن او نقش بسیار زیادی ایفا می‌کنند.


جامعه‌شناسی سلبریتی

«دانیل بورستین» آمریکایی، نخستین جامعه‌شناسی بود که در کتاب خود (The Image) در سال ۱۹۶۱ به تحلیل نظری سلبریتی پرداخت. او در گام نخست خود به تفاوت میان قهرمان و سلبریتی پرداخت و نوشت: «قهرمان برای دستاوردش شناخته می‌شود و مشهور است، اما سلبریتی برای شناخته‌شدنش مشهور است.» اگر این تفاوت مورد نظر بورستین را در نظر بگیریم، می‌توان گفت سلبریتی می‌تواند به‌دلیل شهرت مثبت یا منفی خود شناخته شود.

پیش از بورستین، «ماکس وبر» جامعه‌شناس صاحب‌سبک آلمانی، در تحلیل واژه «کاریزما» مفهوم قدرت مبنی‌بر جاذبه شخصی را مطرح کرده بود. بر همین اساس، جامعه‌شناسانی چون «کریس راجک»، «پی. دیوید مارشال» و «گریم ترنر» که پس از بورستین به موضوع سلبریتی پرداختند، عموماً به سیاق وبر، آن را در چارچوب قدرت، رسانه و فرهنگ عمومی تحلیل و به یکی از مباحث مهم جامعه‌شناسی معاصر تبدیل کردند. درواقع، این افراد سلبریتی را محصول رسانه دانسته‌اند و به نقش سلبریتی‌ها در بازتولید «خشونت» پرداخته‌اند؛ چراکه به تعبیر این افراد پدیده سلبریتی در جهان امروز تنها به حوزه سرگرمی محدود نیست، بلکه بخشی از سازوکار قدرت و اخلاق عمومی است.


سلبریتی نماد اخلاقی جامعه

کریس راجک، جامعه‌شناس بریتانیایی، سلبریتی را به‌عنوان «نماد اخلاقی جامعه» معرفی می‌کند؛ چهره‌ای که مردم از طریق او آرزوها، تمایلات و داوری‌های خود را بازتاب می‌دهند. به‌باور او، هر رسوایی یا جرم از سوی یک چهره مشهور، نوعی «مناسک عمومیِ قضاوت اخلاقی» را در جامعه به راه می‌اندازد؛ جامعه ابتدا ستایش می‌کند، سپس محکوم و گاه دوباره می‌بخشد. راجک چرخه تولد، اوج، سقوط و بازگشت را «حیات شهرت» می‌نامد و هشدار می‌دهد این چرخه در رسانه‌ها به‌نوعی سرگرمی تبدیل شده و می‌تواند به عادی‌سازی خشونت، به‌ویژه در پرونده‌هایی چون «آزار یا تجاوز»، منجر شود؛ زیرا جامعه هم‌زمان هم از رسوایی لذت می‌برد و هم از آن نفرت دارد.

در سوی دیگر، پی. دیوید مارشال، جامعه‌شناس استرالیایی، سلبریتی را نه صرفاً فردی مشهور، بلکه «شکل جدیدی از قدرت فرهنگی» می‌داند. او معتقد است سلبریتی‌ها در عصر رسانه، همان جایگاهی را یافته‌اند که در گذشته رهبران سیاسی یا مذهبی داشتند؛ یعنی توانایی تأثیرگذاری بر ارزش‌ها و رفتار عمومی. از نظر مارشال، رسوایی‌های اخلاقی یا خشونت‌آمیز، بخشی از منطق حیات سلبریتی‌اند و نقش آنها در جامعه را تعریف می‌کنند. این رسوایی‌ها، صحنه‌ای برای مذاکره دوباره در رابطه با حدود اخلاق و مسئولیت اجتماعی فراهم می‌کنند.

مارشال توضیح می‌دهد بسیاری از چهره‌های مشهور حتی پس از ارتکاب جرم یا خشونت، با بهره‌گیری از سرمایه نمادین خود و ابزارهایی چون عذرخواهی عمومی، فعالیت خیریه یا روایت درمان، می‌توانند شهرت خود را بازسازی کنند. او این فرایند را «بازتولید نمادین قدرت» می‌نامد.


رسانه؛ بازتولید و مقابله هم‌زمان با خشونت

خشونت یا تجاوز از سوی سلبریتی‌ها تنها مسئله‌ای فردی نیست، بلکه بخشی از سازوکار فرهنگی قدرت و اخلاق در جوامع مدرن است؛ جایی که رسانه‌ها، مردم و خود سلبریتی در بازتولید یا مقابله با این چرخه نقش دارند.

وقتی اتهام خشونت‌ورزی(آزار یا تجاوز) به یک سلبریتی زده می‌شود، برخی از افراد، از جمله بدنه هواداران او یا دیگر سلبریتی‌ها، به حمایت گسترده از او و نکوهش قربانی می‌پردازند؛ امری که طی دو هفته اخیر در جریان اتهام یک سلبریتی ایرانی نیز به کرات مشاهده شد.

وقتی سلبریتی‌ای به خشونت جنسی یا آزار متهم می‌شود، واکنش جامعه معمولاً دوگانه است؛ موجی از خشم و درعین‌حال دفاع بی‌قیدوشرط از سلبریتی مورد اتهام، جامعه را فرا می‌گیرد. این پدیده، به تعبیر جامعه‌شناسان، صرفاً واکنشی احساسی نیست، بلکه بازتابی از ساختار قدرت در «فرهنگ شهرت» است.

«استنلی کوهن»، جامعه‌شناس بریتانیایی، در مفهوم «وحشت اخلاقی» توضیح می‌دهد جامعه برای حفظ نظم نمادین خود، به‌سرعت یکی را شیطان و دیگری را قهرمان می‌سازد. در پرونده‌های مربوط به چهره‌های مشهور، این منطق وارونه می‌شود، قربانی در جایگاه متهم و سلبریتی در جایگاه مظلوم می‌نشیند. در همین چارچوب، «سارا پروجانسکی»، استاد مطالعات رسانه و جنسیت در دانشگاه یوتا ایالات متحده آمریکا، می‌گوید رسانه‌ها تجاوز را نه به‌عنوان جنایت، بلکه به‌صورت «بحران حیثیتی» برای مرد مشهور بازنمایی می‌کنند؛ به همین دلیل، افکار عمومی و حتی هم‌صنفان سلبریتی، اغلب به‌جای همدلی با قربانی، از چهره متهم دفاع می‌کنند.

در نگاه «کارول اسمارت»، جامعه‌شناس فمینیست بریتانیایی، این رفتار ریشه در ساختارهای مردسالار دارد که با افزودن عنصر «شهرت» تقویت می‌شود. سلبریتی با اتکا به قدرت نمادین خود، از شبکه‌ای از هواداران و همکاران برخوردار است که دفاع از او را دفاع از ارزش‌های خود می‌دانند. پژوهشگران معاصر مانند «الیزا ردفیلد» بریتانیایی و «آندره بروکز» آمریکایی این سازوکار را «گفتمان محافظت از سلبریتی» می‌نامند؛ گفتمانی که در آن شعارهایی مانند «منتظر اثبات بمانیم» یا «قربانی دنبال شهرت است» به ابزاری برای خاموش‌کردن صدای آسیب‌دیدگان تبدیل می‌شود.

به تعبیر پی. دیوید مارشال و کریس راجک نیز این دفاع جمعی بخشی از «آیین بازسازی مشروعیت» است؛ چراکه جامعه با سرزنش قربانی، امکان بازگشت چهره محبوب خود را فراهم می‌سازد و از فروپاشی اسطوره موفقیت جلوگیری می‌کند. درنتیجه، سرزنش قربانی نه خطای فردی، بلکه بازتابی از فرهنگی است که در آن شهرت بر حقیقت و عدالت سایه می‌اندازد.


دوقطبی در جامعه؛ قضاوت عجولانه

این نوع اتهامات با توجه به اینکه یک سلبریتی در مرکز آن قرار دارد، به‌سرعت می‌تواند دوقطبی‌ را در جامعه‌ای که میزان هیجان آن بالا است، ایجاد کند.

مرتضی قلیچ، جامعه‌شناس و عضو هیئت‌علمی دانشگاه امام‌خمینی(ره) قزوین،  با بیان اینکه ماجرای اخیر حول این سلبریتی ایرانی به‌سرعت تبدیل به یک دوقطبی شد، می‌گوید: «جامعه‌ دوقطبی یک جامعه هیجان‌زده است و برای هر موضوعی عواطف و احساسات آن غلیان پیدا می‌کند و این هیجانات را در برابر هر خبر یا واقعه‌ای نشان می‌شد. در این ماجرا نیز به‌سرعت یک دوقطبی شکل گرفت که در یک قطب زنان جامعه با شناسایی قربانی به هم‌نوایی و حمایت از او پرداختند و در سوی دیگر، مردانی بودند که قربانی را یک سوءاستفاده‌گر از شهرت سلبریتی می‌دانستند.»

او می‌افزاید: «این دوگانه به آتش واقعه می‌دمد و هر دو قطب از منظر عواطف و احساسات خود خبر را دنبال می‌کنند. درحالی‌که باید ترمزهای ذهنی خود را فعال و با مکس‌کردن از طریق سواد رسانه‌ای خود ماجرا را تحلیل کنند.»

این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: «ما یکسری اطلاعات خام داریم، تا زمانی که این اطلاعات را با هم نسنجیم و آنها را تبیین نکنیم و از طریق خرد این پدیده‌ها را تحلیل نکنیم، همواره نگاهی تعصب‌آمیز و قطبی به بسیاری از خبرها و حوادث داریم.»

به‌گفته او، نگاه تعصب‌آمیز نگاهی است که از منظر طرفداری شکل می‌گیرد و نمی‌تواند واقعیت را به‌درستی تحلیل کند و زوایای آن را به‌روشنی درک کند.

قلیچ یادآور می‌شود: «شبکه‌های اجتماعی بزرگترین متهم ترویج این نگاه تعصب‌آمیز به سلبریتی‌ها و عدم درک درست حوادث هستند. آنها مخاطبان و افراد جامعه را دچار سردرگمی و به‌سوی اخباری هدایت می‌کنند که با عواطف این مخاطبان سازگار است و تصورات پیشین آنها را تأیید می‌کند.»

این جامعه‌شناس می‌گوید: «در مورد اخیر، آبروی افراد اعم از سلبریتی مورد اتهام یا قربانی در خطر است و باید صبر کرد زوایای پرونده روشن شود. زمانی که چنین مقاومتی را به‌عنوان مخاطب در خود پرورش دهیم، می‌توانیم قضاوت بهتری در مورد پرونده‌ها داشته باشیم.»

پدیده سلبریتی، فراتر از شهرت فردی، بازتابی از ساختار قدرت، رسانه و اخلاق در جامعه معاصر است. سلبریتی‌ها نه‌تنها نماد موفقیت، بلکه آینه ارزش‌های جمعی و میدان آزمون قضاوت اخلاقی‌ هستند. در پرونده‌های اتهام خشونت یا تجاوز، واکنش جامعه میان همدلی با قربانی و دفاع از چهره مشهور در نوسان است و می‌تواند فضا را به‌شدت دوقطبی کند. تجربه‌های اخیر نیز ثابت کرد رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند این دوگانگی را تشدید کنند و داوری عمومی را به هیجان بسپارند.

 شاید نخستین گام برای رهایی از این چرخه، بازگشت به خرد انتقادی و صبوری در برابر هیاهوی شهرت باشد؛ جایی که حقیقت نه با فریاد، بلکه با تأمل شنیده می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha