به گزارش سلامت نیوز به دنبال قطع درختان در جنگل چمستان مازندران و واکنش شهروندان، اداره کل منابع طبیعی مازندران-ساری در ویدئویی توضیحاتی در اینباره داد. در این ویدئو تاکید شده بود که درخت های قطع شده و دپوشده در کنار جاده، درخت جنگلی نبوده و صنوبرهایی هستند که در جنگل و با هدف زراعت چوب، کاشته شده اند و حالا باید برداشت و حذف شوند. در این ویدئو توضیحی درباره اینکه چرا باید زراعت چوب، در جنگل های هیرکانی صورت بگیرد داده نشد و سخنی نیز درباره اینکه چرا باید در جنگل های چندمیلیون ساله هیرکانی که میراث جهانی است و در فهرست "یونسکو" ثبت شده گونه غیربومی غیرجنگلی و صرفا صنعتی صنوبر کاشته شود سخنی به میان نیاورد.
حنیف رضا گلزار کارشناس ارشد خاک وآب و کنشگر محیط زیست در یادداشتی به این موضوع ها پرداخته است که از نظرتان می گذرد.
ماجرای پاکتراشی صنوبرها در جنگل های چمستان و لفور با درنظر گرفتن واکنش های افکار عمومی و دستگاه متولی از دو دیدگاه شایسته واکاوی است. یکی از دید قانون و دیگری از دید فلسفه اخلاق محیط زیستی که امروز جایگاه ویژه ای در کنشگری در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی ایفا می کند. بازخوردهای جامعه نسبت به آنچه که در هفته های گذشته در جنگل های هیرکانی حوزه پرچالش شهرستان نور و قسمتی از جنگل های لفور رخ داد، در پاره ای از موارد نشانی از برداشت های سطحی از کنشگری برای محیط زیست و منابع طبیعی و نادیده انگاشتن موضوع "اخلاق در محیط زیست" بود.
اینکه با شنیدن پاکتراشی صنوبرها بخشی از بدنه کنشگر جامعه با خیالی آسوده از اینکه به "گونههای بومی جنگلی" آسیبی نرسیده این پرونده را از دید و نگاه خود پایان یافته برشمردند، نیازمند واکاوی و آسیب شناسی است.
گروهی دیگر از کنشگران -هرچند انگشت شمار- نیز فراتر از بی اهمیت دانستن صنوبر در جایگاه یک زیستمند آمیخته شده با اکوسیستم جنگل، با نگرش دستگاه متولی و پاک تراشی کننده همراهی کردند و با این نگاه و نگرش که صنوبرها گونه زیان آور و آسیب رسان برای دیگر گونه های بومی هیرکانی به شمار می آیند، از پاکتراشی آنها پشتیبانی کرده و با بایستگی این کار همراهی کردند؛ ولی همین گروه اندک از خود نپرسیدند که آیا لشگر کارشناسان جنگل، به تازگی این نکته را کشف و شناسایی کرده اند؟ و اینکه آیا در زمان کاشت این صنوبر ها آگاه از این ناهماهنگی فنی و آسیب رسانی نبودند؟ آیا در طول این دوران استقرار گونهی صنوبر در جنگل، تنوع گیاهی و جانوری موجود در اکوسیستم جنگل با این تودهها پیوند و پیوستی شکل نداده است؟
برداشت روشن و آشکار از این شیوه کنش گری که البته در شمار بسیار اندکی دیده شد را می توان بیانی آشکار از نگرش سطحی به گزاره"حق حیات" و همچنین چشم پوشی از بی کفایتی ساختار مدیریتی سازمان متولی منابع طبیعی و جنگل های کشور برشمرد. یادآوری این نکته بایسته است که هدف این یادداشت تنها به چالش کشیدن فرد یا افرادی که امروز بر مسند مدیریت خرد و کلان این سازمان نشسته اند نیست؛ بلکه هدف آشکارا و بی پروا، همچون گذشته نقد و به چالش کشیدن شیوه نگرش اقتصاد بنیان به منابع طبیعی به ویژه در حوزه "جنگل های هیرکانی" که در طول بیش از شصت سال در قالب "طرح های بهره برداری" -طرح های جنگلداری – تا پیش از تصویب قانون مترقی تنفس بر این بوم سازگان چیره بود است.
از سوی دیگر توضیحات دستگاه متولی که در نخستین دقیقه های پس از انتشار آن ویدیو در فضای مجازی بازنشر شد، افزون بر تهی بودن از گفتمان علمی، نشانی آشکار از ناتوانی در درک قوانین حوزه جنگل یا تلاش برای تفسیرِ مطلوب و دور زدن قانون برای برون رفت از چالش ایجاد شده بود. به هر روی در ادامه این یادداشت تلاش می شود تا فرافکنی دستگاه مربوطه از قوانین بالادستی و نگاه کارشناسی واکاوی شود.
تفسیر من درآوردی از قانون
در گویش شیوای مازندرانی گزین گویه ای هست به نام "خاش وَری گِج"! اینها آدم های بسیار باهوش و زیرکی هستند که در بزنگاه ها خود را به "گیجی" و "نادانی" می زنند، بلکه از معرکه بگریزند.
"خاش وَری گِج" می داند که چه اشتباهی کرده یا چه حقی را زیرپا گذاشته؛ ولی از آنجایی که "سَیاس" است، با چنین رویکردی تلاش می کند تا گلیم خود را از آب بیرون بکشد.
طرفِ مقابلِ یک فردِ "خاش وَری گِج"، با بزرگواری و بردباری آنچه که او انجام می دهد را می پاید؛ واکنشی نشان نمی دهد چون می داند با حقیقت رو برو نیست و همین خاموشی، گاهی موجب آب شدن قند در دل فرد "خاش وَری گِج" می شود و چه بسا احساس زرنگی کاذب را بر او چیره سازد.
این درحالی ست که آنکه بهره ای از خرد دارد می داند که چنین نیست. برابر فارسی این گزین گویه مازندرانی همان است که می گوید "طرف به سمت خودش غَش می کند". به نظر می رسد در بیانیه صادره از سوی پاکتراشان صنوبرها و البته گزارش ویدیویی پخش شده، تبردارانِ "خاش وَری گِج" به سمت خود غش کرده اند!
آنچه در بیانیه اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان مازندران -ساری آمده دربرگیرنده یک کلید واژه است. نخست اینکه عرصه ای که پاکتراشی صنوبرها در آن رخ داده بخشی از "طرح های جنگلداری" گذشته است. (سری های شیرکلا، اهلم، شهرکلا، واتاشان و بابلرود)
تناقض گویی مسوولان
از سوی دیگر پس از انتشار آن بیانیه شاهد انتشار گزارشی در خبر 20:30 بوده ایم که "معاون امور جنگل" و "رئیس کمیته فنی اداره کل منابع طبیعی مازندران" موضوع را به "برنامه مردمی کاشت یک میلیارد نهال" و "زراعت چوب" نسبت داده و صنوبرهای بالای ۱۰ سال را دیر زیست می پندارد.
این در حالی است که کاشت میلیاردی نهال دست بالا از 3 سال پیش آغاز شده و این برنامه، با زمان کاشت صنوبرهای پاکتراشی شده هماهنگی ندارد. بسیار بعید است که یک تحصیل کردهی رشتهی مهندسی جنگل با بیش از 30 سال تجربه و سابقه که از قضا رئیس کمیتهی فنی منابع طبیعی یک استان و معاون مرتبط با جنگل نیز هست، نداند که دیر زیستی این گونه بسیار فراتر از 10سال است. حقیقتی که ایشان از بیان آن طفره رفته است این است که تنها سن بهرهی اقتصادی صنوبر به واسطهی جوانی چوب 10سال است.
در کنار هم قرار دادن آنچه که از آن بیانیه و آن گزارش خبری بر می آید، چیزی نیست جز همان تفسیر به مطلوب قانون، در راستای به سمت خود غش کردن! اما چگونه؟
1- آیا قانون اجازه می دهد در داخل حریم طرح جنگلداری، اقدام به زراعت چوب کرد؟ خیر! هرگونه کاشت نهال در داخل طرح جنگلداری مصداق جنگل کاری است نه زراعت چوب! بنابراین، کاشت صنوبر در داخل سری های نام برده شده، مصداق بارز جنگل کاری است و به هیچ روی شامل "زراعت چوب" نمی شود؛ اگرچه گونه کاشته شده غیربومی و به واسطهی سریعالرشد بودن، از گونه های پرکاربرد در زراعت چوب باشد.
2- آیا اجرای زراعت چوب در عرصه های ملی و مستثنیات، بدون ارائه و تصویب طرح شدنی است؟ در اینجا لازم به یادآوری است که طرح برای زراعت چوب را نباید با طرح جنگلداری یا طرح جنگلکاری یکی دانست. با این وصف آیا این کاشت گونه صنوبر تحت عنوان زراعت چوب و غیر قانونی انجام شده با نقض حریم عرصه داخل طرح جنگلداری، مسیر نگارش و تصویب طرح زراعت چوب را سپری کرده؟ اگر کرده بایسته است تا اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران نسبت به انتشار آن اقدام کند.
3- توجیه اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران درباره پاکتراشی صنوبرها که موجب آرامش خاطر بخشی از بدنه جامعه مدنی را نیز زمینه ساز شده این بوده که صنوبر گونه ای مضر برای پوشش گیاهی بومی جنگل بوده و لاجرم باید قطع و در عرصه پاکتراشی شده گونه های بومی کاشته شود.
با فرض درستی این نگاه، این پرسش مطرح می شود که چرا در همان بازه زمانی 10 یا 20 سال گذشته، یعنی قبل از تنفس بهرهبرداری چوبی از هیرکانی، این قطع یکسره در داخل طرح های جنگلداری صورت نپذیرفت و اقدام به کاشت گونه های بومی نشد؟ آیا آسیب رسانی صنوبر ها به پوشش طبیعی و بومی جنگلی، گزاره ای تازه کشف و شناسایی شده است؟
آیا متخصصان حوزه مهندسی جنگل قبل از این نمی دانستند که صنوبر گونه غیر بومی و مضر است؟ چرا متخصصین این حوزه احیای عرصه جنگلی را دست کم 10 تا 20 سال به عقب انداختند؟ پاسخ روشن است! نابسامانی مدیریتی و استیلای نگاه اقتصاد بنیان به جنگل! جنگل در نگاه دستگاه متولی و بخش بزرگی از بدنه ساختار آموزش عالی کشور در این حوزه ابزاری اقتصادی است! در این نگاه، جنگل، کارخانه یا معدن تولید چوب و پول است و کارکردهای زیستی آن، درک نشدنی و بدون اهمیت است.
نگاه حاکم بر ساختار مدیریت جنگل های هیرکانی تا امروز اینگونه بوده که تا زمانی که درختان بومی سیلندری سرپا یافت می شوند باید بُرید و بُرد، آنگاه که درختی برای بریدن نبود، خاک و بستر جنگل که هست! شخم می زنیم و نهال صنوبر می کاریم و پس از ده سال درو می کنیم و پول در می آوریم! آنچه که در جنگل های چمستان رخ داد و البته در بسیاری دیگر از عرصه های جنگلی حوزه هیرکانی در حال رخ دادن است، نمودی آشکار از این کژراهه مدیریتی – فنی است.
4- ماده 36 قانون برنامه پنجساله هفتم پیشرفت جمهوری اسلامی ایران (1407 - 1403) می گوید:« سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور مکلف به حفظ، احیا و توسعه جنگل در چهارچوب طرح مدیریت پایدار جنگل و جنگلداری نوین میباشد. هرگونه بهرهبرداری چوبی از جنگل و برداشت درختان جنگلی ممنوع است.»
تبصره 2 این قانون نیز تصریح می کند که « سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور مکلف است از طریق فراخوان و تعیین برنده با انعقاد قراردادهای دورهای و مدتدار اقتصادی (بدون انتقال مالکیت) طرح های زراعت چوب را در اراضی مناسب و عرصههای جنگلی فاقد پوشش و مخروبه (در مقیاس اقتصادی) و همچنین بهرهبرداری از درختکاریها و جنگل های دستکاشت سنواتی "با هدف زراعت چوب" بر اساس طرح مصوب از طریق سرمایهگذاری بخش خصوصی اجرا نماید.»
در اینجا دوباره همان چالش "زراعت چوب" یا "جنگل کاری سنواتی" در محدوده طرح های جنگلداری پیش می آید. سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری می تواند طرح "زراعت چوب" را در عرصه های ملی "فاقد پوشش و مخروبه" اجرا کند, که در حال حاضر با انعقاد قراردادهای ماده ۳ زراعت چوب با اشخاص حقیقی و حقوقی آن هم در قالب تدوین و تصویب "طرح زراعت چوب" در اراضی ملی خارج از طرح های جنگلداری در حال انجام است؛ لذا این امر، مستلزم و مشروط به غیر جنگلی بودن عرصه و خارج از طرح بودن آن است؛ چرا که آنگونه که بر همگان مبرهن است طرح های جنگلداری برای عرصههای جنگلی تدوین و تصویب شدهاند.
و اما نکتهی پایانی اینکه سال گذشته و در پی ایجاد و پیگیری کارزاری بزرگ با عنوان "نه به فرمان قتل جنگل های هیرکانی" و پس از مشارکت نزدیک به هشتاد هزار نفر از شهروندان و تایید آن، نشستهای متعددی با بدنهی دولت برگزار شد که در نهایت در نشست با معاون اول ریاست جمهور، ایشان مقرر داشتند « مادامی که سازمان منابع طبیعی کشور جامعه مدنی را در خصوص بهرهبرداریهایی که در قانون برنامه هفتم آمده، مجاب نکرده، حق بهرهبرداری ندارد»
بعید است جناب آقای دکتر افلاطونی، ریاست جدید سازمان منابع طبیعی کشور و ارکان فعلی زیرمجموعهی ایشان در جریان این دستور نباشند؛ لذا چگونه است که نه تنها دستور معاونت ریاست جمهوری را عملی نکردهاند که هیچ! بلکه مدیران شان در استان مازندران-ساری، دست به قطع یکسره ای می زنند که عملاً در قانون چنین اجازهای ندارند؟!
واکاوی چرایی و چگونگی برخورد منجر به عذرخواهی شهروند با وجدان تهیهکننده کلیپ این قطع یکسره از سوی مدیر کل استانی ایشان نیز بماند برای مجالی دیگر.
جامعهی مدنی بی صبرانه منتظر پاسخ سازمان و ارائهی مستندات و مکاتبات سازمانی منجر به این برداشت درختان داخل طرح های جنگلداری، جهت تنویر افکار عمومی است.

نظر شما