به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، مرور ۲۲ مطالعه جهانی نشان میدهد اختلالهای روانی و حتی رفتارهای خودکشی با افزایش دما و شدت رویدادهای اقلیمی افزایش مییابند، چنانکه هر درجه افزایش دمای محیط، احتمال خودکشی را حدود یک درصد بالا میبرد و موجهای گرما نرخ بستری روانی را تا ۶.۴ درصد افزایش میدهند. با وجود این شواهد، مطالعات انجامشده در ایران بسیار محدود است و به چند بررسی درباره نقش عوامل اقلیمی در خودکشی یا ارتباط تغییراقلیم با افسردگی ختم میشود.
تحلیل علمی تازهای زیر نظر دانشگاه علومپزشکی، به مرور سیستماتیک ۲۲ مطالعه علمی درباره آثار روانشناختی تغییراقلیم پرداخته است. در این تحلیل بیش از ۲۵ هزار سند علمی مرتبط شناسایی شده و از میان این همه ۲۲ مطالعه منتشرشده در بازه ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۴ برای تحلیل انتخاب شدهاند؛ رقمی که نشان میدهد با وجود افزایش بحرانهای اقلیمی در جهان، همچنان تعداد پژوهشهای اختصاصی در حوزه سلامت روان بسیار محدود است. از سوی دیگر، روند انتشار مطالعات در سالهای اخیر، بهویژه بین ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۴ رو به افزایش است و این افزایش بیانگر این واقعیت است که جامعه علمی بهتدریج به اهمیت سلامت روان در بحرانهای اقلیمی پی برده و به پیشبرد دانش در این حوزه کمک میکند.
بر پایه یافتههای تحلیل «تأثیر تغییرات اقلیم بر سلامت روان: مروری نظاممند بر مرور نظاممندها» اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) شایعترین پیامد روانی گزارششده در میان جوامعی است که با حوادث و تنشهای ناشی از تغییراقلیم مواجه بودهاند. بااینحال، کمتر از ۶۰ درصد این پژوهشها، PTSD را بهعنوان پیامد اصلی، هدف قرار دادهاند و بسیاری از اثرات روانی دیگر از جمله اضطراب، افسردگی و پیامدهای رفتاری مرتبط، کمتر مورد توجه محققان قرار گرفتهاند.
این مطالعه که در پنجاهوهشتمین نشست مرکز تحقیقات تغییراقلیم و سلامت بررسی شده، تأکید میکند گروههای آسیبپذیر بهدلایلی چون ضعف فیزیولوژیک، وابستگی اجتماعی محدود و دسترسی ناکافی به منابع، شدیدترین فشارهای ناشی از خشکسالی، سیل و موجهای گرما را تحمل میکنند و با همه اینها، دادههای داخلی برای طراحی مداخلات و سیاستگذاریهای هدفمند بهشدت ناکافی است.
شبکه پیوسته جسم و جان
«آرزو داورینیا»، دانشجوی دکتری رشته سلامت در حوادث و بلایا و عضو هیئتعلمی دانشگاه علومپزشکی سبزوار، در آغاز ارائه این مطالعه توضیح داد شدتگیری دگرگونیهای اقلیمی در سالهای اخیر، پیامدهای گستردهای بر سلامت انسان داشته و بخش روان بهطور خاص در معرض اثرات مستقیم و غیرمستقیم قرار دارد؛ چنانکه حدود ۲۵۰ هزار مرگ اضافی در سال بهخاطر عوارض و مشکلات ناشی از تغییراقلیم رخ میدهد. او گفت فشارهای ناشی از موجهای گرما، سیلابها، خشکسالی و کاهش منابع آب، علاوهبر آسیبهای جسمی، بار روانی قابلتوجهی ایجاد میکنند؛ باری که در کشورهایی مانند ایران، بهدلیل تنشهای آبی، ناامنی غذایی، فرسایش خاک و آسیبهای معیشتی، شدیدتر حس میشود.
داورینیا تأکید کرد سلامت روان و جسم شبکهای بههمپیوستهاند و اختلالهای جسمی میتوانند زمینه بروز اختلالهای روانی را فراهم کنند و برعکس، آسیب روانی میتواند سیستم ایمنی را تضعیف کند. بهگفته او، مطالعات نشان میدهد تغییراقلیم از سه مسیر اصلی بر سلامت روان اثر میگذارد: تأثیرات مستقیم مانند موج گرما، سیل، طوفان و آتشسوزی، تأثیرات غیرمستقیم شامل تغییر الگوهای بیماری، کمبود آب و غذا و آلودگی هوا و تأثیرات اجتماعی برآمده از جابهجایی جمعیت، ازدسترفتن معیشت، کاهش امنیت اقتصادی و افزایش اضطراب.
او کودکان، زنان، سالمندان، اقلیتهای قومی و افراد دارای معلولیت را از آسیبپذیرترین گروهها معرفی کرد و گفت: «این گروهها بهدلیل حساسیت فیزیولوژیک و دسترسی محدود به منابع و خدمات بهداشتی، آسیبپذیرترند و در سیاستگذاریها و برنامههای مقابله با تغییراقلیم نیازمند توجه ویژهاند. البته امروزه همه با عوارض تغییراقلیم روبهرو هستیم و ازآنجاکه سلامت روان یکی از ابعاد مهم سلامت و نشاندهنده توسعهیافتگی کشورهاست، نیازمند توجه ویژه است.» بهگفته داورینیا، هدف از انجام این مرور گسترده، شناسایی سازوکارهای تأثیر تغییراقلیم بر سلامت روان و جمعبندی شواهدی بوده که نشان میدهد بحران اقلیمی در سطح جهان با اضطراب، افسردگی، PTSD، افزایش تمایل به خودکشی و طیف وسیعی از چالشهای روان در ارتباط است.
شواهد هشداردهنده درباره ایران
در این تحلیل برای بررسی شواهد محلی به دو پژوهش ایرانی استناد شده است. نخست مطالعه دلیری و همکاران (۲۰۱۷) درباره «خودکشی در اقلیمهای مختلف در فاصله ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۳» است که برپایه یافتههای آن میزان اقدام به خودکشی و خودکشی موفق تحتتأثیر عوامل اقلیمی قرار دارد؛ بهویژه آنکه «نرخ خودکشی در اقلیمهای مختلف تفاوت معنادار دارد» و «عوامل اقلیمی در کنار عوامل اجتماعی و فرهنگی در اقدام به خودکشی نقش دارند». نتایج این مطالعه نشاندهنده ضرورت مداخلات متناسب با هر اقلیم است.
نمونه دوم مطالعه عباسی و همکاران (۲۰۲۱) با موضوع «تأثیر تغییراقلیم بر افسردگی در مناطق شهری غرب ایران (۲۰۰۴-۲۰۱۹)» است که نشان میدهد دگرگونیهای اقلیمی مثل تغییر در الگوی بارش در مناطق غربی ایران به سلامت روان آسیب زده است؛ بهطوریکه «با بررسی روندها و دگرگونیهای سریهای زمانی اقلیمی و رابطه آنها با نرخ افسردگی در نواحی شهری غرب ایران میتوان گفت تغییراقلیم بهاحتمال زیاد چالشی برای سلامت روان جمعیتهای شهری است». این مطالعه تغییراقلیم را مسئلهای نگرانکننده میداند و میگوید تغییراقلیم در ابعاد مختلف خود از جمله دما، بارش و ابرناکی، در تغییر وضعیت روانی و افزایش خطر ابتلا به افسردگی نقشی تعیینکننده دارد.
در جریان ارائه این تحلیل هشدارهایی درباره پیامدهای روانی خشکسالی در ایران داده شد و یکی از پژوهشگران تأکید کرد پیامدهای اقلیمی واقعیت جاری کشور است، چنانکه تنش آبی مزمن، بیثباتی منابع آب، و نگرانی دائمی درباره تأمین آب در فصلهای گرم، استرسی گسترده و پایدار را بر جامعه تحمیل میکند. بهگفته ارائهدهندگان، پیوند عوامل اقلیمی با ناامنی آبی، تأثیر مستقیمی بر اضطراب، احساس ناپایداری و فشار روانی شهروندان دارد. در پاسخ به یکی از پژوهشگران حاضر که سؤالی درباره پیامدهای اجتماعی و امنیتی تغییراقلیم در ایران مطرح کرد، نیز با طرح مثالهایی درباره درگیریهای استانی بر سر انتقال آب، مانند نمونههای تکرارشونده در اصفهان و یزد و همچنین پیامدهای فرامرزی بحران هیرمند، سدسازیهای ترکیه و خشکیدن تالابهای عراق برای ایران، همگی بر سلامت روان تأثیرگذارند؛ اما در ایران هیچ مطالعه اختصاصی در این زمینه انجام نشده است.
حاضران در این نشست تأکید کردند با وجود چالشهای تنش آبی که تهدید امنیت اجتماعی و حتی امنیت ملی را بهدنبال دارد، مطالعات دراینباره همچنان معدود و پراکنده است. مرور این ۲۲ مطالعه درباره این خلأ پژوهشی هشدار میدهد؛ چراکه بسیاری از پیامدهای روانی تغییراقلیم در کشور نه شناسایی شدهاند و نه در سیاستگذاریها بازتاب یافتهاند.
جزئیاتی درباره مقالههای بررسیشده
بررسی ۱۶۳ مقاله در مطالعهای مربوط به سال ۲۰۲۰ نشان داد تغییراقلیم با اختلالات روانی مانند اضطراب، افسردگی و PTSD مرتبط است. این تأثیرات میتواند مستقیم یا غیرمستقیم و کوتاهمدت یا بلندمدت باشد. همچنین مطالعهای در سال ۲۰۲۲ گزارش کرده است که در ایتالیا، امواج گرما با افزایش مرگومیر، خودکشی و بستریهای روانپزشکی همراه بوده است. مطالعهای دیگر در سال ۲۰۲۴ نشان میدهد آگاهی از تغییراقلیم میتواند منجر به افزایش سطوح استرس، اضطراب، افسردگی و طیف وسیعی از سایر چالشهای روان شود. طبق بررسی دیگری در سال ۲۰۲۳ کاهش رفاه روانی و افزایش علائم اختلال استرس پس از سانحه شایعترین پیامد سلامتی در جوامع درگیر رویدادهای حدی بوده است.
این ۲۲ مطالعه مجموعهای گسترده از جوامع خاص و گروههای آسیبپذیر را در بر میگیرد؛ جوامع بومی قطبی، جمعیت عمومی بریتانیا، جوامع آتلانتیک کانادا، جمعیتهای فیلیپین و آسیای جنوبی، کارکنان حملونقل زمینی، زنان در معرض بلایای طبیعی، آتشنشانان، افراد دارای معلولیت، کودکان و نوجوانان، سالمندان و بیماران مبتلا به افسردگی.
اختلالات روانی گزارششده هم گستردهاند: اختلالات اضطرابی (استرس پس از سانحه و اضطراب عمومی در تمام گروههای سنی)، اختلالات خلقی (افسردگی، اختلال دوقطبی، اختلالات خلقی در بزرگسالان و سالمندان)، رفتارهای پرخطر (افکار خودکشی، خودآزاری، اختلالات مصرف الکل و موادمخدر) و اختلالات دیگری شامل اسکیزوفرنی، اختلالات خواب، اختلالات شناختی، اختلالات رشدی کودکان. این علائم در جمعیتهایی دیده شده که در معرض رویدادهای اقلیمی حاد یا مزمن قرار داشتهاند.
در این تحلیل دادههای مربوط به سلامت روان استخراج شده و عامل زمینهای، مکانیزم تأثیر، اختلال روانی ایجادشده و پیامد آن بررسی شده است. نمونههایی از این مطالعات را در ادامه مرور میکنیم.
مطالعه boddy در سال ۲۰۲۴ نشان میدهد تغییراقلیم میتواند خشونت خانگی را افزایش دهد. گرچه رابطه مستقیم علتومعلولی میان این دو ثابت نشده، اما تغییراقلیم از طریق تشدید فقر، کاهش درآمد، ناامنی محل سکونت و نابرابریهای بیمهای، عوامل مؤثر بر خشونت خانگی را تقویت میکند.
در بخش مربوط به گروههای تأثیرپذیر خاص، پژوهش نیتا (۲۰۲۴) به تأثیر آتشسوزیهای جنگلی بر سلامت روان آتشنشانان در اسرائیل، کانادا، یونان و استرالیا پرداخته و میگوید افزایش آتشسوزیهای ناشی از خشکی زمین و جنگلها به فرسودگی شغلی و مصرف بیشتر داروهای ضداضطراب در میان این نیروها میانجامد. پژوهش ریم (۲۰۲۴) نیز اثرات نامطلوب تغییراقلیم و آلودگی هوا را بر افراد دارای معلولیت بررسی کرده و توضیح میدهد تشدید بیماریهای مزمن و افزایش وابستگی به مراقبان در این گروه، بار روانی قابلتوجهی ایجاد میکند. در همین زمینه، مطالعه لِبِل (۲۰۲۲) پیامدهای روانی تغییراقلیم را برای جوامع بومی قطب شمال تحلیل کرده و نشان میدهد تخریب سرزمینهای اجدادی، اختلال در شیوههای سنتی زندگی و جابهجایی اجباری، موجب افزایش اضطراب، اختلالات خلقی و احساس ناامنی وجودی در این جوامع میشود.
مطالعه Rother در سال ۲۰۲۱ به بررسی سیستماتیک تأثیر رویدادهای شدید آبوهوایی بر سلامت روان کودکان و نوجوانان در کشورهای جنوب صحرای آفریقا میپردازد و مشکلات زمینهای فقر، تحصیلات خانواده و نبود شبکههای حمایتی، بر تأثیرگذاری تغییراقلیم را از عوامل تشدیدکننده میداند.
در مجموعهای از مطالعات، ارتباط معناداری میان افزایش دمای محیط و بالا رفتن نرخ خودکشی یا شدتگرفتن رفتار و افکار خودکشی گزارش شده است. پژوهش گائو (۲۰۱۸) این رابطه را با بررسی دما و مدت تابش خورشید در ۱۴ کشور نشان داد، مرور سیستماتیک گریجیبوفسکی (۲۰۲۳) بار دیگر این پیوند را در مقیاسی جهانی تأیید کرد و مرور کیفی پرویلهاک (۲۰۲۰) نیز با تحلیل متغیرهای هواشناسی در کشورهای آلمانیزبان اروپا همین الگو را بازتاب داد. در اغلب کشورها بیشترین موارد ثبتشده در میان مردان است و در سالمندان نیز دیده شده که افزایش دما میتواند از مسیرهای نوروبیولوژیک و زیستی، روند شکلگیری افکار خودکشی را تقویت کند.
طبق این تحلیل بهازای هر یک درجه افزایش دمای محیط، نرخ خودکشی حدود یک درصد افزایش مییابد. همچنین، مرگومیرهای ناشی از اختلالات روانی با هر درجه افزایش دما تا ۲.۲ درصد افزایش مییابد. از سوی دیگر، در طول موجهای گرما، خطر بستری بهدلیل بیماریهای روانی (افکار خودکشی و اقدام به خودکشی) تا ۶.۴ درصد بیشتر میشود.
مطالعات متعددی نشان دادند رویدادهای حدی آبوهوایی میتوانند بهطور مستقیم باعث افزایش بیماریهای جسمی و روانی شوند و همزمان با آسیب به زیرساختها و منابع اقتصادی، اختلالات روانی را تشدید کنند.
در مطالعاتی که بهطور ویژه به مناطق مشخص پرداختهاند، مرور سیستماتیک ویلارینو ۲۰۲۴ سلامت روان و تغییراقلیم در فیلیپین را بررسی کرده است. همچنین مطالعه بالیکودمبه ۲۰۲۴ در چین و فیلیپین به تأثیر سیل و طوفان بر سالمندان بالای ۶۰ سال پرداخته است. در ایران، مطالعه دلیری (۲۰۱۷) با متاآنالیز نرخ اقدام و موفقیت خودکشی در هفت وضعیت اقلیمی مختلف از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ انجام شده است و در استرالیا، مطالعه تونگ (۲۰۲۴) به مرور چتری خطرات سلامتی تغییراقلیم با تمرکز بر آتشسوزی، سیل و موج گرما پرداخته است. همه این مطالعات نشان میدهند تغییراقلیم و آثار آن باعث افزایش اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه و سایر اختلالات روانی میشوند.
پدیدههای نوظهور و پیامدهای گسترده روانی
مرور سیستماتیک ۲۲ مطالعه علمی با ارزیابی روابط پیچیده میان تغییراقلیم و سلامت این نتایج را پیش روی ما میگذارد: ۶۸ درصد مطالعات نشان داد تغییراقلیم بروز اختلالات اضطرابی (از اضطراب محیطی تا حملات پانیک و اضطراب فراگیر) را بهدنبال دارد. ۵۴ درصد مطالعات بر بروز افسردگی تحتتأثیر این پدیده تمرکز داشتند و ۴۲ درصد مطالعات بر بروز اختلال استرس پس از سانحه با علائمی مزمن و ناتوانکننده تأکید داشتند. در این تحلیل پدیدههای نوظهوری مانند سولاستالژیا (اندوه محیطزیستی)، اضطراب اقلیمی (نگرانی مزمن از آینده)، فرسودگی شغلی در مشاغل مختلف و همینطور دیسفوریا و ناراحتی روانی شدید شناسایی شدند. سوءمصرف مواد و الکل، اختلالات خواب و بیخوابی مزمن، اسکیزوفرنی و روانپریشی، اختلالات شناختی و زوال عقل، اختلالات رفتاری در کودکان و خشونت خانگی در طیف اختلالات شناساییشده در این مطالعات بود. از طرف دیگر سالمندان، کودکان، زنان، افراد بیمار یا دارای معلولیت و کسانی که در فقر یا مناطق پرخطر زندگی میکنند، بیشترین آسیب را از تغییراقلیم میبینند.
براساس نتایج این تحلیل تغییراقلیم علاوهبر تأثیر بر سلامت روانی و جسمی هر فرد، برای جامعه هم پیامدهای گستردهای دارد. از جمله تحمیل بار بر سیستم بهداشتی، فروپاشی اجتماعی، تشدید نابرابریها و آسیبهای اقتصادی و مهاجرت و جابهجایی. درواقع افزایش چشمگیر بستریها، مراجعات اورژانسی و نیاز به خدمات سلامت روان که زیرساختهای موجود را تحت فشار قرار میدهد. همچنین گروههای محروم، اقلیتها و کشورهای کمدرآمد آسیب بیشتری میبینند، برای بازیابی امکانات کمتری دارند و شکافها عمیقتر میشود. تضعیف روابط خانوادگی، افزایش خشونت خانگی، طلاق و تضعیف ارتباطات اجتماعی و کاهش انسجام جامعه از دیگر پیامدهاست. ازدستدادن شغل، کاهش بهرهوری، افزایش هزینههای درمان، فقر و بدهی خود چرخههای معیوبی از مشکلات را ایجاد میکنند. همچنین آوارگی اجباری، ازدستدادن حس تعلق مکانی، قطع ریشههای فرهنگی و ایجاد چالشهای سازگاری در محیط جدید از پیامدهای فراتر از فرد است.
داورینیا در توضیح راهکارها گفت: «بهتر است خدمات سلامت روان ادغام شود و تیمهای امدادی به گروههایی خدمات روان مجهز شوند. باید تابآوری اجتماعی افراد را افزایش دهیم، شبکههای محلی را تقویت کنیم و مهارتهای مقابله را آموزش دهیم. همچنین سرمایه اجتماعی را افزایش دهیم و در گروههای آسیبپذیر متمرکز شویم و برنامههای حمایتی ویژه برای زنان، کودکان، سالمندان و افراد دارای معلولیت ایجاد کنیم. باید روی افرادی که ممکن است مشکلات روانی داشته باشند، بیشتر کار شود و سعی کنیم سیاستهای عدالتمحور را برقرار کنیم؛ طوریکه همه دسترسی برابر داشته باشند و بر نقشهای جنسیتی حساسیت نشان دهیم، تا منابع بهگونهای توزیع شود که در دسترس زنان و مردان باشد.»
پیشنهادهایی برای تابآوری
این مطالعه نشان داد پژوهشها با محدودیتهای جدی مواجهاند: سیستمهای نظارتی یکپارچه برای ثبت اثرات بلندمدت تغییراقلیم بر سلامت روان وجود ندارد، دادههای منطقهای بهویژه درباره جوامع بومی و کمدرآمد محدود است، روشها و معیارها در مطالعات متفاوت و ناهمگوناند، مکانیسمهای دقیق زیستی، روانی و اجتماعی هنوز شناخته نشدهاند و مطالعات طولی و مداخلات مبتنیبر شواهد که بتوانند راهکارهای پیشگیرانه و درمانی مؤثر ارائه دهند، بسیار اندک است. به بیان دیگر، شکافهای بزرگی در شناخت اثرات بلندمدت تغییراقلیم و طراحی مداخلات هدفمند و فرهنگیمحور وجود دارد. از طرف دیگر، برخی مناطق جهان مخصوصاً کشورهای کمدرآمد و جوامع بومی، کمتر مورد مطالعه قرار گرفتهاند و اطلاعات کافی درباره آنها در دسترس نیست.
داورینیا دراینباره پیشنهاد کرد: «به تحقیقات بیشتری نیاز است؛ مطالعات طولی، چندمنطقهای و میانرشتهای برای درک عمیقتر مکانیسمها و طراحی مداخلات مؤثرتر. بهعلاوه به سیاستگذاریهای آگاهانه و ادغام سلامت روان در برنامههای سازگاری با تغییراقلیم و تخصیص منابع کافی برای خدمات پیشگیری و درمان نیاز است. پیشنهاد دیگر تقویت تابآوری است؛ سرمایهگذاری در شبکههای حمایتی، آموزش عمومی، کاهش نابرابری و توانمندسازی جوامع آسیبپذیر.»
نتایج بعضی مطالعات در این بررسی، به نقش سازوکارهای فیزیولوژیک و بیولوژیک از جمله فعالسازی غیرطبیعی محور HPA اشاره داشتهاند؛ سازوکاری که با پاسخ بدن به استرسهای طولانیمدت مرتبط است و میتواند زمینهساز پیامدهای پایدار روانی شود. این شواهد نشان میدهد آثار تغییراقلیم تنها در سطح تجربههای اجتماعی و محیطی نیست، بلکه زیستبدن انسان را نیز تحتتأثیر قرار میدهد و همین موضوع ضرورت تقویت پژوهشهای بینرشتهای را دوچندان میکند.
درنهایت، یافتهها نشان میدهد سلامت روان باید بخشی جداییناپذیر از مدیریت بحرانهای اقلیمی و برنامههای سازگاری با این پدیده جهانی باشد. جوامعی که با سیل، طوفان، موج گرما و دیگر پیامدهای اقلیمی روبهرو هستند، علاوهبر زیرساختهای فیزیکی، امنیت روانی خود را نیز از دست میدهند. طبق این تحلیل توسعه مداخلات حمایتی فوری، سیاستگذاری مبتنیبر شواهد، تقویت تابآوری روانی و غربالگری هدفمند گروههای آسیبپذیر، ضرورتهایی است که باید در دستورکار نظام سلامت قرار گیرد. از طرف دیگر، چنان که در جریان ارائه این تحلیل مطرح شد: «برای مواجهه مؤثر با بحران اقلیم، سلامت روان باید همانقدر مهم شمرده شود که برنامهریزی محیطزیستی و مدیریت بلایای فیزیکی.»

نظر شما