به گزارش سلامت نیوز به نقل از مردم سالاری ؛ در واقع زنان با وضعیت مطلوب سلامتی، از توانمندی و سطح کیفی(زندگی) بالاتری برخوردارند و از آنجایی که حقوق به هم وابسته و مرتبطاند، به تناسب از حقوق اساسی بیشتری نیز برخوردار خواهند بود. در نتیجه مطمئنترین راه در ایجاد توسعه و ارتقای کیفیت زندگی برای همه انسانها(جامعه) به شمار میروند. چرا که زنان در تولید و توسعه نسلهای آتی و فعلی(تولد فرزند سالم و تربیت آنان) و هم در تولید اقتصادی اثرگذار خواهند بود و به نوعی سلامت زنان ارتباط کاملا واضحی با پیشرفتهای انسانی و وضعیت سلامت جامعه دارد. از اینرو شناخت بیماریهای مختص زنان و توجه به موانع و محدودیتهای پیشروی سلامت زنان، قدم موثری در پیشگیری و ارتقای سلامت جسمی و روانی آنان و به تناسب سایر حقوق آنان است. در حقیقت سلامت جلوهای از عدالت و توسعه جامعه از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و انسانی است که دولتها نقش مهمی در ایفای آن دارند. به عبارتی بهبود شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زمینهساز سلامت محسوب میشود. واقعیت این است که عوامل متعددی امروزه سلامت جسمی و روانی زنان را تهدید میکند که عدم توجه به موقع مسوولین یا نهادهای قانونگذاری آسیبهای جدی و متعددی را برای تمام سطوح زندگی چه به لحاظ فردی و چه از لحاظ اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی به دنبال خواهد داشت.
از اینرو ضروری است که به عواملی چون عوامل اقتصادی اجتماعی و فرهنگی توجه شود. چرا که این عوامل خود موانعی همچون خشونت، تبعیض و ابتلا به بیماریهای عفونی چون ایدز و... را به همراه دارند و سبب بروز فقر، عدم اشتغال و استقلال اقتصادی و به ویژه مانع کسب آموزش و مهارتهای لازم در زنان میشوندکه در نتیجه این موارد خود انزوای اجتماعی و محدودیتهای بسیاری را در ارتقاء سلامت جسمی و روانی زنان به وجود میآورند. از سوی دیگر وجود ساختار فرهنگی اجتماعی و آداب و سنن مرسوم و رایج در جامعه (تعصبات و تبعیض) نه تنها بر وضعیت اقتصادی زنان اثر سوء میگذارد و مانع مشارکت زنان در جامعه و امور خود میشود بلکه بر سلامت و نابرابریها ونیز عدم دستیابی به خدمات درمانی و پیشگیرانه در زنان نیز دامن میزند که بعضا مشکلات جدی و خطرناکی برای سلامتی زنان و فرزندان آنان ایجاد میکند. که در نتیجه زنان بیمار یا فاقد سلامتی، به تناسب کمتر از دیگر حقهای موجود در زندگی خود بهرهمند میشوند (از جمله؛ حقکار، آموزش، مسکن و تغذیه مناسب، حق رفاه اجتماعی، امنیت و...) که این خود مشکلات و موانع زنان را مضاعف میکند و نیز باعث ابتلای بیشتر به بیماری چه جسمی و چه روانی میشود. بنابراین شاید بتوان در کنار عامل مهم اقتصادی، مهمترین چالش پیشرو در برابر سلامت زنان را که خود نیز به نوعی از این عامل نشات میگیرد در فقدان آموزش و عدم آگاهی زنان درباره وضعیت سلامتی و مراقبت از آن و حتی در عدم آگاهی اطرافیانشان درباره سلامتی آنان دانست که این امر ضرورت توجه بیشتر به امر اطلاعرسانی و آموزش به زنان را دو چندان میکند. به هرروی شناخت بیمارهای مختص زنان و عوامل موثر در آن، گام موثری در پیشگیری و ارتقای سلامت جسمی و روانی آنان و به تناسب سایر حقوق آنان است.
البته بهسازی و آموزش مستمر در امر تحقق و ارتقاء سلامت جسمی و روانی زنان گرچه با یک برنامه عملی هماهنگی از سوی دولت مقدور است ولیکن این برنامهریزی و سیاستگذاری بدون حل معضلات اقتصادی و ایجاد زمینه توسعه اجتماعی و دستیابی به فرصتهای برابر برای تمام اقشار جامعه به ویژه زنان، آن هم برای زنان کم درآمد و دارای موقعیتهای پایین جامعه، چیزی جزو برنامهریزی نخواهد بود که از کارکرد و نتیجه مطلوبی برخوردار نخواهد شد. بدین دلیل که تا هنگامی که مشکلات اولیه زنان برطرف نشود، نیازهای فرهنگی مانند آموزش و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی به صورت عرف در نخواهد آمد. از اینرو در کنار توجه به مسایل اقتصادی میتوان بر سایر موانع سلامتی و دیگر حقهای زنان فائق آمد و با برنامهریزیهای بلند مدت، آن هم در چارچوب حمایتهای قانونی موثر و نیز اقدام رسانهها در از بین بردن سنتهای غلط در ایجاد یک شرایط برابر جهت ارتقای سلامت زنان و هم سایر حقوق آنها (توانمندی زنان) تلاش کرد. در نتیجه با رفع بیعدالتیها بر مبنای جنسیت، زنان میتوانند به موقعیتها و فرصتهای برابری دست یابند. از اینرو زنان توانمند با داشتن درک صحیحی از حقوق اساسی و انسانی خود قادر خواهند بود در هر زمینه از فعالیت و مراقبتهای بهداشتی خود منشا تصمیمگیری باشند که ثمره آن میتواند کاهش مرگ و میر مادران و نوزادان، بهبود وضعیت سلامت مادران و به تعبیری توسعه انسانی باشد. در واقع توانمندی زنان (توسعه انسانی) نه تنها ارتقاء مطلوب سطح زندگی و حقوقی زنان را به همراه خواهد داشت بلکه میتواند موجبات ارتقای سطح کیفی همگان و جامعه را رقم زند و توسعه اجتماعی را ایجاد کند.
نظر شما