طبق آخرین آمار رسمی که متعلق به سال ۸۶ است پنج درصد معتادان را زنان تشکیل میدهند اما با توجه به اینکه اعتیاد در زنان پنهانتر است حدس میزنیم آمار واقعی بین ۸ تا ۱۰ درصد جمعیت کل معتادها باشد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از قانون ؛ حالا این رقم را بگذارید در کنار تعداد ۱۲ کمپ ترک اعتیاد زنان که در مقایسه با تعداد کمپهای ویژه مردان (بیشتر از ۸۰۰ کمپ) عدد یک و نیم درصد را نشان میدهد تا منظورمان را از پاک کردن صورت مسئله بهتر متوجه شوید. البته کارشناسان معتقدند دلایل مختلفی وجود دارد که به دولت در بیمیلی برای احداث کمپهای ترک اعتیاد ویژه زنان کمک میکند. دلایلی مثل پنهان بودن بیشتر اعتیادها بین زنان، امتناع آنان از مراجعه به کمپهای ترک اعتیاد به دلایل اجتماعی مانند حفظ آبرو، تمایل بیشتر زنان معتاد به انجام ترک در خانه، جلوگیری از مراجعه آنها به کمپ توسط مردان خانواده و.... البته باید این را هم در نظر آورد که به عقیده بسیاری از کارشناسان فرآیند اعتیاد و نحوه کنار گذاشتن آن در زنان با مردان تفاوتهایی وجود دارد. یکی از آنها عباس دیلمیزاده، مدیر عامل جمعیت تولد دوباره است. تعداد کمپهای زنان و روند اعتیاد درآنها بهانهای شد تا با او درباره فرآیند اعتیاد در زنان گفتوگو کنیم.
واقعا تعداد زنان معتاد در این سالها به مرز بحران رسیده است؟
طبق آخرین آمار رسمی که متعلق به سال ۸۶ است پنج درصد معتادان را زنان تشکیل میدهند اما با توجه به اینکه اعتیاد در زنان پنهانتر است حدس میزنیم آمار واقعی بین ۸ تا ۱۰ درصد جمعیت کل معتادها باشد. در مورد اینکه آیا تعداد زنان معتاد به مرز هشدار رسیده یا نه اینطور نیست که زنان در چند سال اخیر خیلی بیشتر معتاد شده باشند بلکه مسئلهای که اعتیاد زنان را بیشتر نشان میدهد بالا رفتن تعداد مراکز درمانی ترک اعتیاد برای زنان است.
در گذشته این مراکز خیلی کم بودند اما حالا تعداد آنها کمی بیشتر شده و هم آگاهی زنان و مراجعه به این مراکز برای ترک باعث میشود که تعداد زنان خیلی بیشتر از چند سال پیش به نظر برسد. اما یک نکته وجود دارد که به نظر خطرناک میرسد و آن شیوع بیسابقه الگوهای اعتیاد پر خطر در زنان است، یعنی میتوان گفت شکل الگوی اعتیاد زنان از حالت سنتی در حال تغییر به سمت مواد جدید مثل شیشه است. در این زمینه به نظر میرسد نیاز است که زنگ خطر به صدا دربیاید و در حوزه جلوگیری از گسترش HIV و خشونتهای خانوادگی که پیامد این تغییر الگو هستند اقدام شود.
تاثیراعتیاد بر مردان و زنان چه تفاوتی دارد؟ آیا واقعا نیاز به توجه ویژه به زنان در این مورد وجود دارد؟
صد در صد، تاثیر اعتیاد خیلی بین زنان و مردان متفاوت است. من میخواهم به این موضوع اشاره کنم که نه تنها تاثیر اعتیاد بر این دو جنس با هم متفاوت است بلکه بازتوانی و درمان آنها هم از برنامههای متفاوتی تبعیت میکند. همین موضوع نیاز به وجود کمپهای ترک اعتیاد در زنان را بیشتر میکند. در درمان و بازتوانی زنان نیازهای اجتماعی گسترده تری وجود دارد. این مسئلهای است که مخصوصا در درمانهای اقامتی تا حدی گم شده و به آن توجه نمیشود. اگر قرار است زنانی که برای دریافت درمانهای اولیه به مراکز ترک اعتیاد مراجعه میکنند درمان و بهبودی پایداری داشته باشند باید به تناسب اجتماعی آنها توجه شود. در حالی که متاسفانه در درمانهای اقامتی و سرپایی که درایران میبینیم این قسمت و این بخش مهم در مورد زنان یا کم رنگ است یا اصلا وجود ندارد.
من فکر میکنم هر مرکز درمانی که به درمان زنان میپردازد نیاز قطعی به چند مددکار و مددیار اجتماعی و روانشناس دارد که بتواند نیازهای اجتماعی و روحی زنان را حداقل در طول یک سال اولیه که در درمان پایدار نقش مهمی دارد بر طرف کند. عموما زنانی که مراجعه میکنند و زمان درمان اولیه را طی میکنند در بازگشت به محل زندگیشان دچار مشکل میشوند و یا با اطرافیان مشکلات حقوقی دارند و یا یکی از نزدیکانشان هنوز مواد مخدر مصرف میکند حتی بعضی از آنها مشکل تامین سرپناه و نیازهای اولیه دارند.
بنابراین اگر به این نکات توجه نشود درمان موفق نخواهد بود و با شکست مواجه میشود. در واقع برنامههای درمانی زنان باید با این رویکرد ادامه پیدا کند که حمایتهای اجتماعی پس از درمان اولیه بیشتر شود و پشتیبانی وسیعی از زنی که پاک شده و یا در مرحله درمان نگه دارنده است ایجاد شود. در این مورد فکر میکنم نهادهای اجتماعی، نهادهای مدنی و همچنین سیستمهای حمایتی دولت خیلی موثر هستند.
انکار اعتیاد زنان از طرف مسئولان و یا تلاش برای کم جلوه دادن تعداد آنها چه تاثیری بر برخورد اطرافیان و یا اقدام زنان معتاد برای ترک دارد؟
شما از کلمه انکار استفاده کردید که یک کلمه کلیدی است. من تاثیر این پدیده را به هیج عنوان نقض نمیکنم. انکار اعتیاد یا انکار تعداد معتادها طی چند سال گذشته وجود داشته است. دلیلش هم این است که وقتی یک جامعه به اعتیاد به عنوان یک مشکل اخلاقی نگاه میکند طبیعی است که این مشکل اخلاقی را انکار کند. ریشه اصلی انکارها این است که ما پدیده اعتیاد را به عنوان یک بیماری و مشکل بهداشتی نگاه نمیکنیم.
وقتی ما معتاد را یک فرد بیاخلاق میبینیم طبیعی است که جامعهای که دم از اخلاق و ریشههای سنتی میزند این عمل قبیح را نفی کند. این موضوع در خانوادهها هم دیده میشود و ما میبینیم که حتی خانوده خود معتاد به سمت انکار کردن اعتیاد میروند. چرا معمولا مادر یک معتاد آخرین نفری است که میپذیرد فرزندش معتاد است؟ چون فکر میکند اعتیاد زشت است. همین مدل در جامعه هم تکرار میشود. کل جامعه چه در جایگاه یک مسئول دولتی چه به عنوان یک نهاد یا فرد معمولی به سمت انکار میروند وهمین انکار همیشه مشکل را عمیقتر و حل کردن آن را سختتر میکند.
آیا تغییر این طرز تلقی باعث نمیشود بازدارندگی نسبت به اعتیاد کم شود؟ در واقع وقتی قبح این عمل ریخته شود افراد بیشتری به سراغ آن نمیروند؟
به هیج عنوان این طور نیست. شما ببینید طی ۳۵ سال گذشته به چه میزان برای مقابله با مواد مخدر هزینه کردهایم و چه پیامهایی به جامعه فرستادهایم؟ از سریالهایی مثل «آتقی» تا برنامههای دیگری که از رسانهها پخش شده است. تمام این پیامها را ما سالها است داریم میفرستیم آیا اعتیاد کم شده است؟ این حرفی که شما میزنید تنها یک تصور عمومی است. حرف ما این است که ما نزدیک ۴۰ سال است این پیامها را به مردم میدهیم. از متخصصان و درمانگران گرفته تا مسئولان و مردم همین طرز فکر را دارند. آیا وضعیت اعتیاد بهتر شده است؟ خیر، آیا وقت آن نرسیده که نگاه جدیدی به این موضوع داشته باشیم؟ بیش از ۶۰ درصد از افراد معتاد در سال ۱۳۸۶ در خانواده خود یک عضو معتاد داشتهاند. یعنی فردی که ما در سال ۸۶ به عنوان معتاد ثبت کردهایم قبل از اینکه دچار اعتیاد شود یک معتاد را به همراه عواقب آن در خانواده دیده و باز هم معتاد شده است. در همان زمان ما پیامهایی مثل اینکه اعتیاد جرم است، اعتیاد سیاه است و.. را به او رساندهایم، اما با این وجود باز هم نتوانستیم از رفتن او به سمت مخدرها جلوگیری کنیم.
کسی که کاندیدای اعتیاد است نوع تفکرش با فرد سالم متفاوت است. او این طور نگاه میکند که من آدم قوی هستم، من قدرتمند هستم، من دچار اعتیاد نمیشوم، کسانی که معتاد میشوند افراد بدبخت، احمق و سیاه ومفلوک هستند. این یعنی همان چیزی که رسانهها میگویند اما من اینطور نیستم. هر چقدر ما این پیامها را بیشتر بفرستیم باعث میشود فرد فاصله خودش را با کسی که شما به عنوان معتاد معرفی میکنید بیشتر ببیند و همین موضوع باعث میشود یک قدم به اعتیاد نزدیک شود. وقتی به خود میآید شروع به انکار درونی میکند چون هنور فاصله دارد با الگوی رسانهای و همین باعث میشود وقتی به سمت درمان بیاید که به الگو نزدیک شده باشد. این موضوع در مورد زنان معتاد بیشتر هم دیده میشود.
یعنی مسئله انگ زنی و برچسب زنی در مورد زنان بیشتر است و تاثیرات بیشتری هم دارد چون افراد در مورد زنان شدیدتر از مردان قضاوت میکنند. من خودم شاهد بودهام که وقتی زنی در جمعیت خودمان مراحل ترک را میگذرانده و ما سعی کردهایم برایش کاری مثل منشیگری یا خدمات دست و پا کنیم متاسفانه خیلی از متخصصان و درمانگرهای خودمان در مورد آنها هشدار دادهاند یا سعیکردهاند ما را از این کار منصرف کنند در حالی که ما سعی میکنیم در کارهای فرهنگی از برچسب زنی و بدبینی نسبت به معتادان یا کسانی که مراحل ترک را میگذرانند جلوگیری کنیم.
نظر شما