به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه تهران امروز ؛4 الی 10 آبان هم «هفته رستورانگردی» نامگذاری شده كه بهترین واكنش ما نسبت به آن كلیك روی خبرش در سایتها بود. یك ابتكار همه ماجرا را عوض كرد. در حالی كه این موضوع برای «رستورانبازها» جذاب بود، با اضافه كردن نام «كودكان كار» ماجرا كاملا تغییر كرد. شهرداری تهران بانی شد تا در این هفته كودكان كارهم به رستوران بروند. آنها كودكان كاری كه تحت پوشش NGOها بودند را به رستورانهای شهر بردند تا بچههایی كه حداكثر شادیشان در فروختن چند فال اضافهتر و تمیز كردن چند شیشه بیشتر خلاصه میشود، برای یك بار هم كه شده طعم غذای از ما بهتران را بچشند.عكسهای منتشر شده از این رویداد، واقعا دیدنی است. شگفتی و خوشحالی در چشم این بچهها موج میزند. رسانهها هم از این خبر استقبال كردند.
انتشار عكس و گزارشهای این برنامه كمكی بود كه از دست سایتها و روزنامهها برمیآمد. اما میان همه این خبرها، یكی، دو روزنامه و سایت از زاویه دیگری به قصه نگاه كرده بودند. حرف آنها این بود كه چنین كاری یك «توجه نمایشی» است. یك روزنامه با چند چهره گپ زده و آنها گفته بودند این كارهای شهرداری مسكن است و تلویحا مدیریت شهری را به كار تبلیغاتی و سوءاستفاده از كودكان كار متهم كرده بودند. سایتی هم به نقل از یك فعال كودك گفته بود این كار شهرداری رسمیت دادن به كودكان كار است. بعد هم این «یك وعده غذا» را مساوی «هزار حسرت» گرفته بودند كه بردن این بچهها به آن رستورانها باعث میشود بفهمند چقدر محله شان با بقیه محلهها فرق دارد و قلب شان به درد بیاید. گلایه كردند كه چرا بچهها حق انتخاب نداشتهاند و اینكه همه آنها كودكان كار نبودهاند.
اگر قرار باشد به این انتقادها - كه خیلی هم از سر خیرخواهی بهنظر نمیرسند- جواب بدهیم، حرفهای زیادی برای گفتن هست. شهرداری تهران وظیفه دارد با سد معبر برخورد كند، اما رسیدگی به معیشت تهیدستان و محرومان با كمیته امداد و بهزیستی است و... جزئی از این حرفهاست كه میتوان گفت. باید درك كنیم قرار نیست شهرداری شكم این بچهها را سیر كند.همان طور كه باید متوجه باشیم شهرداری نمیتواند عوارض پسماند و نوسازی را خرج چیزی جز پسماند و نوسازی بكند. این حركت، یك كار نمادین است برای اینكه تلنگری باشد به ما، كه یادمان باشد رستوران رفتن و تفریح كردن فقط برای فرزندان ما نیست. بچههایی كه از پشت شیشه رستورانها ما را دید میزنند هم مثل بچههای ما هستند. وقتی سر چهار راه آنها را میبینیم حتی اگر كمكی نمیكنیم، دست كم به آنها لبخند بزنیم، خودش یك گام به جلو است. دیگر اینكه همین یك بار - حتی همین یك بار- رستوران رفتن، برای همیشه خاطره اجتماعی فراموش نشدنی این بچهها خواهد بود. آنها یاد گرفتهاند چطور خودشان را برای كمی فروش بیشتر به «بالای شهر» برسانند.چشم و گوششان آنقدر بسته نبوده كه حالا با دیدن یك رستوران تازه بفهمند زندگی آنها با زندگی بعضی از دیگران چقدر فرق میكند.
هنوز هم حرفهای دیگر برای پاسخ به آن انتقادها هست، اما جواب دادن باشد با متولیان برنامه. اگر شما در گزارشتان سراغ خانم بازیگری رفتهاید كه از دادن یك وعده غذایی به این كودكان انتقاد میكند، بد نبود به «بهاره رهنما» یا «امیرحسین رستمی» هم كه پای این كار آمده بودند تلفن میكردید و حرف آنها را هم میشنیدید. شهرداری تهران چراغ اول را روشن كرده و پشت سرش هم خیرهایی بانی تكرار این برنامه شدهاند. یكی لباس میخرد، دیگری بلیت شهربازی، یكی دیگر در برنامه بعدی كمك میكند تا بچهها بتوانند هر غذایی را دوست دارند انتخاب كنند. جای دوری نمیرفت اگر شما هم چراغی میافروختید. در تهران 1000 رستوران وجود دارد و اگر 365 رستوران اعلام آمادگی كنند كه هر یك ماه یكبار بچهها را مهمان میكنند، سوءتغذیه خیلی از این كودكان برطرف میشد. خیرین نیاز به راهنما دارند تا به افرادی درست كمك كنند. بهتر است به جای آنكه اسید پای درخت انسانیت بریزیم حرفهایمان آب زلالی باشد كه آن را از خشك شدن نجات دهد.
یك نهاد اجتماعی با ابتكاری - اگر نگوییم خوب، دست كم قابل توجه- از یك نامگذاری شیك و تبلیغاتی، یك رویداد اجتماعی اثر گذار ساخته و این كار كمی نیست. به نظرم باید یاد بگیریم بعضی وقتها خوب نگاه كنیم،نیمه پر لیوان را نگاه كنیم.اگر بخواهیم با عینك بدبینی به جهان نگاه كنیم، آن وقت همه چیز را تیره خواهیم دید و این اصلا خوب نیست.
نظر شما