سلامت نیوز:سدها همواره مورد اعتراض فعالان محیطزیست بودهاند. بارها گفته شده که سدها آسیبهای جبرانناپذیری به طبیعت وارد میکنند.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه قانون در ادامه نوشت: این گفتوگو در ادامه صحبتهای روز قبل است كه اینبار به موضوع جنگلهای گیلان پساز سدهایی كه در حال ساخته شدن است میپردازد .
بحثی که در مورد سد شفارود مطرح است این است که ممکن است گسل آستارا را فعال کند. در این صورت ممکن است منطقه با زلزلههای متعدد مواجه شود. پرسش این است که آیا احداث سد روی گسل آستارا بر وقوع زلزله تاثیر دارد؟
امروزه تاثیری که بر روی بحثهای تکتونیک صفحهای، براساس ایجاد دریاچههای سد که مقادیر معتنابهی آب را در خود بهصورت یکجا جمع میکند یک امر کاملا ثابت شده است. اگر چنین منطقهای بر روی گسلی ساخته شود فشار بار سازه، چه آبی که حجم آن میتواند به چندین میلیون متر مکعب برسد یک فشار غیرطبیعی نامتجانس ایجاد میکند که میتواند روی روند تکتونیک صفحهای، فشار لایهها و لغزش لایهها روی هم تاثیر داشته باشد و حداقل یک دهم ریشتر احتمال خطر زلزله را افزایش دهد. فرآیند زلزله یا سیسمیک در دنیا یک فرآیند پیچیده منبعث از اجزای مختلفی است و شما نمیتوانید یک عامل را بهعنوان مثال عامل تعیین کننده در بروز و وقوع یک زلزله گزارش کنید اما اگر ما چندین عامل را مثلا 10عامل را بخواهیم روی این قضیه مورد بررسی قرار دهیم، که یکی از آنها فشار بار سازه یا ناپایداری لایههای عمودی و افقی در امتداد گسل باشد بدون شک دریاچه سد و سازههای آن و باری که میتواند ایجاد کند شک نفرمایید که میتواند یک روند افزایشی ریسک یا خطر را در این مورد افزایش دهد.پس من سوال شمارا اینگونه پاسخ میدهم بله احتمال اینکه در کنار سایر عوامل چنین سدی بتواند گسل را فعال کند کاملا وجود دارد.
امروزه متولیان سدها و سازندگان آن عواملی همچون تامین آب شرب، تامین آب کشاورزی و مسائلی از این دست را بهانهای برای توجیه ساخت آنها عنوان میکنند. با این حساب پیشنهاد شما برای تامین آب شرب مورد نیاز منطقه چیست؟
در استانهای شمالی مانند گیلان و مازندران یک منبع تامین آب شرب از طریق آب بارندگی و آب زیرزمینی و جریان منظم آب وجود دارد. همان چیزهایی که گذشتگان استفاده میکردند و نه این همه سدهای چند میلیارد دلاری بود بلکه همین آببندانها و آبگیرهای طبیعی، همین چاهها و همین منابع رودخانه بود که آب را تامین میکردند از طریق چاه و ... حالا در سوال مطرح است که ما در قرن بیست و یکم هستیم، توسعه و جمعیت تغییر کرده است و دیگر نمیشود روی منابع قدیمیتاکید کرد. در استانی با چنین دبی رودخانهای و چنین میزان بارشی اگر ما مدیریت صحیحی از نظر آبخوانداری، آبخیزداری، جنگلداری و منابع طبیعی انجام دهیم آب شرب منطقه بهطور طبیعی از طریق آبهای زیر زمینی، چاهها و جریانهای رودخانهای تامین میشود؛ آن چیزی که اتفاق افتاده این است که ما این روند را از بین بردهایم و با توسعه ناپایدار و غیرموزون و شکننده همه این روندهای طبیعی را از بین بردیم.
میتوان پرسید آیا ما 50 تا70سال گذشته در منطقهای مانند دو هزار و سه هزار مازندران یا منطقهای مانند ماسوله سیلهایی مانند سیلهای بنیانافکن چند سال گذشته داشتهایم؟ چرا این اتفاق افتاده؟ خب همه اینها برمیگردد به مدیریت ناقص، پیشنهاد من این است که برگردیم به طبیعت، به مدیریت صحیح زیست محیطی، به حفظ جنگلها و مراتع، به حفظ تالابها، برگردیم به این قضیه که جلوگیری کنیم از ایجاد صنایع یا توسعههای ناهمگونی که در استانهایی مانند گیلان و مازندران ایجاد شده و باعث از بین رفتن سطوح تولیدکنندهای مثل جنگلها و تالابها و مناطق اینچنین شده و در نتیجه رژیم آب و نظام هیدرولیک آنرا از بین برده و تا وقتی که ما به این قضیه برنگردیم مطمئنا مشکلات ما حل نمیشود.
حتی ساخت سازه بزرگی مثل سد شفارود بر اساس تایید افراد فنی و مهندسان آن ممکن است 3-10 سال طول بکشد اما ما حتی حاضر نیستیم چنین زمانی را برای بازسازی شرایط طبیعی محیط زیست خودمان صرف کنیم که پیامد آن روشنتر از ایجاد چنین سدی است. پیشنهاد من برای تامین آب شرب در استانهای شمالی، رجعت به اصول پایه اولیه محیط زیست، مدیریت جنگلها و مراتع و بازسازی آن، آبخیزداری و آبخوانداری و مدیریت آبریز در حوضههای مختلف و جلوگیری از توسعه ناموزون و ناپایدار هست که این روند به تدریج میتواند آب شرب را به حدی برساند که ما خودکفا بشویم. البته در کنار عواملی همچون بهینهسازی مصرف آب و جلوگیری از هدر رفت آن، تغییر الگوهای مصرف آب که متاسفانه در کشور ما وجود ندارد سیستمهای آبیاری را هم اگر مورد بازبینی قرار بدهیم خیلی از مسائل در کشاورزی هم حل میشود.
پیشنهاد شما برای تامین آب مورد نیاز کشاورزی در فصول کم باران چیست؟
قبلا هم عرض کردم این در گذشته هم وجود داشته، کم بارانی و پربارانی بخشی از طبیعت و بخشی از تاریخ طبیعی در مناطق مختلف دنیاست. آن چیزی که غیرطبیعی است رفتارهای غیرعلمیو ناموزون ما در این مقوله است. اگر ما بیاییم سیستمهای آبیاری را اصلاح و از سیستمهای هوشمند آبیاری استفاده کنیم نظام آبیاری را براساس یک مکانیزاسیون یا روشهای علمیکشاورزی پیش ببریم میتوانیم تا حدود زیادی از هدر رفت آب موجود جلوگیری و آب در دسترس گیاهان را طوری مدیریت یا طراحی کنیم تا حداقل ممکن ریسک را کاهش دهد. البته ممکن است به رغم تمام این مسائل مشکلاتی ایجاد شود که باز آن هم با استفاده از گونههای بومیمنطقه شرایط را طوری جلو ببریم که این گونهها بتوانند در چنین شرایطی از خود مقاومت نشان دهند. توجه شما را جلب میکنم به یک مسئله تاریخی در رابطه با گونههایی که از نظر برنج یا کشاورزی در منطقه داشتیم؛ این گونهها به خوبی خود را با شرایط پرآبی و کمآبی سازگار کرده بودند. مشکل از جایی شروع شد که ما در کشاورزی از اقلامیکه در گذشته در منطقه وجود نداشته استفاده کردیم و آنها را از چین یا هند یا... وارد کردیم که رفتار آنها در رابطه با شرایط طبیعی کمآبی و پرآبی شناخته شده نبود. در نتیجه آنها چون دچار این مشکل میشدند استرس آبی به آنها فشار میآورده و در یک عمل کاملا غیرفنی و جایگزینی گونههای بومیبا غیربومیدر واقع این شرایط طبیعی که وجود داشته را نتوانستیم مدیریت کنیم بنابراین گونههایی که وارد شدند متاسفانه چون با شرایط سازگار نبودند این شرایط به آنها فشار آورد البته من تکذیب نمیکنم که این بحرانها در 50-60 سال گذشته وجود نداشته اما خب دلیل این بحرانها هم خودمان بودیم در واقع بهقول مولانا: این جهان كوه است و فعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا
به گفتهیكی از اساتید محیط زیست در صورت احداث سد شفارود فاجعهای مانند دریاچه ارومیه در تالش تکرار خواهد شد، آیا شما این جمله را تایید میکنید؟
در رابطه با دریاچه ارومیه متخصصان محیطی و آنهایی که به چنین فنونی آگاهی داشتند از سالهای گذشته نسبت به احداث سدهای مختلف و سدهایی که بدون در و پیکر در منطقه زده شد و دبی آب و تغییرات در دبی رودخانههای ورودی بهعنوان مواد مغذی یا تامین کننده آب منطقه در دریاچه ارومیه بود همه را گوشزد کردند، آن زمان شنیده نشد و تبدیل شد به بحرانی که ما 70،60 درصد دریاچه را برای همیشه نابود شده ببینیم. حالا آیا این مقایسه صحیح است که ما در رابطه با استان گیلان هم چنین چیزی را عنوان کنیم؟ طبیعی است و غیرمنطقی نیست. آن چیزی که حیات دریای خزر را بهعنوان بزرگترین دریاچه دنیا اما یک دریاچه بسته تامین میکند همین رودخانههایی است که از حوضههای شرقی، شمالی، غربی و جنوبی به آن وارد میشود. خیلی از دریاچههایی مثل آرال یا دریاچههایی که در آسیای مرکزی بودند بهدلیل همین مدیریتهای نادرست برای همیشه از بین رفته است. چرا ما فکر میکنیم این اتفاق نمیتواند برای دریای خزر بیفتد؟ دریای خزر به اندازه کافی بهدلیل آلودگیها، به دلیل مشکلاتی که از نشت مواد رادیواکتیو هست. بهدلیل مدیریتهای ناپایدار محیطزیستی در کشورهایی مثل روسیه، قزاقستان، ایران و...دچار تهدید غیرقابل تصور شده است. حالا ما بیاییم با این روشهای غیراصولی و غیرفنی شروع کنیم به ساخت سدهایی مثل سد شفارود خب مسلما با مسائلی که مطرح شد وقتی دلتاها از بین بروند، اراضی مصبی را از بین ببریم، وقتیکه سطوح فتوسنتتیک را از دست بدهیم، آبگیرها و تالابها یکی یکی از بین بروند، خودپالایی یا اکولوژی نهر از دست برود، وقتی ماهی منقرض شد، پرندگان نابود شدند، وقتی گونههای مهاجم داشته باشید، وقتی که هجوم گونههای غیربومیرا در منطقه ببینید در نتیجه اکوسیستم شروع میکند به ساده شدن. وقتی اکوسیستم ساده شد تنوعش از بین میرود. وقتی تنوع از بین برود پایداریاش از بین میرود. وقتی پایداری اکوسیستم از بین رفت به تدریج تمام ارکان آن شروع میکند به لغزش و از بین رفتن و یکی یکی عوامل فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیک میتواند در مناطق حاشیهای یا زیستگاههای دریای خزر در تالابهای ساحلی و رودخانهای به وجود بیاید. فاجعهای به بزرگی فاجعه دریاچه ارومیه و اینبار شدیدتر، مطمئنا در استان گیلان، در تالابهای آن و حتی خود اکوسیستم دریای خزر، بدون شک اتفاق خواهد افتاد.
کف تراشی جنگلها در دبی چشمههای بالادست چه تاثیری خواهد گذاشت؟
مطمئنا وقتی سدی مانند سد شفارود ایجاد میشود خیلی از جنگل تراشیها در حواشی و شیبهای مختلف آن اتفاق میافتد.
مسلما ضمن اینکه در جنگلتراشی اکوسیستم را نابود کردیم، یعنی یک عامل را برای ارائه سرعت مناسب به حرکت آب و رسوبات از بین بردیم، نقش اصلی جنگلها هم کاهش مییابد. در حالی که نقش اصلی جنگلها این است که از وقوع سیلابهای عظیم جلوگیری میکند. در واقع یک توده جنگلی مانند یک توده اسفنجی طبیعی است که آب را در خود نگهداری و به آرامیدر سفرههای کناری خود و در ریشههای خود در بستر جنگل آزاد میکند و آن را به آرامیوارد اکوسیستمهای جانبی مانند زمینهای کشاورزی و تالابها میکند. متاسفانه سدهایی مانند سد شفارود یا سدهای مشابه ایجاد میشود؛ در طی عملیات ساخت خود اراضی جنگلی فراوانی را نابود میکند که جنگلهای هیرکانی که در حوزه این سد قرار گرفتند یکی از با ارزشترین، مهمترین و قدیمیترین اراضی جنگلی دنیا هستند. شک نکنید وقتی جنگلی را نابود میکنید چشمههای زیادی را از بین رفته باید بدانید. در نتیجه سطح آبهای زیرزمینی کاهش مییابد. چشمههای طبیعی از بین خواهد رفت. آببندانها و آبگیرهایی که در قدیم بوده وجود نخواهد داشت. اینها نتایج جانبی و طبیعی و آشکاری است که از سدی مانند سد شفارود حتما مشاهده میکنیم. تاریخ ایجاد سد در ایران نشان دهنده آن است که در شروع یک عملیات سدسازی ما خیلی هوشمندانه عمل نکردیم یعنی شاید حدود 80 درصد سدهایمان بدون مطالعات آبخیزداری و آبخوانداری و مدیریت صحیح
شروع شد.
نظر شما