سلامت نیوز: چیزی تا عید و سال نو نمانده بود و علی خوب میدانست این روزها اکثر افراد برای خانه تکانی شب عید نیاز به کارگر دارند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از نقل از همشهری، همین باعث شد كه از شهرستان راهی پایتخت شود. او اما به جای كارگری جذب یك باند سرقت شد و به چند خانه دستبرد زد اما خیلی زود گیر افتاد.علی پس از دستگیری، دیروز برای انجام تحقیقات به شعبه اول بازپرسی در دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و پیش روی قاضی نصرتی قرار گرفت. او اشك میریخت و میگفت پشیمان است. 2 همدست او اما فراری هستند كه با دستور قاضی تحقیقات برای دستگیری آنها ادامه دارد. گفتوگو با جوان سارق را بخوانید.
چند سال داری؟
(باگریه) ١٨ سال.
چه شد كه تصمیم به سرقت گرفتی؟
من اهل شهرستانم. همین چند روز پیش برای كار در خانهها و نظافت به تهران آمدم و در یك شركت خدماتی كار میكردم تا اینكه یكی از دوستانم پیشنهاد سرقت داد. با او در قهوهخانهای كه برای كشیدن قلیان به آنجا میرفتم آشنا شدم. با همدستی او و یكی از دوستانش دست به سرقت میزدیم.
شگردتان چه بود؟
وقتی هوا تاریك میشد راهی سرقت میشدیم و در محدوده شرق تهران به خانههای طبقه اول كه چراغهایشان خاموش بود دستبرد میزدیم. معمولا همدستانم از پنجره یا بالكن وارد خانهها میشدند و من نگهبانی میدادم اما در آخرین سرقت من هم وارد آپارتمان شدم كه گیر افتادم.
چه شد كه گیر افتادی؟
من و همدستم داخل آپارتمانی در بلوار ابوذر مشغول جست و جو بودیم. همان لحظه صاحبخانه رسید و من از ترسم به دستشویی رفتم و در آنجا پنهان شدم. همدست دیگرم از پنجره فرار كرد و صاحبخانه با پلیس تماس گرفت. طولی نكشید كه مأموران كلانتری رسیدند و مرا كه در سرویس بهداشتی گیر افتاده بودم دستگیر كردند.
به چند خانه دستبرد زدید؟
به ٦ یا ٧ خانه دستبرد زدیم و حدود 10میلیون تومان گیرمان آمد.
چه شد كه تصمیم به سرقت گرفتی؟
به خاطر خواهرزادهام. دامادمان خواهرم را با یك بچه ٣ ساله گذاشته و رفته است. من هم میخواستم پولی برای آینده این بچه پس انداز كنم اما راه اشتباه را انتخاب كردم و حالا شب عید باید زندان باشم.
سابقه داری؟
یكبار بهخاطر حمل مواد در شهرستان دستگیر شدم.
اعتیاد داری؟
نه مواد برای عمویم بود.
گویا در بازداشتگاه قصد خودكشی هم داشتی؟
وقتی دستگیر شدم، میخواستم خودم را از پنجره به بیرون پرت كنم اما نشد و به بازداشتگاه رفتم. در آنجا آنقدر سرم را به دیوار كوبیدم تا بمیرم اما مأموران رسیدند و نجاتم دادند. نمیخواستم زنده بمانم. در این سن كم باید حالا حالاها در زندان آب خنك بخورم. من از حبس میترسم.
پس چرا خلاف كردی؟
(با گریه) اشتباه كردم. نادان بودم. خیلی پشیمانم.
چیزی تا عید و سال نو نمانده بود و علی خوب میدانست این روزها اکثر افراد برای خانه تکانی شب عید نیاز به کارگر دارند.
نظر شما