سلامت نیوز:حاشیهنشینی مولود جامعه پیشرفته است. ۳۵درصد از جمعیت کشور حاشیهنشین هستند یا در بافتهای فرسوده و تاریخی زندگی میکنند. بر اساس آمار ۲۰میلیون نفر در کشور بد مسکن هستند. ۱۱ استان از جمله خراسان رضوی، تهران، لرستان، کرمان، سیستان و بلوچستان، خوزستان و آذربایجان غربی درگیر حاشیهنشینی هستند.
به گزاش سلامت نیوز، آرمان نوشت: این در حالی است که حاشیه نشینی مشکلات کالبدی همچون مالکیت، فقر، کمبودهای اجتماعی، بهداشت و آسیبهای اجتماعی را به همراه دارند. حاشیه نشینی بستر بسیاری از آسیبهای اجتماعی است. از سوی دیگر روزبهروز به دلیل شرایط نا مناسب اقتصادی و اجتماعی بر جمعیت حاشیه نشینان کشور افزوده میشود. افراد به دلیل آسیب خیز بودن حاشیه شهرها مجبور به انجام انواع بزه برای گذراندن امور هستند. آنچه در ادامه میخوانید نظرات امیر محمود حریرچی، جامعه شناس درباره وقوع سوانح طبیعی و افزایش جمعیت حاشیهنشینان در کشور است.
در کشور ما هرگونه حوادث طبیعی با تشدید حاشیهنشینی همراه است. اخبار حکایت از این دارد که هنوز برخی از آسیب دیدگان زلزلههای گذشته همچون بم و ورزقان حاشیه نشین هستند. برای جلوگیری از تکرار این آسیب در مناطق زلزلهزده غرب کشور چه اقداماتی میتوان لحاظ کرد؟
با بررسی دلایل بروز حاشیهنشینی باید گفت که 70 تا 80درصد حاشیهنشینها روستایی هستند و به دلیل شرایط نامناسب زندگی در مبدا و به امید دستیابی به امکانات حداقلی به شهرها آمدهاند. در ضمن 20درصد حاشیهنشینها نیز به دلیل گرانی قیمت مسکن و نبود درآمد مناسب از شهرها به سمت حاشیه شهرها سر ریز شدهاند. باید دانست که فقط زلزله به عنوان حوادث طبیعی در بروز و تشدید حاشیه نشینی تاثیرگذار نیست، بلکه سوءمدیریتها نیز در تشدید این معضل تاثیر دارد. برای مثال برخی از باغداران و زمینداران به دلیل بروز خشکسالی در اراضی خود متحمل خسارتهای جبرانناپذیر شده و همین مساله در افزایش جمعیت حاشیهنشینان کشور تاثیرگذار است. یکی از مشکلات موجود در این زمینه بیتوجهی به مقوله پیشگیری است. مسئولان امر در حالی به معضل حاشیه نشینی میپردازند و مدعی ارائه خدمات هستند که هیچیک از عوامل بروز این آسیب اجتماعی را بررسی نمیکنند.
آنها باید بدانند بدون توجه به مساله پیشگیری در آینده نزدیک این اتفاق تکرار میشود. برای مثال با بروز هرگونه سوانح طبیعی همچون سیل و زلزله برخی از افراد امکانات، داراییها و مسکن خود را از دست میدهند. در این شرایط به دلیل نبود برنامهریزی و اقدامات پیشگیریکننده با کمبودهای اقتصادی و اجتماعی مواجه میشوند، در حالی که اغلب مسئولان امر بعد از بروز سوانح طبیعی به امداد رسانیهای مقطعی و روزمرگی بسنده میکنند. برای مثال با بررسی نحوه کمکرسانی به زلزلهزدگان کرمانشاه و بحرانزدگی مدیریت بحران کشور باید گفت که مدیریت این گونه مسائل در کشور دچار آسیب است. باید دانست که بدون توجه و رسیدگی به افراد در سوانح طبیعی در آینده نزدیک با مهاجرت انبوه جمعیت به سمت تهران و دیگر کلانشهرهای کشور مواجه هستیم. تا وقتی دیدگاههای پیشگیرانه وجود نداشته باشد بر جمعیت حاشیهنشین کشور افزوده میشود. بر اساس بررسیهای انجام شده در اولین بررسیها جمعیت حاشیهنشینها از 10میلیون نفر در کشور آغاز و هرساله بالای یکمیلیون نفر بر تعداد آنها افزوده میشود. اغلب آنها به دلیل نبود امکانات در محل زندگی و احساس امنیت به حاشیه شهرها رانده شدهاند. همچنین به دلیل وجود آسیبهای اجتماعی متعدد در حاشیه شهرها این افراد با معضلهای فراوان روبهرو میشوند. با این همه، برخی از مناطق حاشیهنشین به عنوان مناطق سیاه شناخته میشوند. بنابراین اگر برای زلزلهزدگان کرمانشاه اقدامات مناسب انجام نشود و حداقل خدمات به آنها ارائه نشود، طبیعتا بر جمعیت حاشیهنشینان کشور افزوده میشود.
با توجه به اقدامات انجامشده ایجاد امکانات مناسب برای این افراد مستلزم صرف وقت است. این در حالی است که اغلب خدماترسانیها در مواقع بحرانی به شکل مقطعی است. برای مثال برای افراد دچار مصدومیت امکانات توانبخشی وجود ندارد. با این همه، در آینده نزدیک اغلب این افراد به جمعیت منفعل تبدیل میشوند. در این وضعیت فردی که تا دیروز از امکانات زندگی، رفاهی و سلامت کامل برخوردار بود، هم اکنون به فردی ناامید تبدیل شده است...
این مسائل نشاندهنده نگرش بدون استراتژی است. برای مدیریت شرایط بحرانی میتوان از روشهای مختلف وارد عمل شد. نخست اینکه میتوان به درمان پرداخت و از امکانات موجود در امر توانبخشی بهرهمند شد. در این شرایط میتوان به افراد دچار آسیب خدمات مناسب برای تقویت سلامت و شرایطشان ارائه داد. دوم اینکه میتوان به پیشگیری در مدیریت بحران توجه کرد. اگر در تمامی زمینهها به مقوله پیشگیری و توانبخشی به ویژه در بخش آسیبهای اجتماعی توجه کرد به نسبت از میزان صدمات ناشی از آن هم کاسته میشود. برای مثال با بررسی زلزله بم باید تاکید کرد که بعد آن حادثه دیگر بم همچون گذشته نشد. هم اکنون میتوان افراد زلزلهزده را در ساختمانهای سر پوشیده اسکان داد و برای آنها کمپین تشکیل داد. بیشک مردم نیز در این زمینه همکاری میکنند، اما به این شرط که نسبت به آینده امیدوار باشند. هم اکنون فرد آسیب دیده به توانبخشی روانی اجتماعی بیش از دیگر خدمات نیاز دارد. هر چند افراد با باور به اینکه این گونه خدمات نمیتواند آنها را به زندگی طبیعی برگرداند بیشتر آسیب میبینند.
اگر افراد بدانند که بر اساس برنامهریزیهای انجام شده شرایطشان مطلوب میشود به نسبت همکاری میکنند. اگر اقدامات و هرگونه خدمات رسانی بر اساس راهبرد و برنامه باشد از شدت افسردگی و مهاجرت به سمت کلانشهرها کاسته میشود. همچنین اگر عملکرد مسئولان کشور در بخشهای مختلف بر اساس برنامه و با کمک مردم حادثه دیده باشد، مردم نیز در جریان امور قرار گرفته و خودشان نیز با مسئولان همکاری میکنند. هم اکنون اعتماد مردم به مسئولان در سوانحی همچون زلزله به دلیل نبود عملکرد مناسب، به موقع و همه جانبه مختل شده است. مسئولان باید به این سوالات پاسخ دهندکه آیا برای مدیریت شرایط بحران در مناطق زلزلهزده با استفاده از چادر کلاسهای درس برای کودکان و نوجوانان برگزار کردهاند؟ آیا سالمندان را به شکل مناسب اسکان دادهاند؟ از سوی دیگر باید دانست که زلزله هر خطه از اراضی این کره خاکی را تهدید میکند، اما در کشورهای پیشرفته با تدوین دستورالعمل به شکل لحظهای شرایط را مدیریت میکنند. برای مثال کودکان در مدارس به شکل مستمر در مانورهای زلزله شرکت میکنند تا در زمان وقوع زلزله بتوانند اقدامات مناسب انجام دهند. این در حالی است که در کشور ما به این پروتکلها اهمیت داده نمیشود. جامعه ما به شدت دچار روزمرهگی شده است. حتی هم اکنون بر اساس بازدیدهای انجام شده از مناطق زلزلهزده باید گفت که آن خطه نیز دچار روزمرهگی شده است. اگر در مدیریت بحران دیدگاه راهبردی وجود داشته باشد هرگونه سوانح طبیعی را میتوان پیشگیری کرد. درضمن اگر دیدگاه راهبردی در این زمینه وجود داشت، امروز بم خالی از جمعیت نبود.
همواره بر اینکه کشور ایران روی گسل زلزله قرار دارد، تاکید میشود. این در حالی است که برای مقابله با زلزله در کشور پروتکلی وجود ندارد و مدیریت بحران نیز همچنان بحرانزده است. دلیل این مساله چیست؟
این نارساییها کشور را با خطرات متعدد روبهرو میکند. این مساله مردم را نسبت به مسئولان بیاعتماد میکند. اگر افراد به مسئولان اعتماد داشته باشند در کنار آنها اقدامات مناسب انجام میدهند، اما وقتی حرف و عمل افراد و مسئولان با هم یکی نباشد باعث بروز بیاعتمادی میشود. با بررسی اراضی کشور باید گفت که اغلب مناطق کشور بر روی گسل قرار دارند. برای مثال در تهران به جز مناطق غربی دیگر مناطق بر روی گسل قرار دارد. درضمن حتی برخی از برجهای خیابان فرشته نیز بر روی گسل ساخته شده است. با این تفاسیر با بررسی نحوه خدماترسانی باید تاکید کرد که هیچگونه پروتکل و برنامه منسجم برای مقابله با زلزله در کشور وجود ندارد. این نارسایی برطرف نمیشود، مگر اینکه مسئولان با دیدگاه استراتژیک به مساله توجه کنند.
نظر شما