سلامت نیوز:همزمان با چهلمین روز از حادثه کرمانشاه، چادرهای زلزله زدگان سرپلذهاب غرق در شادی شد. بیخانمانهای بهبود یافته «جمعیت طلوع بینشانها» که این روزها حال مردمان زلزله زده کرمانشاه را بهتر از هر کسی درک میکنند در حالی که طبقهایی ازهندوانه، انار و آجیل شب یلدا را بر سر داشتند بههمراه ساز و دهل نوازهای کردزبان و تعدادی از جوانهایی که برای شادمانی کودکان برنامههای متنوعی تدارک دیده بودند به میان چادر نشینهای سرپل ذهاب رفتند و همراه با آنها آیین باستانی یلدا را جشن گرفتند.
به گزارش سلا مت نیوز، ایران نوشت: زلزلهزدههای سر پل ذهاب که صبح پنجشنبه مراسم چهلمین روز درگذشت عزیزانشان را به سوگ نشسته بودند، باورشان نمیشد عصر همان روز، فریاد شادمانی فرزندانشان در میان چادرها بپیچد. این کودکان که خون کرد در رگهایشان جاری است روی هرچه ویرانی را سفید کردند. آن زمان که «تیم کودکانه» جمعیت طلوع بینشانها بازی طنابکشی را برایشان تدارک دیده بودند و دو گروه دختر و پسر در حالی که بغض فروخورده این مدت را فریاد میزدند سر طناب را به سمت خودشان میکشیدند. قهقهه شادمانی این کودکان که دلهرهآورترین خاطره عمرشان را همین چند وقت پیش تجربه کردند و تعدادیشان نیز جای خالی پدر و مادر یا خواهر و برادرهایشان را تا همیشه احساس میکنند حتی بزرگترهایشان را هم به زندگی امیدوار ساخت. به همین خاطر بود که «بیبی مریم» همان زن تکیدهای که در زلزله شامگاه بیست و یکم آبان ماه خانه و زندگیاش بهطور کامل ویران شد و داغی سنگین کمرش را خمیده ساخته است هم لبخند میزد.
با لهجه غلیظ کردی صحبت میکرد، چیزی از حرفهایش متوجه نمیشدم اما «سمیرا» دختر20 سالهای که در همه حال، هوای بیبی مریم را دارد برایم ترجمه کرد؛ «چند روز قبل از زلزله دخترم سهیلا، بچهها و شوهرش در یک تصادف کشته شدند. من زن سختی کشیدهای هستم. در روزهایی که نیروهای عراقی شهر ما را گرفته بودند با سختی هر چه تمامتر بچه هایم را بزرگ کردم. چند سال قبل هم شوهرم از دنیا رفت و تنها شدم، اما همیشه دلم به بچهها خوش بود و میگفتم سلامتی و دل خوش که باشد همه سختیها را میتوان تحمل کرد تا اینکه با شنیدن خبر مرگ دخترم، نوهها و دامادم که به اندازه پسرم دوستش داشتم کمرم شکست. شبی که زلزله آمد تازه مراسم چهلم دخترم تمام شده بود. با اینکه خانهام با خاک یکسان شد میگفتم کاش 10 بار خانه خراب میشدم اما دخترم زنده میماند. »سمیرا میگفت:«گریه کار هر روزه بیبی مریم است و هنوز حاضر نشده لباس مشکیاش را در بیارود اما جای تعجب دارد که امروز با شنیدن صدای شادی بچهها میخندد.»
«بی بیمریم» که حالا تنهای تنها شده است شبهای سرد سرپل ذهاب را در یک چادر کوچک به صبح میرساند در حالی که شدت سوز و سرما استخوان دردش را تشدید میکند و خواب به چشمهایش نمیآید. شاید چشمهایش انتظار دستهای گرم و مهربانی را می کشند که یک خانه موقت فلزی را که خودش به اشتباه به آن میگوید «کانسک» در اختیارش قرار دهند.
«دده عارفه» هم که به همراه عروس و نوههایش در چادر کناری «بیبیمریم» زندگی میکند از حضور کاروان شادی جمعیت طلوع بینشانها در میان زلزلهزدههای سرپل ذهاب بسیار خوشحال است. جلو آمد و بعد از احوالپرسی گرمی که ویژگی مردمان این خطه است با همان لهجه کردی گفت: این چادرها که کفاف بچهها را نمیدهد. طفلکیها نمیتوانند راحت بازی کنند مثل نوههای من که دو شب گذشته داخل همین چادرها دنبال هم دویدند و افتادند روی چراغ نفتی و دست هر دو نفرشان سوخت. خدا به این جوانها خیر بدهد که در شب یلدا تنهایمان نگذاشتند. سر درد دلش باز شده بود و با مهربانی گفت دردت به جانم دخترم!مگر ما گناه کردیم که مستأجر شدیم. هر چند روز یک بار میگویند به مستأجرها کانکس تعلق نمیگیرد، ما هم که دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم ساکت میشویم. چشم امیدمان به ملت است که حواسشان به ما هست. همین که عدهای جوان امروز اینجا آمدهاند تا برایمان جشن شب یلدا بگیرند یعنی مردم ایران فراموشمان نکردهاند و میدانند ما کرد زبانها و مرزنشینها برای اینکه ایران سرپا بماند از جان و زندگی هایمان گذشتیم.
شبیه به این جملههای زندگی بخش در گوشه و کنار هر کدام از چادرهایی که با فاصله خیلی کم در کنار هم قرار دارند شنیده میشد که با تاریک شدن آسمان، جایش را بهصدای دست و هورا داد. وقت نورافشانی بود. تعداد زیادی از مردها و کودکان اهل سرپل ذهاب دستانشان را به دست
100 بیخانمان بهبود یافته «جمعیت طلوع بینشانها» داده بودند و گرد نوازندگان موسیقی سنتی کردی میگشتند. دور و برشان تا چشم کار میکرد ویرانههای به جا مانده از خانههایشان بود و چادرهایی که زندگی این روزه ایشان در آن خلاصه میشد، اما لبخند فراموششان نشده و زندگی جاری در میان زلزله زدههای سرپل ذهاب حریف مرگ و ویرانیها شده بود.
چند ساعتی از یلدای سرپل ذهاب گذشته بود که تعداد زیادی از اعضای فعال جمعیت طلوع بینشانها بیش از 5 هزار بسته یلدایی را که شامل هندوانه، آجیل و... بود در میان چادرنشینهای سرپل ذهاب و زلزلهزدههای شهرها و روستاهای صعبالعبور و مرزی کرمانشاه توزیع کردند تا به آنها یادآوری کنند اگر خشم طبیعت زندگیشان را برای مدتی از حرکت واداشت، گرمای مهربانی زندگی هایشان را دوباره به حرکت در خواهد آورد.
نظر شما