چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۵

سال‌های گذشته فعالان کار کودک تلاش داشتند به گوش مردم برسانند که کار کودکان به دست‌فروشان و کودکانی که سر چهارراه‌ها شیشه اتومبیل‌ها را پاک می‌کنند، محدود نمی‌شوند.

آدرس‌ درستی از کار کودک نداریم

سلامت نیوز: سال‌های گذشته فعالان کار کودک تلاش داشتند به گوش مردم برسانند که کار کودکان به دست‌فروشان و کودکانی که سر چهارراه‌ها شیشه اتومبیل‌ها را پاک می‌کنند، محدود نمی‌شوند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ،تعداد زیادی از کودکان در کارگاه‌ها و زیر پله‌ها مشغول کارهایی سنگین و خطرناک هستند. چه بسیار کودکانی که دست خود را در دستگاه پرس جا می‌گذارند و سلامت تنفسی خود را در کارگاه‌ها از دست می‌دهند، اما امروز کودکان کار در هر کادر از تصویر شهری دیده می‌شوند. شاید همین باعث شده که چشمان شهروندان به چنین منظره‌ای عادت کند و دیگر دنبال چرایی آن نباشند. کار برای کودکان امروز و سال‌های کودکی‌شان را نمی‌گیرد، آنها از رفتن به مدرسه و تحصیل باز می‌مانند و در واقع آینده خود را از دست می‌دهند.

در این‌باره با محمد لطفی‌آذر، حقوقدان و نماینده سمن‌ها در مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک گفت‌ و‌گو کردیم.

تاکنون درباره کودکان کار به صورت مکرر بحث شده، به نظر شما اقدام تاثیرگذاری که وضعیت کودکان کار را بهتر کند انجام شده است؟

تقریبا از ابتدای دولت اخیر گفتند که آسیب‌های اجتماعی را به رسمیت می‌شناسیم و مساله کودکان کار در دستور کار اجتماعی قرار گرفت. هرچند این موضوع عقبه چندین ساله داشت و دولت هم وارد این ماجرا شد. این موضوع بیشتر وارد رسانه‌ها شد و در برنامه‌ریزی‌های اجتماعی آمد و از طرفی وضعیت اجتماعی و گرانی‌ها کمک کرد که نتوان این مساله را نادیده گرفت. برخی بر این باورند که ردیف بودجه‌ای که دولت به آسیب‌های اجتماعی اختصاص داد خود بعضی از مسئولان را برای رسیدگی این موضوع ترغیب کرد. تمام این اقدامات منجر به این شد که مساله کار کودکان بیشتر در دستور کار قرار بگیرند، اما اینکه در دستور کار قرار گرفتن مشخصا برای حل مساله قرار گرفته است و برای بهبود شرایط آنها اقدامی صورت گرفته باشد، کامل جای بحث دارد. از نظر بنده قاعدتا این‌طور نیست. هدف این بود که مساله کار کودک به گفتمان عمومی تبدیل شود. در حالی که چند سال قبل جامعه با این تعریف آشنا نبود.

هم اکنون این کلمه وارد ادبیات اجتماعی ما شده است. نکته مهم از نظر من که باعث می‌شود تلاش‌هایی که در این راه انجام می‌شود، تاثیرگذار نباشد، این است که آدرس‌های اشتباهی درباره حل مساله داده می‌شود و این آدرس‌های اشتباه مساله‌ای را که به نظر من و خیلی‌ها علت‌های مشخصی دارد به مسائل دیگری ارجاع داده است. ما در اوایل با این مساله درگیر بودیم و امروز بیشتر درگیر هستیم. اگر بخواهم بگویم که مساله فعالان اجتماعی امروز چیست؟ باید به دو نکته اشاره کنم، یکی قدرت افزایی سازمان‌های مردم نهاد و دوم تحلیل‌های مشخص و ارائه راهکارهای مشخص به جامعه است. با آدرس اشتباه نتیجه چندین سال تلاش و هزینه بودجه، درجا زدن خواهد بود.

لایحه‌ای برای حمایت از کودکان در حال تصویب است آیا در آن توجهی به کودکان کار شده است؟

این لایحه بیشتر درباره کودکان در معرض خطر است و بهتر بود عنوان این لایحه به «اطفال و نوجوانان در معرض خطر» تغییر می‌کرد، اما امروز عنوان این لایحه «اطفال و نوجوانان» است. وضعیتی که در این لایحه به آن پرداخته می‌شود وضعیتی است که اگر کودکان در آن قرار بگیرند، به عنوان وضعیت خطرناک شناخته خواهد شد. تعریفی هم که از وضعیت خطرناک برای کودکان انجام می‌دهد، سرکار رفتن کودکان نیست. به صورت غیرمستقیم کاری را مطرح می‌کند که مانع تحصیل کودکان شود و اگر کودکی سرکار رود و تحصیل کند به عنوان کودک کار در نظر گرفته نمی‌شود، این است که مشخصا در این لایحه به کودک کار اشاره نشده است. اینجا باید دید کودک با کدام شاخص، کودک کار محسوب می‌شود و با کدام شاخص محسوب نمی‌شود. استفاده از شاخص‌ها در خصوص آسیب‌های اجتماعی سابقه طولانی دارند و با این کار می‌توان با یک تعریف ساده نتیجه آمار را به کلی تغییر داد.

آماری از تعداد کودکان بازمانده از تحصیل و کودکانی که از سال اول نتوانستند به مدرسه بروند، دارید؟ آیا آمار این کودکان نسبت به سال‌های گذشته رشد داشت؟

عدد درستی از این آمار ندارم. اعدادی مانند 167 هزار کودک و 138 هزار کودک بازمانده از تحصیل اعلام شد، اما آمار کودکانی که وارد مدرسه می‌شوند و در طول تحصیل از ادامه آن باز می‌مانند. معلوم می‌شود، آنها جزو این 167 هزار کودک بازمانده از تحصیل نیستند و برای این مساله هم اعداد مختلفی از سه و نیم میلیون تا هفت میلیون کودک ارائه شده است. این روند به ما نشان می‌دهد که هنوز در ارائه آمار دقیق، مشکل داریم. باید توجه داشت که با آمار ندادن یا آمار درست ندادن نمی‌توانیم مساله را حل کنیم. زمانی می‌رسد که ابزارهای ما برای حل مسائل پاسخگو نخواهد بود. هرچقدر روش مخفی کردن واقعی اعداد را بیشتر ادامه دهیم، مکانیسم‌هایی که ممکن است امروز پاسخگو باشد را به صورتی از بین می‌بریم و در سال‌های آینده آنچه امروز می‌توانست مساله را حل کند، دیگر مفید نخواهد بود. ضمن اینکه در همین فاصله تعداد زیادی از کودکان از حق تحصیل باز می‌مانند و این روند به عنوان آسیب وارد جامعه می‌شود. یک نکته ظریف اینجا وجود دارد. خیلی از کودکان به مدرسه می‌روند، اما به دلایلی از 14 سالگی نمی‌توانند به تحصیل خود ادامه دهند. این کودک از 18 سالگی یک بزرگسال محسوب و از فهرست کودکان خارج می‌شود. در آمار کودکان باز مانده از تحصیل دیگر این افراد را حساب نمی‌کنند. در حالی که این کودک چهار سال از تحصیل باز مانده و الان از تعریف سن کودک عبور کرده است، اما محرومیتی را که چند سال به آن مبتلا بود کسی به یاد نمی‌آورد. در حالی که او هم جزو قربانیان محسوب می‌شود. اگر بخواهیم این کودکان را در آمار حساب کنیم، کارنامه دهه های اخیر قابل دفاع نیست.

بیشتر در شهرهای بزرگ به کودکان کار توجه می‌شود. وضعیت این کودکان در روستاها و شهرستان‌ها به چه صورت است؟
بخشی از کار کودک در روستاها است که به شکل کار کشاورزی، کاملا عادی به نظر می‌رسد اما در شهرهای بزرگ هم تا جایی که در ارتباط هستم کودکان کار وضعیت خوبی ندارند. برای مثال در شیراز یک فعال کار کودکان با من تماس گرفت، او با بهزیستی گرفتار شده بود. به من می‌گفت بهزیستی کودکان را از خیابان جمع می‌کند(در تهران به چنین رفتاری با کودکان اعتراض می‌کنند اما در شهرستان این‌طور نیست). بهزیستی کودکان را به آنها تحویل می‌دهد. برای اینکه بهزیستی بتواند کودک را به آنها تحویل دهد باید از مقام قضائی دستور داشته باشد. ما باید روی قضات، آموزگاران، فعالان اجتماعی و... کار کنیم. مثالی در تجربیات خود دارم که برادر یکی از کودکان کار که آدامس می‌فروخت تصادف کرد و جان خود را از دست داد. مادرش دو بچه داشت و تا سه هفته کودک خود را برای کار به خیابان نمی‌فرستاد سر ماه صاحبخانه آمد و اجاره خواست. مادر دید نمی‌تواند کاری کند و محبت مادرانه به فقر اقتصادی شکست خورد.

برای بررسی پرونده‌های کودکان، قاضی و دادسرای خاص داریم؟

ما قضاتی داریم که فقط روی مساله کودکان، کار می‌کنند، اما قوانین مدونی در این‌باره نداریم و وقتی می‌گوییم باید به کودکان از طریق قاضی مخصوص کودکان رسیدگی شود، به این معنی است که ما به یک نظام ویژه دادرسی اطفال احتیاج داریم. نظام دادرسی فقط قانون و قاضی نیست. وقتی می‌خواهند رفتار کودکی را بررسی کنند که تخلف انجام داده است یا نه، کودک نباید به کلانتری رود. شعب به صورتی است که کودکان در آن استرس می‌گیرند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha