اس‌ام‌اس کسر پول که آمد متعجب شد. جایی کارت نکشیده بود. اس‌ام‌اس دوم و مبلغش حالش را منقلب کرد. کارتش را جست‌وجو کرد و یافت. فهمید که هدف یک کلاهبرداری قرار گرفته است.

ضربه‌های ناپیدای جرم

سلامت نیوز: اس‌ام‌اس کسر پول که آمد متعجب شد. جایی کارت نکشیده بود. اس‌ام‌اس دوم و مبلغش حالش را منقلب کرد. کارتش را جست‌وجو کرد و یافت. فهمید که هدف یک کلاهبرداری قرار گرفته است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ابتکار ،قبل از اینکه هر کاری کند، اس‌ام‌اس‌های بعدی خبر از خالی شدن حسابش داد؛ تنها پس‌انداز عمرش. دستش را روی قلبش گذاشت و بر زمین افتاد.


 وقوع یک جرم تنها در عمل مجرمانه خلاصه نمی‌شود‌ بلکه آثار بعدی‌ای دارد که ممکن است در رسیدگی به جرم دیده نشوند. به عنوان مثال، قتل شاید گرفتن جان مقتول توسط قاتل باشد و مجازاتش هم قصاص یا زندان و دیه تعیین شود، اما مسائلی مثل اثر اقتصادی بر زندگی یک خانواده – در صورت سرپرست خانوار بودن مقتول و حتی قاتل در صورت قصاص و زندان – یا افسردگی و عوارض پس از آن برای اعضای خانواده مقتول و سرخوردگی خانواده قاتل از احساس شرم از بی‌آبرویی کمتر دیده می‌شود. شاید در مواجه با از دست دادن مالی در یک کلاهبرداری یا سرقت، مالباخته را با جملاتی مثل «جانت سلامت» دلداری دهیم، اما جسم مالباخته از نیاز فراوان به آن مال یا فشار روحی و عصبی پس از این رویداد، واقعا دچار آسیب شود.


در شرایطی که قانون غالبا به جز موارد خاص، آثار جانبی جرم را در مجازات نمی‌بیند و البته مجازات هم الزاما توانایی جبران این آثار جانبی را ندارد، شاید مروری بر این آثار جانبی بتواند با نمایش عمق آثار جرم، این واقعیت را به مجرمان فعلی و احتمالی بنماید که کارشان تنها آثار ظاهری جرم را ندارد و آن‌ها مقصر و مسئول چیزهایی فراتر از آن هم هستند؛ چیزهایی که ممکن است یک عمر زندگی قربانی و اطرافیانش را تحت‌تاثیر قرار دهد.


یاسمن که پدرش مورد یک کلاهبرداری 200 میلیون تومانی قرار گرفته است، می‌گوید: «این تمام سرمایه و پس‌انداز پدرم بعد از 32 سال کار بود که از دستش رفت. هم خود این رویداد و هم سختی‌هایی که برای پیگیری ماجرا و برخوردهایی که در راه رسیدن به حقش دید، باعث شد که دچار ناراحتی عصبی و قلبی شود».

وی افزود: «در عین حال این پول قرار بود بخشی از سرمایه‌ و هزینه‌ای باشد که من برای ادامه تحصیل در خارج از کشور با خود می‌برم و با این رویداد، پذیرش دانشگاهم را به دلیل نداشتن مخارج تحصیل و البته حضور کنار خانواده‌ام که از لحاظ روحی آسیب‌دیده‌اند، از دست دادم. این اتفاق شاید مسیر زندگی‌ام را کلا عوض کند. بگذریم که الان برای برخی مخارج ضروری خانواده هیچ پس‌انداز و پشتوانه‌ای وجود ندارد».

یاسمن توضیح می‌دهد که کلاهبرداران بعد از مدت‌ها بازداشت شده‌اند، اما شنیده است که با وثیقه‌ای کم بعد از مدتی آزاد شدند. در عین حال با‌توجه به تعدد شاکیان پرونده و میزان پول کلاهبرداری شده و البته موجودی ادعایی متهمان، حتی امیدی به برگشت پول هم نیست، چه برسد به جبران خسارت‌های روحی، روانی و معنوی!


رضا 34 ساله است و می‌گوید تا کنون 3 بار مورد زورگیری قرار گرفته است. وی می‌افزاید: «در دو بار از این زورگیری‌ها پول و مدارکم را از دست دادم و در یکی دیگر موبایلم را. چرخه پیگیری المثنی همه مدارکم به کنار، از آنجا که شغلم با ارتباطات فراوانی با دیگران مربوط است، از دست دادن موبایلم هم یک فاجعه بزرگ کاری برایم بود. تقریبا دو سه ماه تا زمانی که توانستم مقدار زیادی از ارتباطاتم را به سختی بازیابی کنم کارم مختل شد و البته باز هم ارتباطات زیادی را از دست دادم». وی اضافه کرد: «علاوه بر این، حاصل این سه زورگیری، از دست رفتن حس امنیت برای من و حتی تا حدی برای خانواده‌ام بود. مدت‌ها است از راه رفتن در خیابان‌های خلوت یا عبور و مرور در ساعات پایانی شب می‌ترسم و با هر صدایی در خیابان رویم را بر می‌گردانم. گاهی حس می‌کنم به همه موتوری‌ها و آدم‌ها به چشم شک نگاه می‌کنم».

رضا یادآور می‌شود: «در دو مورد از سه مورد مراحل شکایت را پیگیری کردم، اما خبری از نتیجه نشد. بعدش هم که دیگر مدارکم را گرفته بودم و پولی هم که از دستم رفت را بی‌خیال شدم. درباره گوشی‌ام هم در همان مراحل اولیه شکایت این قدر فرآیند به نظرم عجیب و کشدار آمد که از آن گذشتم. راستش بی‌اعتمادی به سیستمی که بتواند در میان این همه کاغذبازی و رفت و آمد الکی حقم را به من برگرداند از دیگر نتایج این زورگیری‌ها بود».


مریم خاطره جالب توجهی تعریف می‌کند. او می‌گوید که خودش به طور مستقیم تا‌کنون مورد جرم خاصی قرار نگرفته است. او البته می‌گوید که از مزاحمت‌های خیابانی و جرایم کوچکی که گویا عادی شده‌اند فاکتور می‌گیرد. با این حال اضافه می‌کند: «زمانی که خبر اسیدپاشی‌های اصفهان مطرح بود، من در کرج زندگی می‌کردم. یک روز برای رفتن به محل کار سر خیابان محل زندگیم منتظر تاکسی بودم که یک موتورسیکلت با دو سرنشین به سمتم آمد و وقتی به من رسید، یک پاکت آب آلبالو را به لباس و صورت من پاشید و با قهقهه خنده دور شد.

تقریبا از ترس سکته کردم. با دست‌و‌پایی لرزان به خانه برگشتم. گذشته از مانتوی نویی که برای اولین بار پوشیده بودم و خراب شد، دیگر تا مدت‌ها تنها با تاکسی سرویس به سر کار رفتم و البته در هر ماشینی جرئت پایین آوردن شیشه را هم نداشتم. هزینه روانی آن روز همچنان با من است».

وی می‌گوید آن روز به قدری هول شده که اول از ترس سوختن با اسید چشمانش را باز نکرده و بعد هم موتورسیکلت آنقدر دور شده بوده که نتوانسته پلاک یا نشانی از آن بردارد و شکایت کند. مریم اضافه می‌کند: «این رویداد فقط روی من اثر نگذاشت. همسرم که آدم بسیار مهربان و ملایمی است و تا به حال ندیده بودم بددهنی یا نفرین کند، بدترین فحش‌ها و آرزوی بدترین مرگ‌ها را نثار آن دو موتورسوار کرد و هنوز هم هر وقت یادش می‌افتد، زیر لب فحش و نفرین می‌کند».

نازنین از پسردایی‌اش یاد می‌کند که اتفاقی و ناخواسته باعث قتل یکی از دوستانش شده بود. او می‌گوید: «همه چیز آن ماجرا بدترین اتفاق کل خانواده ما است. مسئله این بود که دوست پسردایی‌ام را می‌شناختیم و خانواده‌اش با خانواده دایی‌ام رفت و آمد داشتند و ما هم آن‌ها را بسیار دیده بودیم. این ماجرا هر دو خانواده را نابود کرد».


او ادامه می‌دهد: «دایی و زندایی‌ام در این ماجرا پیر و شکسته شدند. اول به خاطر خجالت جلوی آن خانواده دوست‌شان، بعد هم به خاطر پسر خودشان. آن خانواده هم اول به دلایلی قصد بخشش نداشتند و قصاص می‌خواستند و همین باعث شد همه ما میان بیم و امید جان پسردایی‌ام سرگردان باشیم. آن احساس شرمندگی و سرافکندگی که برای جلب رضایت جلوی خانواده مقتول داشتیم هم جای خود. آن‌ها هم بسیار عذاب کشیدند.

ما حتی به خاطر آن‌ها و جوان از دست رفته‌شان هم ناراحت بودیم». وی اضافه کرد: «وقتی خانواده مقتول به دیه راضی شدند، دایی‌ام همه چیزش را برای تامین دیه فروخت. ما هم کمک کردیم. آن چیزها هیچ وقت برنگشت. 3 سال عمر پسردایی‌ام هم در طول رسیدگی به پرونده در زندان از دست رفت. حاصلش از دست دادن فرصت تحصیلش بود. البته هم خودش و هم مادرش افسرده شدند و بعد از آن تاکنون هم نتوانسته درس بخواند و یا سر کاری برود. آن حادثه دو خانواده را نابود کرد».


مثال‌ها فراوانند. به نظر می‌رسد که قانونگذاران باید فکری به حال موج‌های دوم و سوم بعد از موج اول حاصل جرم کنند. خسارات مادی و معنوی جانبی هر جرم با مجازات‌های مستقیم قابل جبران نیست. با این حال شاید مهمتر این باشد که اول زمینه وقوع جرایم از بین برود و دوم به امید وجود ذره‌ای از انسانیت در وجود مجرمان، به یادشان بیاوریم که اقدامات مجرمانه‌شان تنها در خود عمل خلاصه نمی‌شود‌ بلکه می‌تواند خانواده‌ای را تحت‌تاثیر قرار دهد و شاید آثارش هیچ وقت از زندگی آن‌ها پاک نشود. هیچ چیز ارزش این بار سنگین حق‌الناس را نخواهد داشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha