سلامت نیوز:در سایت دانشگاه فردوسی مشهد اینفوگرافی كوچكی برای شناخت دانشگاه وجود دارد: 25 هزار دانشجو، 800 عضو هیات علمی، 110 هزار دانشآموخته، 2 هزار و 513 دانشجوی بینالملل.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،روز 8 تیر ماه كه معاون فرهنگی و سرپرست سازمان امور دانشجویان وزارت علوم اعلام كرد دكتر سعید قلی بیگلو، دانشجوی پسادكتری بوده و «بخشهای دانشجویی دانشگاه مسوولیتی در قبال پژوهشگران پسا دكتری ندارند اما در عین حال مساعدتهای لازم را درخصوص پیگیری خودكشی این پژوهشگر جوان انجام داده است»، مشخص شد این پژوهشگر كه در یكی از خوابگاههای دانشگاه فردوسی دست به خودكشی زد، در زمره آمار و اطلاعات این دانشگاه قرار نمیگیرد و بنابراین مسوولیت رسمی هم گویا برعهده دانشگاه نیست.
پس از این حادثه تا جایی كه اطلاعات دانشگاه نشان میدهد رییس مركز مشاوره و توانمندسازی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد عزل و مدیر جدیدی برای مركز انتخاب شده است اما هیچ گزارش دیگری از پیگیری پرونده توسط دانشگاه، دستكم به صورت عمومی منتشر نشد. پرونده از دست رفتن جان سعید قلی بیگلو هم مانند پروندههای دیگری شد كه سرنوشت بررسیشان نامشخص و مسكوت میمانند.
سردر دانشگاه فردوسی و زمینهای وسیعی كه پشت این سردر نشستهاند، برای بسیاری از دانشآموزان كنكوری ساكن مشهد و باقی شهرهای سه خراسان، رویایی است كه پس از كنكور شاید بتوان به آن دست پیدا كرد. دانشگاه فردوسی، مانند شهر كوچكی است محصور میان بلوار وكیلآباد، بزرگراه كلانتری، خیابان پیروزی و خیابان باهنر.
خوابگاه فجر، جایی كه سعید قلی بیگلو آخرین لحظات زندگیاش را در آن گذراند، در بخش پشتی دانشگاه است، یعنی نزدیك به نردههای جداكننده اراضی فردوسی با خیابان پیروزی. روزی كه مسوولان دانشگاه از ساختمان مدیریت به سمت فجر رفتند تا با دانشجویان و خوابگاهنشینان صحبت و در مورد این اتفاق ابراز تاسف كنند، جمعی دورشان را گرفته بودند و از خشم و ناامیدی صدایشان را بلند كرده بودند.
صدای چند نفر در ویدیو میآمد كه میگفتند: «شاید ما نفر بعدی باشیم.» اینها كسانی هستند كه از سد كنكور و از سردر دانشگاه فردوسی عبور كردند، به آن رویا رسیدند و حالا رو به محمد كافی، رییس و سایر مسوولان دانشگاه میگفتند كه حال آن پژوهشگر فیزیك را درك میكنند. پیش از واقعه دانشگاه فردوسی، آنچه برخی رسانهها «سریال خودكشی رزیدنتهای پزشكی» نامیدند هم نشان دیگری بود بر اینكه رویای دانشگاه (آنهم در رشته پزشكی كه نزدیك به نیم میلیون داوطلب كنكور را به سودای خود وادار به رقابت در رشته علوم تجربی میكند) ممكن است تبدیل به كابوسی شود كه حتی برخی جوانان را از میل به زندگی هم پشیمان كند.
اما در این مسیر، آن سیستم آموزشی و درمانی كه این جوانان را به سمت خودش جذب میكند چقدر در پدید آمدن این كابوس نقش دارد و چقدر از امكان خاموش شدن میل به زندگی در دانشجویان، استادان، پژوهشگران و اهالی دانشگاه جلوگیری میكند؟
در محاصره بحرانهای روان
محمد شریفیمقدم، دبیر كل خانه پرستار ایران كه در اردیبهشتماه خبر چند مورد خودكشی در میان رزیدنتهای پزشكی را تایید و از فشارهای سنگین كاری و حقوقهای پایین آنها صحبت كرده بود، حالا با گذشت نزدیك به سه ماه از آن روزها به «اعتماد» میگوید: «سازمان نظام پزشكی قرار بود بررسی و نتایج را اعلام كند اما دیگر نتیجهای اعلام نشد.»
یكی از آن پروندههای بیپایانی كه با یك بمب خبری شروع میشود و بعد در سكوت میماند تا شاید یكبار (مثل همین حالا) به بهانهای بیرون كشیده شود، یادی از آن شود و باز به دست فراموشی سپرده شود. در مورد حوزه سلامت روان نظر شریفیمقدم این است كه «در سطح كشور الان مسائل روانی زیاد است. آماری كه خود وزارت بهداشت میدهد، میگوید كه در كشور ما 26درصد مردم اختلال روان دارند كه از نظر من كاملا غیرواقعی است و شاید بیش از 40 درصد باشد. در یك جلسهای پرسیدم كه جامعه آماریتان چیست؟ گفتند جامعه آماری بین 16 تا 60 سال است.
یعنی برای اینكه آمار خیلی بالا نباشد اتفاقا دو گروه پرخطر یعنی نوجوانان و سالمندان را كه اتفاقا احتمال خودكشی و مشكلات روان در آنها زیاد است را حذف كردهاند. یعنی در جامعه ما اختلالات روان نسبت به سایر كشورها بیشتر است. در قشر تحصیلكرده بر خلاف تصوری كه مردم فكر میكنند، ممكن است به خاطر تحصیلات اختلال روان هم كمتر باشد اصلا اینطور نیست.»
او از میان همان رزیدنتهای پزشكی مثال میزند كه البته به گفته او جامعهشناسان و روانشناسان باید در مورد دلایلش حرف بزنند اما یكی از فشارهایی كه در بلندمدت روان همین قشر تحصیلكرده را دچار اختلال میكند فشارهایی است كه از سوی نظام آموزشی و خانوادهها بر آنها وارد شده است: «یكی میگفت پزشكی را میشناسد كه از بوی خون بدش میآید اما خانوادهاش اصرار به پزشكی داشتهاند. خب پزشكی كه از بوی خون بدش بیاید دچار تعارض درونی میشود. نظام آموزشیمان هم بسیار مخرب است، نظامی كه میخواهد همه را یك مدل از آب دربیاورد.»
مراكز مشاوره خودگردان: از قوه قضاییه تا شهرداری و دانشگاه
حالا این نظام آموزشی كه میخواهد همه را به یك شكل درآورد اصلا امكانی برای حمایت روانی از افراد با ویژگیهای متمایز و ظرفیتهای مختلف روانی دارد؟ ناصر قاسمزاد، روانشناس میگوید كه در جامعه با چارچوبهای درست، فرد برای سلامت روان هم مانند سلامت جسمی یك پرونده دارد كه در آن سیر سلامت روان، مشكلات احتمالی فرد و افت و خیزهای روانش به ثبت میرسند.
برای همین در هر مرحله اگر اتفاقی رخ دهد، پروندهای قابل رجوع وجود دارد كه تمام مراحل مربوط به رشد روانی او و روندهای درمانیاش در آن ثبت شده و حتی در صورت نیاز امكان ارجاع در سیستمهای قضایی هم به آن وجود دارد. نوع دیگر، میشود سیستمی كه در جامعه ما وجود دارد. او به «اعتماد» توضیح میدهد:
«نزدیك به دو دهه است كه سازمان نظام روانشناسی ما راهاندازی شده است و قرار بر این بوده كه این سازمان پرچمدار مسائل بهداشت روانی جامعه باشد. شما در عمل ببینید چقدر به این سازمان توجه شد و چقدر به موازات آن سازمانهای مداخلهگر در امر بهداشت روان را داریم؟ از سازمان بهزیستی گرفته تا قوه قضاییه كه دارد یكهتازی میكند و برای خودش آییننامه مراكز مشاوره تدوین كرده. در آییننامه ما آمده است فردی كه میخواهد مشاوره كار كند باید حتما ارشد و PHD داشته باشد، باید از سازمان پروانه كار گرفته باشد، بعد در قوه قضاییه فردی با لیسانس روانشناسی یا لیسانس حقوق میرود مركز مشاوره میزند و نیرو استخدام میكند.
الیماشاءالله هم مراكز موازی در خانههای سلامت هستند كه كارشناسان بهداشت روانی كه بدون مجوزهای لازم روانی در مراكز فرهنگی وابسته به شهرداری، نیروی انتظامی، ارتش، مراكز مشاوره وزارت آموزش و پرورش و غیره كار میكنند. هر یك از اینها كه میگویم آییننامه خودشان را دارند و به كسی هم پاسخگو نیستند.»
پس از اینكه آن پژوهشگر فیزیك جان خود را در اتاقش در خوابگاه دانشگاه فردوسی گرفت، مدیر دفتر روابط عمومی دانشگاه فردوسی مشهد به ایسنا گفته بود: «مرحوم دكتر قلیبیگلو در مدت دانشجویی و پژوهشگری هیچ سابقهای از خودكشی نداشته است. همكاران مركز مشاوره دانشگاه زمانی كه علایم خودكشی را از ایشان مشاهده میكنند، او را نزد روانپزشك میفرستند و با مجوز روانپزشك ایشان را به خوابگاه برمیگردانند و اعلام میكنند كه هیچ مشكلی وجود ندارد.»
پس از این اتفاق دانشگاه اعلام كرد كه ابوالفضل غفاری، رییس مركز مشاوره و توانمندسازی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد عزل میشود. یك ماه بعد، روز نهم مرداد خبر «برگزاری مراسم تودیع و معارفه رییس مركز مشاوره و توانمندسازی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد» روی سایت معاونت فرهنگی - اجتماعی و دانشجویی دانشگاه قرار گرفت.
تا اینجا حاصل این اتفاق یك عزل بوده است و بعد هم سكوت. نحوه مواجهه مراكز مشاوره دانشگاهی در موارد بحران شاید یكی از همان مثالهایی است كه قاسمزاد در مورد قافله هزار و یك رنگ مشاوران در سازمانها و نهادهای مختلف با آییننامههای گوناگون میگوید.
او در این مورد توضیح میدهد: «ببینید من از سازوكار آن مركز مشاوره دانشگاه اطلاعی ندارم اما یكی از ایراداتی كه من به مراكز مشاوره دانشگاهی میگیرم این است كه دانشجویان دكتری را فارغ از اینكه اصلا شماره نظام روانشناسی دارند یا نه، به عنوان كارورزی در این رشته به كار میگیرند و معلوم نیست كه اصلا سوابق درمانی دارند و كارآمد هستند یا نه. بعضا هم ممكن است شاهد مشاورههای ناكارآمد و غیرعلمی هم در این میان باشیم.»
در بحث خودكشی از نظر او آن مركز مشاوره دانشجویی باید مورد بررسی قرار بگیرد (كه قطعا با عزل یك مدیر متفاوت است) و میگوید باید دید براساس چه دستورالعملی تشخیص بازگشت فرد به خوابگاه داده شده است: «ببینید، در چنین موردی بحث ارجاع به روانپزشك هست، بحث دارودرمانی هست، بررسی تاریخچه خانوادگی، خصوصیات فردی و ارزیابی روانی هست.
آیا تمام اینها كامل به عمل آمده؟ معمولا در بیماریها روان به خصوص در بیماریهایی كه از درجه خفیف و متوسط بالاتر میآیند، بحث ترك مصرف دارو و مقاومت در مقابل درمان را داریم. به ضرس قاطع میگویم تیم مددكاری در كار نبوده. تیم مداخله در بحرانهای روانشناختی متشكل است از روانپزشك، روانشناس بالینی، مشاور و مددكار اجتماعی. هر كدام از آنها یك تعریفی دارند. مددكار باید میرفته در محیط دانشگاه و بعد از اقدام به خودكشی پیگیر بازگشت او به محیط پژوهش و خوابگاه میشده و اینكه جلسات درمانش را ادامه دهد.»
قاسمزاد میگوید حتی امكانات لازم در بیمارستانهای روان و بیمارستانهای دولتی هم برای دسترسی عموم مردم وجود ندارند: «قانون خاكخورده تعلق 10درصد ظرفیت بستری بیمارستانهای دولتی به بیماران شدید روان هنوز اجرا نشده و اگر خدای نكرده در چنین شرایطی یك فرد دچار بیماری شدید روان شود و نیاز به بستری شدن پیدا كند، بیمارستانهای دولتی ما اصلا این ظرفیت را ندارند و بیمارستانهای خصوصی هم برای یك هفته درمان بیش از دهها میلیون تومان طلب میكنند.»
او با تمام توضیحاتی كه در مورد سیستمهای ناقص درمان روانی در دانشگاهها و مراكز مشابه میدهد تاكیدش بر این است كه شاید برای دانشجویان هم مانند بخش عمده جامعه امكان دیگری جز دل خوش كردن به همین مراكز پرنقص نباشد، چراكه راه بعدی انتخاب متخصصانی است كه برای حق ویزیتشان باید ساعتی بالای 300 تا 400 هزار تومان هزینه كرد.
روز 21 ماه مه سال 2020 یعنی یك سال زودتر از آنچه در دانشگاه فردوسی مشهد رخ داد، ساموئل یوكو، مرد 20 ساله سیاهپوستی بابت بحران سلامت روان به بیمارستانی دولتی در ساسكاچوآن كانادا مراجعه و درخواست كمك كرد. خانوادهاش میگویند كه او دو بار برای درخواست كمك پا پیش گذاشته اما بیمارستان او را به خانه فرستاد و به او گفت اگر بعدا كمك بیشتری نیاز دید باز هم به آنها مراجعه كند.
چند ساعت بعد جسد مرد جوان را كه دست به خودكشی زده بود پیدا كردند. ماه گذشته (پس از تكمیل تحقیقات در مورد شیوه برخورد بیمارستان با این مراجع در بحران) مقامات بهداشتی كانادا اقرار به اشتباه كردند و به خانواده یوكو 81 هزار دلار خسارت دادند. در مقابل چند روز پس از، از دست رفتن جان پژوهشگر فیزیك در دانشگاه مشهد، موضع رسمی محمدرضا غفاری معاون فرهنگی، اجتماعی وزارت علوم و سرپرست سازمان امور دانشجویان این بود:«براساس آییننامهای كه در وزارت علوم وجود دارد پژوهشگران پسادكتری میتوانند در قالب چارچوبی طرحهای پژوهشی را با اساتیدی در دانشگاهها انجام بدهند و برای خود فعالیتهای پژوهشی تعریف كنند. بنابراین ما در دوره پسادكتری دانشجو نداریم و دوره دانشجویی این افراد به اتمام رسیده است.
در بحث دكتر سعید قلیبیگلو دانشگاه فردوسی مساعدت لازم را با او انجام داده و خوابگاهی دراختیار این پژوهشگر قرار داده است و براساس گزارشی كه دریافت كردم وقتی او در محیط دانشگاه حضور داشته و دانشگاه متوجه شرایط نامساعد او میشود از طریق دفتر مشاوره و مددكاری ایشان را به بیمارستان منتقل كرده و بخشهای مربوطه در بیمارستان بررسیهای حرفهای و تخصصی خود را انجام داده و درنهایت به این نتیجه میرسند كه مشكلی متوجه او نیست.»
نظر شما