به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران، 8 فروردین 1401 مردی در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی از قتل دخترش خبر داد. وقتی مأموران به محل حادثه رفتند مشخص شد زنی 38 ساله به نام مریم با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است.
در نخستین گام از تحقیقات مشخص شد که همسر مقتول همزمان با جنایت ناپدید شده است.
پدر مقتول به پلیس گفت: دختر و دامادم بعد از سال تحویل به سفر رفتند و قرار بود پایان تعطیلات برگردند اما روز 5 فروردین من حالم بد شد و با دخترم تماس گرفتم و از او خواستم که اگر امکان دارد به تهران برگردند آنها هم به خاطر من سفرشان را نیمه کاره رها کردند و برگشتند. بعد هم به خانه من آمدند. آن شب بعد از خوردن شام به خانه خودشان رفتند. صبح با دخترم تماس گرفتم اما جواب نداد نگرانش شدم و به خانهشان رفتم هرچه زنگ زدم کسی در را باز نکرد. در نهایت با کلید یدک که پیشم بود در را باز کردم و دیدم دخترم کشته شده است و دامادم هم نیست.
مأموران حدود 3 هفته در جستوجوی شوهر مقتول بودند تا اینکه از بیمارستانی در لواسان خبر رسید مرد جوان با آثار سوختگی در بیمارستان بستری شده است.
وی پس از بهبودی در همان بازجوییهای ابتدایی به قتل همسرش اعتراف کرد و با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه پدر مقتول برای دامادش درخواست قصاص کرد.
بعد از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم، اما زیاد نبود؛ موضوعی که باعث شد من او را بکشم مربوط به سفرمان در تعطیلات نوروز است. ما قرار بود پانزده روز به سفر برویم که پدر همسرم تماس گرفت و گفت حالش بد است ما هم به ناچار برگشتیم، اما وقتی به خانه پدرزنم رفتیم دیدیم حالش بد نیست و بیخودی ما را به تهران کشانده است، همان شب به همسرم گفت دوباره به سفر برویم که من مخالفت کردم و گفتم خسته هستم و دیگر نمیخواهم جایی بروم. سر همین موضوع بحثمان شد. من داشتم سالاد درست میکردم که عصبانی شدم و میخواستم با همان چاقویی که دستم بود خودم را بزنم اما مریم جلوی من را گرفت و چاقو ناخواسته به او خورد بعد هم از شدت عصبانیت دو ضربه دیگر هم زدم و از خانه خارج شدم. 20 روز از ماجرا گذشته بود و عذاب وجدان رهایم نمیکرد به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم را بکشم. در نزدیکی پارکی در لواسان گالن نفت را که از قبل تهیه کرده بودم روی ماشینم ریختم و آتش زدم اما رهگذران نجاتم دادند. من شرمنده پدرزنم هستم و از او میخواهم من را ببخشد.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
نظر شما