به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری، این دو حادثه شاید زنگ خطری است درباره رواج و افزایش خشونت در کودکان؛ اتفاقی که بررسی پروندههای اینچنینی میتواند به پیدا کردن راهکارهایی برای جلوگیری از تکرارشان کمک کند. این گزارش مرور حوادث تلخی است که مجرمانشان افرادی خردسال بودند و بررسی علل وقوع این حوادث و راههای پیشگیری از آنهاست.
تازهترین حادثهای که از سوی کودکان رخ داد و خیلیها را شوکه کرد، ماجرای قتلی بود که دختر 10ساله افغان در تهران رقم زد. او بهدلیل حسادت به دوست 10سالهاش و با انگیزه سرقت گوشی موبایل او، وی را به بهانه بازی به تپههای نزدیک خانهشان در مسعودیه کشاند و با ضربات چاقو به قتل رساند و بعد گوشیاش را سرقت کرد. این دختر خردسال پس از دستگیری اعتراف کرد که مدام فیلمهای جنایی تماشا میکرده و به مرحلهای رسیده که در گوشش صداهایی میشنود که او را به خشونت تشویق میکنند. او حتی برای در امان ماندن از این صداها، در گوشش پنبه میگذارد و در نهایت نیز با تشویق همین صداها، همبازیاش را به قتل میرساند تا گوشی موبایل او را سرقت کند.
خشونت بعد از پرخاشگری
روانشناسان کودک معتقدند که کودک یکباره خشن نمیشود و پیش از آن چیزی که در بچهها دیده میشود، پرخاشگری است. ساجده ودودی، روانشناس کودک و خانواده در اینباره میگوید: ابتدا باید در مورد پرخاشگری در کودک صحبت کنیم؛ زیرا خشونت در مرحله بعدی قرار دارد. ما در کودک نرمال و سالم که اختلال شخصیت ندارد و به لحاظ ژنتیک مشکل اختلال شخصیت و اختلال روانی خاصی در او مشاهده نمیشود، از خشونت حرف نمیزنیم، بلکه از پرخاشگری صحبت میکنیم. جایی از خشونت صحبت به میان میآید که یک یا چند عامل کارکرد و زندگی کودک را تحتتأثیر قرار داده باشد.
وی ادامه میدهد: مدت زمان و شدت این علائم، راهنمای تشخیصی و اختلالات روانی، خشونت در کودک را ثابت میکند.و دودی میافزاید: پرخاشگری در کودک به عوامل مختلفی مانند خلق و خوی کودک، شیوه فرزندپروری، محیطی که در آن زندگی میکند و عادات کودک بستگی دارد. وقتی در مورد پرخاشگری صحبت میشود، باید عوامل تأثیرگذاری مانند شبکههای اجتماعی و دسترسی به آن، محتوایی که کودکان سرچ میکنند، فیلمشناسی کودک، علاقه داشتن به ژانر وحشت و جنایی و حتی بازیهای خشن را تحت بررسی قرار داد.
خشونتی که عامل جنایت میشود
این روانشناس کودک ادامه میدهد: شیوه فرزندپروری، مدیریت احساسات و عواطف مانند حسادت به دنیا آمدن فرزند دوم، تنبیههای بدنی و لفظی، اختلافات خانوادگی و دعوای پدر و مادر، فقر و محیط زندگی همگی عواملی است که یک کودک را دچار اضطراب و خشم میکند. ودودی میافزاید: اکنون میخواهیم در مورد جنایتی صحبت کنیم که عاملش خشونت کودک است و پرخاشگری نقشی در آن ندارد. خشونت یک اختلال روانی در کودک است.
کودکی که همبازیاش را به قتل رسانده، ادعا کرده که در گوشم صداهایی را میشنیدم. این اتفاق حتما میتواند واقعی باشد؛ فردی که دچار اختلال روانی اسکیزوفرنی است، صداهایی را میشنود و حتما عوامل دیگری در مغزش اتفاق میافتد که باعث ایجاد خشونت میشود و اینجا ما با یک پدیده روانی مواجه هستیم که نیازمند درمان است. بچههای عادی که اختلال روانی ندارند با هر میزان تجربه خشم و حسادت، نمیتوانند مرتکب قتل شوند و میل به کشتن فرد دیگری داشته باشند. این روانشناس کودک و خانواده میگوید: بنابراین بررسی کردن این اختلال روانی بسیار مهم است. محیط نامناسب رشد کودک، فرزندپروری اشتباه و دیدن فیلمها و محتوای نامناسب باعث بروز اختلال روانی سریعتر و با شدت بیشتری میشود که فجایع بزرگتری را پدید میآورد.
چگونه میتوان علائم را شناخت؟
حال باید دید که چگونه میتوان علائم خشونت در کودکان را شناخت. بهگفته ودودی، علائم و نشانهها به یکباره بهوجود نمیآیند و اختلالات روانی یک دفعه بروز نمیکنند. کودک نمیتواند تا دیروز عادی باشد و امروز با بروز این اختلال، فردی را به قتل برساند. قطعا این نشانهها از قبل نمایان شده، اما جدی گرفته نشده است.این روانشناس معتقد است که بهترین تشخیص توسط روانپزشک با گرفتن تستهای تخصصی صورت میگیرد. روانشناس و روانپزشک با هم میتوانند تشخیص دهند که نشانههایی که کودک دارد، طبیعی است یا خیر.
عوامل و صداهای درونی عامل جنایت
ودودی با اشاره به جنایت هولناک دختر 10ساله، توضیح میدهد: دختر 10سالهای که میگوید من همیشه در گوشم پنبه میگذارم، قطعا کار طبیعی انجام نمیدهد. مگر میشود همیشه پنبه در گوش داشت؟ پس این یک نشانه اضافه بر نشانههایی است که میتواند داشته باشد. والدین باید به این نشانهها توجه کنند و این مورد، عاملی برای پیگیری بوده که متأسفانه انجام نشده است.
وی ادامه میدهد: از سنین پایین نشانههایی وجود دارد که بروز میکند و هر پدر و مادری میتوانند آنها را ببینند. نشانههای خشونت خیلی طولانیمدت خود را نشان و کارکرد بچه را تغییر میدهند. تنها کودکی میتواند به یک قاتل تبدیل شود که نشانههای خاصی داشته باشد؛ در غیر این صورت یک کودک نرمال که بهسوی پرخاشگری میرود، عموما نمیتواند به یک قاتل تبدیل شود. ودودی تأکید میکند: خیلی طول میکشد تا یک کودک 10ساله انگیزه قتل داشته باشد و بتواند چاقو در دست بگیرد، کسی را بکشد و به کسی نگوید؛ بنابراین این نشان میدهد که این کودک یک دنیای درونی دارد که خیلی قابل بررسی است.
بچهها باید بهطور سیستماتیک بررسی شوند
بچهها در خانواد، مهدکودک و مدرسه باید مورد توجه قرار بگیرند و چک شوند. ودودی معتقد است باید یک سیستم غربالگری برای کودکان وجود داشته باشد تا آنها را از همان دوران کودکی مورد سنجش قرار دهد. درواقع دولت باید برای سنجش سلامت روان کودکان حتما اقداماتی را فراهم آورد، تا اگر کودکان دچار اختلالات روانی هستند، خیلی زودتر از هر جنایتی شناخته شوند.
این اقدام اکنون فقط در کلینیکهای خصوصی، آن هم بعد از مراجعه افراد انجام میشود، اما اینکه بهصورت دولتی برای عموم انجام شود، چنین سیستمی وجود ندارد. او ادامه میدهد: حتی مقولهای به نام روانشناسی فقر وجود دارد که میتواند نشان دهد سطح زندگی افراد چقدر بر میزان جرم و جنایت تأثیر دارد. فقر هم چیزی است که در زندگی این دختر 10ساله نمایان است و باعث شده او بتواند دست به یک جنایت بزند. ودودی میافزاید: یکی از مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد، اختلاف طبقاتی است. خواستهها و داراییهایی که کودکان دارند باعث بروز مشکلاتی خواهد شد. عوامل اقتصادی- فرهنگی ما باعث بروز فقر و خشونت میشود که بسیار در ارتکاب جرائم تأثیر دارند.بهطور کل نمیشود جنایت در هر رده سنی بهویژه کودکان را به صفر رساند، اما میشود تلاش کرد که کاهش یابد.
نظر شما