سه‌شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۶

ندا گفت اگر بنا به رخ‌دادن اتفاقی‌ است، شهادت از جانبازی بهتر است. انگار انتخابش را کرده بود.

چگونگی شهادت یکی از نخبگان صنعت برق

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، ندا رفیعی‌پارسا، استاد دانشگاه و یکی از مدیران شرکت توانیر، دوم تیرماه در محل کارش بود که بر اثر موج انفجار جان باخت. او حدود ۴۲ سال ‌داشت و مقاطع تحصیلی از لیسانس تا دکتری را در رشته مهندسی GIS و آمار در دانشگاه امیرکبیر گذرانده بود.

همکارانش در شرکت توانیر  از روز انفجار می‌گویند. یکی از آنها مسعود قاسمی، عضو هیئت‌مدیره و معاون تحقیقات و منابع انسانی شرکت توانیر است. او  می‌گوید: «ندا رفیعی‌پارسا از دهه‌شصتی‌هایی است که با سهمیه نخبگان وارد این صنعت شد و به کار و تخصصش تعهد زیادی داشت. همین تعهد کاری موجب شده بود تا آن روز با وجود اعلام فعالیت فقط 30 درصد از کارکنان دستگاه‌های اجرائی در تهران، به صورت داوطلبانه در محل کار حاضر شود». 

او ادامه می‌دهد: «در روزهای شنبه و یکشنبه هفته گذشته، یعنی ۳۱ خرداد و اول تیر، ترجیح بر این بود که تعداد کمتری از همکاران در شرکت توانیر حضور فیزیکی داشته باشند. دوم تیرماه که روز دوشنبه بود، تصور کردیم فضا آرام‌تر باشد، به همین دلیل 30 درصد از همکارانی که نقش راهبردی و تعیین‌کننده‌تری داشتند، در اداره  حاضر شدند».

ساعت 11:15؛ لحظه انفجار

قاسمی می‌گوید: «براساس تجربه روزهای قبل که رژیم صهیونیستی بیشتر در ساعات بعدازظهر به بعد شروع به حمله می‌کرد، صبح دوشنبه در حال جابه‌جایی کامپیوتر و تجهیزات لازم برای همکاران بودیم؛ چراکه ساختمان شهید قاسمی توانیر دچار آسیب شده بود و خانم رفیعی‌پارسا به صورت داوطلبانه برای کمک به این جابه‌جایی و در دسترس قراردادن اطلاعات و فایل‌های دیگر همکاران دورکار به شرکت آمده بود».

قاسمی می‌گوید که حضور همکارش در ساختمان آسیب‌دیده توانیر برای برداشتن فایل‌های مورد استفاده و ایجاد دسترسی اطلاعات حدود به 10 یا 15 دقیقه بوده است و در همان دقایق انفجار رخ داد: «با صدای اولین انفجار، سراسیمه همه همکاران حاضر در ساختمان را به سمت محوطه بیرونی منتقل کردیم. درحالی‌که کنار دیوارهای هم‌جوار روی زمین دراز کشیده بودیم، یکی از همکاران فریاد زد که خانم پارسا داخل ساختمان است. من در آن لحظه با عجله به سمت ساختمان رفتم، هرچه صدایش کردم پاسخی نشنیدم. چون در اتاقش نبود، با خود گفتم شاید با موج انفجار پرتاب شده است. به دنبال او رفتم که متوجه شدم در یکی از اتاق‌ها روی زمین افتاده و خون زیادی از او رفته است. اصابت مستقیم و حمله سنگینی رخ داده بود. کمی بعد اورژانس آمد اما فایده‌ای نداشت».

عضو هیئت‌مدیره و معاون تحقیقات و منابع انسانی شرکت توانیر فعالیت بی‌وقفه همکارانش در صنعت برق را به دوران جنگ هشت‌ساله ایران و عراق تشبیه می‌کند: «همه بی‌وقفه پای کار بودند. همکاران بخش اپراتور و حاضر در بخش‌های حساس انتقال برق برای هر سناریو در بحران‌ها، برنامه‌های جایگزین در نظر گرفته بودند تا شبکه برق لحظه‌ای مختل نشود».

شاگرد ممتاز بود

امیره نیکخواه، مدیرکل دفتر نظارت بر امنیت فضای مجازی شرکت توانیر، نیز درباره همکارش  می‌گوید: «ندا رفیعی‌پارسا علاوه بر همکار، با من نسبت فامیلی هم دارد. به‌خوبی او را می‌شناسم. چیزی که در بین همه همکاران ندا می‌چرخد، تعهد به کار، کوشابودن و هوش بالای اوست. رفیعی‌پارسا به دلیل همین ذکاوت و پرتلاش‌بودنش توانسته در سال 1387 از مسیر جذب نخبگان به وزارت نیرو و بعد به مدیریت گروه آمار شرکت توانیر برسد».

نیکخواه با بغضی که سعی در کنترلش دارد، شخصیت ندا را توصیف می‌کند: «او تک‌دختر خانواده بود و سه سال از ازدواجش می‌گذشت. از آن دسته افرادی نبود که به بهانه خانه و زندگی شخصی، دست از کار بیشتر بکشد و گاهی تا 11 شب در محل کارش می‌ماند تا کارهایش تمام شود. ندا دغدغه توسعه و پیشرفت در کار را به‌خوبی به تصویر کشیده بود».

او از جزئیات نحوه استخدام رفیعی‌پارسا در وزارت نیرو و توانیر می‌گوید: «شاگرد ممتاز بود و با همین پشتوانه تا مقطع دکتری در دانشگاه امیرکبیر ادامه داد و در سال 1387 که به وزارت نیرو آمد، ابتدا در دفتر برنامه‌ریزی معاونت برق و انرژی وزارت نیرو مشغول شد. او در حوزه آمارهای کلان و برنامه‌ریزی تخصص داشت.

در دفتر فناوری اطلاعات توانیر به‌ دنبال چنین فردی بودیم که در تحلیل داده‌های مکانی توصیفی و برنامه‌ریزی‌های مربوطه متخصص باشد. بر همین اساس به ‌عنوان رئیس گروه آمار و GIS انتخاب شد و حالا می‌توان گفت ‌همه آمارهای تفصیلی و کلان در صنعت برق که توانیر منتشر کرده است، مرهون تلاش‌های بی‌وقفه  ندا رفیعی‌پارساست».

نیکخواه از روز انفجار می‌گوید: «روز انفجار حدود ساعت 9:30 به شرکت آمد، با هم از بمباران‌های دهه 60 و جنگ هشت‌ساله گفتیم. ندا گفت اگر بنا به رخ‌دادن اتفاقی‌ است، شهادت از جانبازی بهتر است. انگار انتخابش را کرده بود. صبح آن روز تا قبل از ساعت 11:15 که این اتفاق افتاد، خیلی از همکاران به شرکت آمده بودند تا اطلاعات و فایل‌های مورد نیازشان را برای پیگیری کارها در خانه بردارند و یک ساعت قبل از انفجار بیشتر آنها از شرکت خارج شده بودند. ندا اما نرفت و مشغول انجام کارها پشت سیستم یکی از کارشناسان مجموعه‌اش بود. لحظه انفجار، ترکش‌های ناشی از انفجار از دیوار اتاقی که ندا در آن حضور داشت، رد شد و مستقیما او را هدف قرار داد».

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha