سه‌شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۶
کد خبر: 387495

کودکی که شرایط بحران و جنگی را می‎بیند و در معرض اخبار و اطلاعاتش قرار می‎گیرد یا شنونده صداهای ناهنجار انفجار است، با تجربه‎هایی رو به‎رو می‎شود که برای دستگاه روانی نابالغ او فراتر از ظرفیت و تحملش خواهد بود. در واقع در صورت بی‎توجهی به این مسائل می‎تواند آسیب‎های جدی، ماندگار و گاهی مادام‌العمر نیز داشته باشد.»

آسیب ماندگار جنگ بر روان کودک

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایران، مراقبت از روان کودک در بحران، کلیشه‎ای، پز دادن یا کلاس نیست، یک ضرورت حیاتی است. جنگ واژه‌ای است که تداعی‌گر ویرانی، فقدان و ترومای عمیق است. اگر کودکی در اطرافتان دارید، قطعاً متوجه برخی از واکنش‎های او در این ۱۲ روز دفاع مقدس شده‎اید. اضطراب مزمن، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه، اختلالات خواب، پرخاشگری و... فقط بخشی از پیامدهای روان‌شناختی جنگ است. اما در میان گروه‎های مختلف جامعه، کودکان به دلیل عدم تکامل شناختی و هیجانی، بشدت در برابر ترومای جنگ آسیب‌پذیرند. ترس از جدایی و ترس از دست دادن والدین واکنش‎های رایجی است که می‎تواند باعث دل درد، سردرد، شب ادراری و گاهی سکوت‎های طولانی در کودکان شود.

دکتر سید فخرالدین آرمن متخصص اعصاب و روان درباره تبعات شرایط بحرانی طبیعی و غیرطبیعی همچون جنگ‎ها بر روان کودکان می‎گوید: «جنگ فقط شهرها را ویران نمی‎کند، بلکه ساختار روان انسان را هم  درهم می‎شکند. در میان قربانیان جنگ، کودکان آسیب‌پذیرترین گروه هستند؛ گروهی که نه نقشی در آغاز جنگ داشتند و نه دفاعی در برابر پیامدهایش دارند. کودکی که شرایط بحران و جنگی را می‎بیند و در معرض اخبار و اطلاعاتش قرار می‎گیرد یا شنونده صداهای ناهنجار انفجار است، با تجربه‎هایی رو به‎رو می‎شود که برای دستگاه روانی نابالغ او فراتر از ظرفیت و تحملش خواهد بود. در واقع در صورت بی‎توجهی به این مسائل می‎تواند آسیب‎های جدی، ماندگار و گاهی مادام‌العمر نیز داشته باشد.»


یکی از مهم‌ترین اختلالات روان که در کودکان جنگ‌دیده معمولاً ایجاد می‎شود، اختلال استرس پس از سانحه است. این روانپزشک توضیح می‎دهد: «اختلال استرس پس از سانحه یا همان PTSD یک اختلال روانی است که در پی تجربه یا مشاهده یک اتفاق وحشتناک رخ می‎دهد. یعنی کودکی که شاهد مرگ، آوارگی، بمباران و خشونت فیزیکی بوده، ممکن است دچار این اختلال شود. نشانه‎های آن با کابوس‎های مکرر، یادآوری ناگهانی حادثه، بی‌خوابی، واکنش‎های شدید به محرکه‎های محیطی مثل صدای بلند و اجتناب از موقعیت‎هایی که کودک را به یاد آن واقعه می‎اندازد، همراه است. مطالعات نشان می‎دهد، نرخ ابتلا به PTSD در کودکان پناهنده یا جنگ‌دیده گاهی به 30 تا 40 درصد می‎رسد.»

افسردگی در کمین‎ کودکان بحران دیده


دکتر آرمن درباره دومین اختلالی که ممکن است در چنین تجربیاتی گریبانگیر کودکان شود، می‎گوید: «اضطراب فراگیر و ترس‎های غیرمنطقی مثل ترس از جدایی، ترس از دست دادن والدین و اضطراب نسبت به آینده و بی‎اعتمادی به جهان از دیگر واکنش‎های رایج است. این اضطراب می‎تواند علائمی مثل دل درد، سردرد، شب ادراری و گاهی باعث سکوت‎های طولانی در کودکان شود. سومین علامت در کودکان بحران دیده، افسردگی است. افسردگی در کودک اغلب با نشانه‎هایی مثل کناره‎گیری اجتماعی، بی‎میلی به بازی کردن، افت تحصیلی، خستگی مزمن و پرخاشگری بروز می‌کنند و حتی برخی از کودکان ممکن است سؤال‌هایی درباره مرگ داشته باشند.»


چهارمین مشکل در کودکان اختلالات رفتاری است، موضوعی که این متخصص اعصاب و روان به آن اشاره می‎کند و می‎گوید: «پرخاشگری، نافرمانی، بی‎قراری شدید، رفتارهای پرخطر مثل فرار از خانه و خشونت علیه دیگران گاهی واکنش کودک به دنیای ناامن اطرافش است و پنجمین مشکلی که در چنین شرایطی ممکن است در کودکان دیده شود، اختلال در رشد هیجانی و شناختی است. یعنی بحران‎هایی مثل جنگ می‎تواند روند رشد طبیعی و روانی کودکان را مختل کند. مثلاً کودکی که قبلاً مستقل بوده ناگهان رفتارهای کودکانه از خودش نشان دهد، مثل ترس شدید از تاریکی. همچنین رشد مهارت‎های زبان، تمرکز و تفکر ممکن است دچار تأخیر شود و برایش مشکلاتی را ایجاد کند.»

والدین
چه اقداماتی انجام بدهند؟


مهمترین اقدام کاربردی برای والدین در شرایط بحرانی مثل جنگ، ایجاد امنیت روانی برای کودکان است. این روانپزشک در این‎باره توضیح می‎دهد: «اگر محیط بیرونی پرخطراست، فضای داخلی خانه باید ثبات داشته باشد. یعنی زمان خواب منظم، وعده غذایی ساده، پایدار و نظم قدیم زندگی پابرجا باشد و زمان و جای مشخصی برای استراحت داشته باشیم. والدین کودک هم باید تا جایی که می‌توانند تنش را از خود دور کنند، چون کودک به نگاه و لحن والدین هم واکنش نشان می‎دهد، نه صرفاً به واقعیت‎های بیرونی. کودک را تشویق کنیم که احساساتش را بیان کند. به هیچ وجه نباید به کودک فشار بیاوریم یا سؤال‌های استرس‌زا از آنها بپرسیم. باید به تخلیه هیجان‎های کودک هم کمک کنیم. روش‎هایی مثل نقاشی، بازی درمانی ، قصه‌گویی و حتی نوشتن نیز می‎تواند راهی برای بیرون ریختن این هیجانات باشد.»


عادی‌سازی واکنش‎ها یکی‎ دیگر از راهکارهای مقابله با تنش کودکان است. دکتر آرمن توضیح می‎دهد: «می‎توانیم به کودکان‎مان بگوییم، ترسیدن، گریه کردن، خواب بد دیدن و پرخاشگری در چنین شرایطی طبیعی است. این واکنش‎ها به کاهش احساس گناه یا خجالت در کودکان کمک می‎کند. حفظ تماس فیزیکی و ارتباط عاطفی هم در چنین شرایطی با کودکان بسیار حائزاهمیت است. یعنی تماس بدنی مثل در آغوش کشیدن، دست کودک را گرفتن و نوازش باعث ترشح هورمون اکسی‌توسین «oxytocin» می‌شود؛ اکسی‌توسین به عنوان «هورمون عشق» یا «هورمون پیوند» هم شناخته می‌شود که به کاهش اضطراب و افزایش پیوند عاطفی کمک می‎کند. همچنین توجه فعال گوش دادن بدون قضاوت احساس ارزشمندی را در کودکان تقویت می‎کند.»

محبت فراموش نشود


محدود کردن مواجهه با اخبار خشونت‌آمیز، موضوع دیگری است که این متخصص اعصاب و روان به آن اشاره می‎کند و می‎گوید: «در صورتی که کودکان به رسانه‎ها، گوشی یا اخبار دسترسی دارند، والدین باید مراقب باشند تا کودکان با صحنه‎های خشونت‌آمیز روبه‌رو نشوند. واقعیت‎ها باید با زبان کودکان و با رعایت حد و مرز انجام شود. بازی نباید از کودکان گرفته شود، چرا که یکی از قوی‎ترین ابزارها برای درمانشان است. در چنین شرایطی توپ بازی، نقاشی و نقش‌آفرینی باید برای کودک فراهم باشد. در صورت امکان مراجعه به متخصص روان‌درمانی کودک کمک کننده است. اگر شوک و تنش‎ها در شرایط بحرانی در کودکان به حدی ایجاد شده است که درمان‌های ساده نمی‎تواند آن را پوشش دهد، حتماً باید به متخصص و روان درمانگر مراجعه کنند و به هیچ وجه از کمک گرفتن برای غلبه به مشکلات کودکانشان خجالت نکشند.»


به گفته این روانپزشک، کودکانی که جنگ را تجربه می‎کنند، با خطر فراموش شدن و نادیده ماندن مواجهه‎اند، چرا که زخمی که بر روح و روان‌شان خورده است، مثل زخم‎های جسمی آشکار نیست. همین زخم‎های نادیدنی اگر درمان نشوند، می‎توانند آینده کودک، خانواده و جامعه را به خطر بیندازند. باید باور کنیم که مراقبت از روان کودک در بحران اضافه نیست، یک ضرورت حیاتی است و هیچ کمک حرفه‎ای یا تخصصی جای محبت و حضور آگاهانه والدین را نمی‎گیرد. حتی در دل جنگ اگر کودک بتواند دست پدر و مادرش را در لحظه ترس بگیرد و احساس امنیت کند، آن لحظه می‎تواند برایش متفاوت باشد، که سال‎ها بعد هم اثر خوبش را نشان دهد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha